مقام صالحین
1. اشاراتی به معانی
صالح: شایسته، خوب، نیک، نکوکار، کارآمد
صالحین (صالحون): شایسته کاران، شایستگان
2. اشاراتی از قرآن
1- إنَّ الارضَ یَرِثُها عبادی الصّالحون: بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد. (انبیاء: 105)
2- و زکریّا و یحیی و عیسی و إلیاس کلٌّ من الصالحین: و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس آنان همه از شایستگان بودند. (انعام: 85)
3- ربِّ هَب لی حُکماً وَ ألحِقنی بِالصالحین: (ابراهیم گفت): پروردگارا، به من حکمتی ارزانی دارد و مرا به شایستگان بپیوند. (شعراء: 83)
4- إنّ ولیّ اللهُ الذی نزّل الکتابَ و هو یتولی الصّالحین: پیامبر خدا: بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند. (اعراف: 196)
5- والذین آمنوا و عمِلوا الصالحات لَنُدخِلنَّهُم فی الصالحین: و آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، بیگمان در زمره شایستگان درمیآوریم. (عنکبوت: 9)
3. اشاراتی از احادیث
1- پیامبر صلیالله علیه و آله: «مرد صالح (شایسته)، خبر شایسته میدهد و مرد بد، گزارش بد میدهد.» (کنزل العمال 16/115)
2- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هیچ تجارتی همانند کار صالح (شایسته) نیست.» (نهجالبلاغه حکمت 113)
3- امیرالمؤمنین علیهالسلام در عهدنامه خود به مالک اشتر نوشت: «همانا دلیل بر شایستگی صالحان، گفتاری است که خدا بر زبان بندگانش جاری میسازد. پس محبوبترین اندوختهها برای تو اندوخته کار صالح باشد.»(نهجالبلاغه، نامه 53)
4- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «خانه بقاء (بهشت)، جایگاه راستگویان و محل نیکوکاران و صالحان است.» (غررالحکم ح 5126)
5- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «شتاب کنید بهسوی طاعات و پیشی گیرید بهسوی انجام کارهای شایسته.» (غررالحکم ح 5636)
6- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «به عملهای صالح، مرتبه و درجهها بلند میگردد.» (غررالحکم ح 4301)
7- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «ترازوهای خود را به عمل صالح سنگین کنید.» (غررالحکم ح 4699)
8- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «کامل نمیگردد شایسته عمل مگر به شایسته نیت.» (غررالحکم ح 10799)
9- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هیچ عملکننده، از طلب زیاد کردن عمل صالح، بینیاز نمیگردد.» یعنی به هر مرتبه باشد، باید دائم عمل صالح (شایسته) را زیاد کند. (غررالحکم ح 10877)
10- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «از نیک بختی است توفیق برای شایسته کردن عملها.» (غررالحکم ح 9296)
4. نکتهها
* مقام صالحین، مقام انبیاست و خداوند نام یکی از پیامبرانش را صالح نامید که بارها در قرآن تکرار شده است.
خداوند در سوره انبیاء آیه 72 بعد از ذکر ابراهیم و لوط و اسحاق و یعقوب میفرماید: «همه را از صالحین قرار دادیم.»
و در آیه 75 درباره لوط میفرماید: «او از صالحین بود» و در آیه 86 میفرماید: «اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همهشان از صالحین بودند.» (در سوره بقره: 130، عنکبوت: 27 و نحل: 27) آمده که:
«در قیامت ابراهیم از صالحین است.» همچنین به صالح بودن پیامبرانی مانند ذکریا، یحیی، عیسی و الیاس بهعنوان نمونه در سور مختلف قرآن اشاره شده است.
یوسف گفت: «ای خداوند! تو سرور من در این جهان و آن جهان واپسین هستی، مرا مسلم بمیران و به صالحین بپیوند.» (یوسف: 101)
ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من حکمتی ارزانی ده و مرا به صالحین ملحق کن.» (شعراء: 83)
سلیمان گفت: «خدایا در دلم افکن … و کردار شایسته که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا در زمره بندگان شایسته خویش درآور.» (نمل: 19)
شعیب به موسی گفت: «اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت.» (قصص: 27)
ابراهیم گفت: «پروردگارا، فرزندی از شایستگان به من ببخش.» (صافات: 100)
خداوند میفرماید: «ما به ابراهیم، اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود.»(صافات: 112)
خداوند یونس را برگزید و او را از شایستگان کرد. (قلم: 50)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب را فرو فرستاده و او شایستگان را سرپرستی میکند». (اعراف: 196)
در سوره انبیاء آیه 105 فرمود: «در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان صالح و شایسته به ارث برند.» در تفسیر علی بن ابراهیم قمی فرمود: «منظور از عباد صالح، امام زمان علیهالسلام و اصحابش میباشند».
و در تفسیر مجمعالبیان گوید امام باقر علیهالسلام فرمود: منظور، اصحاب مهدی در دوره آخر زماناند؛ و در تفسیر قمی در ذیل آیه صالح المؤمنین (تحریم:4) آمده که امام صادق فرمود: «منظور از شایسته مؤمنین، علی بن ابیطالب علیهالسلام است.»
خداوند در سوره احقاف: 15 فرمود: «ما به آدمی وصیت کردیم که …بگوید عمل صالح (شایسته) کنم که تو میپسندی (ان اعمل صالحاً ترضا)» یعنی هر عملی که انجام میگیرد شایستگی آن منوط به رضایت و امضاء خداوند است.
از آنجایی که اعمال به نسبت و کیفیت ارتباط دارد، پس بعضی مردم از شایستگان بوده و بعضی شایسته نیستند؛ و آزمون آن به امتحانات است که بهوسیله حسنات و سیئات (خوبیها و بدیها) صورت میگیرد. (اعراف: 168) عمل صالح (توبه:120) و عمل غیر صالح (هود: 46) نصّ کتاب آسمانی بوده و معیار در عمل، همین است که خداوند صرفنظر از مقام پیامبریِ بعضی انبیاء، آنها را به مقام صالحین رسانیده است.
از اشارات موجود در این قضیه آن است که: همیشه عمل صالح به طرف بلندی و رفعت است. (فاطر: 10) «والعَمَلُ الصّالح یرفَعُهُ»
عمل صالح، کلم طیّب (یعنی عقاید حقه توحیدی) را به درگاه خدا بالا میبرد که او علی و اعلی است. عمل صالح، عملی است که مهر عبودیت و اخلاص به آن خورده و در صعود بهسوی حق، کمک کار آن میباشد و منظور از رفعت، همین کمک است؛ به عبارت دیگر عمل صالح، عملی است که بر طبق عقاید حق صادر شده و با آن سازگار است. «و اجر و ثواب و پاداش آن دو چندان است» (سباء:37) و همچنین خداوند فرمود: «پاداشی بیمنت (بیپایان) است.» (انشقاق: 25)
و یا فرمود: پاداش نیکویی خواهند گرفت (کهف: 88)
چون پسر نوح کردارش بد بوده و امر پروردگار را نپذیرفت، خداوند به نوح فرمود: عملش غیر صالح است (هود: 46) فرقی میان پسر پیامبر و مردم عام نیست، عمل باید شایسته باشد.
حتی در امر ازدواج که انسان میخواهد دخترش به ازدواج مردی در بیاورد، از شروطی که قرآن به آن اشاره نموده، صالح بودن است «والصالحین من عبادکم: شایستگان از بندگان باشند.» (نور- 32)
و برای لقاء الهی، بهترین توشه عمل صالح است که در سوره کهف آیه 110 آمده است.
از آثار عمل صالح این است که خداوند گناهان را میپوشاند (تغابن: 9) یعنی ستّاریت خود را کاملاً شامل حال انسان شایسته نموده تا آبرویش نرود و حرمتش نگه داشته شود.
برای همین است که کفار روز قیامت وقتی همهچیز را به حضور میبینند و میشنوند، میگویند: خداوندا ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم که الآن یقین کردیم. (سجده: 12)
موضوع دیگر درباره صالح، زنان صالحه میباشند. در سوره نساء آیه 34 میفرماید: «پس زنان شایسته کردار، فرمان بردارند.» یعنی شایستگی آنان به دلیل پیروی از فرمان خدا در عقد همسری و پیمان زناشویی و از شوهر خود فرمان بردن است. این یاد کردن خداوند، دلیل عظمت آنان است.
صالح، اسم فاعل نبوده بلکه صفت مشبهه است و به تنهایی بر ثبات دلالت دارد یعنی زنانی که پیوسته شایسته و فرمانبردارند.
در این که صالح، صفت مشبهه است یعنی صفتی بوده که بر اثر استمرار در کارهای خوب صلاح ملکه شده و ذات او صالح شده؛ بنابراین معیار صالح شدن داشتن ملکه نفسانی صلاح است نه صرف عمل صالح.
درجات ایمان مؤمنان در نتیجه درجات آنان در بهشت، متفاوت است، برخی به پیامبران و بعضی به صدیقان و دستهای به شهیدان و گروهی به صالحین میپیوندند. (نساء: 69)
صالحان کسانی هستند که مطیع اوامر و نواهی الهی بوده، پس عمل شایسته انجام میدهند. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از خود به «صالح» نام میبرد و خدای سبحان را ولیّ خود میخواند که بر صالحان ولایت دارد. پس ایشان صالحاند. (اعراف: 196)
البته صالحان کامل، (همانند پیامبر ما) مقامی بالاتر از پیامبران دیگر دارند؛ زیرا حضرت ابراهیم با همه مقاماتش درخواست میکند به صالحان ملحق شود. (شعراء: 83) و خداوند او را از صالحان قرار میدهد. (عنکبوت:27)
* گرچه جریان نبوت پایان یافت اما منزلت صالحین همچنان مفتوح است. از نظر آیه 69 سوره نساء که انبیاء و صدّیقین و شهداء و صالحان آمده است «من النبیین و الصّدیقین و الشهداء و الصالحین» دلیلی بر رجحان یکی بر دیگری نیست. غیر از مقام نبوت که ثابت است صرف ترتیب ذکری بدون حرف مفید ترتّب (فاء ما ثمّ) دلیل بر تقدّم یکی بر دیگری نیست.
در روایتی امام صادق علیهالسلام در ذیل این آیه فرمود: پیامبر خدا در آیه از انبیاء و ما در این جایگاه از صدیقین و شهداء به شمار میرویم و شما (شیعیان) جزء صالحین هستید. پس به صلاح، شما را علامتگذاری کرد. (کافی 8/35)
یعنی با اعمال صالح این نشانه را نگه دارید. پس ابو بصیر جزء گروه چهارم میباشد و در روایتی دیگر از امام باقر علیهالسلام در مصداق فرد اکمل در صالحین فرمود: از ماست صالحین. (کافی 2/78)
در قرآن صالح به دو معنا به کار رفته؛ یک معنا، معنای مصطلح یعنی نیکوکار، شایسته کار چنانکه در سوره نور آیه 32 آمده که با بندگان صالح ازدواج کنید؛ یعنی نیکوکار و خوب کار باشد. یک معنا درباره حضرت ابراهیم که در قیامت از صالحین است که در سوره بقره آیه 130 آمده این مقامی بس عظیم است که در دنیا برای همگان دست نمیدهد.
موضوعی که در قرآن به آن اشاره شده این است که معمولاً قبل از عمل صالح، موضوع ایمان به خدا و روز قیامت است، چنانکه در سوره بقره آیه 62 به آن اشاره شده است.
ما میگوییم عمل صالح، در صورتی نتیجه میدهد که با ایمان به خدا یا معاد یا نبوت همراه باشد. همیشه اعتقاد قلبی سبب میشود که انسان به یک عملی طبق اعتقاد خودش دست بزند؛ عمل صالح هم آثار اعتقاد کامل است.
در سوره عصر فرمود: «قسم به عصر همه انسانها در خسراناند مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.»
در قرآن بعد از عمل صالح گوید پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه خوفی دارند و نه اندوهگین میشوند.
گرچه در بعضی از آیات جزای عمل صالح دو برابر آمده ولی در آیه 62 بقره این ثواب و پاداش تعیین نشده پس برای پاداش نیکو باید از حسن فاعلی که آن اعتقاد درست و حسن فعلی یعنی عمل صالح برخوردار باشد.
امّا در عمل صالح، عمل آدم بدکار، کافر باشد یا مسلمان خود عملش به تنهایی کفایت میکند برای جزای بدش. پس ایمان نقش به سزایی در عمل صالح دارد.
در سوره نساء آیه 124 آمده هرکسی عمل صالحی انجام دهد، از مرد یا زن «و هو مؤمن»؛ و او مؤمن است و داخل بهشت میشود؛ اما کافری که عمل صالح انجام میدهد، چون مؤمن نیست ممکن است به پاداش دنیایی برسد یا در قیامت، عذابش تخفیف یابد.
اینکه در آیه فرمود: مرد باشد یا زن؛ این دو، وصف بدن است، مربوط به جنس انسان است ولی ما میگوییم انسان از جهت انسان بودن جنسیت در آن نقش ندارد.
خدا حقیقت انسان را با جان میداند. جان، روح است که نه مذکر و نه مؤنث، نه سیاه و نه سفید است.
قرآن از عمل صالح و جزئیات آن به صراحت تعریفی نکرده، بلکه تنها بر مصادیقش تکیه میکند؛ یعنی هر عملی که وحی و عقل سلیم بگوید همان عمل صالح است.
اما خلاصه عمل صالح، عملی است که محبوب باشد؛ و بعد از محبوبیت، آن عمل باقی میماند.
در سوره کهف آیه 46 خداوند میفرماید: «و الباقیات الصالحات خیرٌ» یعنی عملهای صالح، خیر و پایدار است. با عقل عمل صالح را نمیتوان تفکیک کرد بلکه بهطور کلی میشود. مثل اینکه ظلم بد و راستگویی خوب است در کلیات میشود. باید وحی کنار آن باشد که آن را امضاء کند و این جزئیات را تفکیک نماید.
اینکه انسان عمل صالح یا طالح انجام میدهد را درک نمیکند؛ یعنی چشم برزخیاش باز نیست ولی وقتیکه مرگ میآید، حجابها کنار میرود و هر عملی، مشهودِ عامل خودش میشود.
چون ما با مرگ نابود نمیشویم، پس از مرگ، ما بررسی داریم. عنصر تقوی و عمل صالح چیزی است که خودش را نشان میدهد.
درباره اهل کتاب خداوند میفرماید: که گروهی از آنان در طول شب آیات خداوند را تلاوت میکنند و سر به سجده دارند، به خداوند و روز باز پسین ایماندارند و به کار خوب فرمان داده و از کار ناشایست بازمیدارند و به کارهای خیر میشتابند و آنان از صالحین (شایستگان) هستند. (آلعمران: 114-113)
در تعیین مصادیق صالحین میتوان به خوبی از این آیه استفاده کرد که ایمان به خدا و روز قیامت، امر به معروف، نهی از منکر و مسارعت در خیرات سبب میشود که شخص از شایستگان گردد.
کلمه «صالحین» کلّی است امّا؛ یکی اعتقاد باطنی و دیگر، تلبّس به کار خیر و خوب که دهها و صدها مورد دارد، این عنوان، مصداق پیدا میکند که شاخص اهمّ آن است مانند امر و عمل کردن به معروف که واجب است. این عمل زودتر مصداق میگیرد تا یک عمل مستحبّی.
* «و نَطمعُ انّی دَخَلَنا ربّنا مع القوم الصالحین: ما امید میبریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان درآورد». (مائده:84)
این زبان حال و خوی همه ماست که همیشه به ملاقات و همنشینی با افراد صالح امیدواریم. البته اقوال صالح دعایی، باید افعال صالح هم داشته باشند نه مانند منافقین که افرادی هستند با خداوند پیمان میبندند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد، ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود.(توبه: 75)
این اقوالِ صرف است و به افعال و احوال صالح نمیرسد. برادران یوسف وقتی تصمیم گرفتند یوسف را بکشند یا به سرزمینی دور بیفکنند، دلیلشان این بود: وقتی یوسف (و بنیامین) از بین رفتند، پدر (یعقوب) به ما روی میآورد و پس از این ماجرا و کشتن، گروهی صالح و شایسته میباشیم. (یوسف: 9)
آنها افعال ناشایست انجام میدهند و میپندارند که بعد از کشتن یوسف انسانهای شایسته نزد پدر و مردم میشوند که این مقدمه، به اضافه اینکه میگفتند پدرشان یعقوب در گمراهی آشکاری است (یوسف: 8) نتیجه گرفتند که گروهی صالح شوند با اینکه مقدمات از فساد عقیدتی و عملی برخوردار بود!
خداوند در سوره اسراء آیه 25 فرمود: «پروردگارتان به آنچه درون شماست داناتر است اگر شایسته باشید.»
اگر شرایط ایمان و عمل صالح برای پذیرش، وجود داشته باشد، قانونمندی که خداوند در آثار اعمال گذاشته، شخص را به این مقام شایسته میرساند. «لندخلّنهم فی الصالحین» (عنکبوت: 9)
اگر از این دو شرط یکی را فاقد باشد، نتیجه نمیدهد. چرا که ایمان و عمل صالح لازم و ملزوم یکدیگرند. ایمان ضعیف و عمل سست سبب میشود مانند منافقان به خدا بگویند اگر مرگ ما را تأخیر میانداختی، هم صدقه میدادیم و هم از شایستگان بودیم. (منافقون: 10)
امّا هر دو رکن در اینان با نقصان و کاستی همراه بوده و لیاقت شایسته شدن نداشتند. نوعاً قرآن برای رسیدن به مقام صالحین دو رکن ایمان و عمل صالح را یادآوری میکند. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردند:
1- بهشت برای آنان است. (بقره: 25)
2- پاداششان تمام و کامل خواهد بود. (آلعمران: 57)
3- آمرزش و پاداشی عظیم دارند. (مائد: 9)
4- جز برابر توان او تکلیف نمیکنیم و در بهشت جاوداناند. (اعراف: 42)
5- دادگرانه پاداش خواهد داد. (یونس: 4)
6- آنان را به پاداشِ ایمانشان، راهنمایی میکند. (یونس: 9)
7- خوشا بر آنان و آنان را فرجام (بازگشتگان) نیکوست. (رعد: 29)
8- بیگمان ما پاداش کسانی را که کاری نیکو کنند فرو نمینهیم (ضایع نمیکنیم). (کهف:30)
9- خداوند رحمان در دلها، مِهری خواهد نهاد. (طه: 96)
10- آمرزش و روزی کریمانه دارند. (حج: 50)
11- آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند، بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنان استوار میدارد و آنان را از پسِ هراس، به آرامش برمیگرداند. (نور:55)
12- بیگمان از گناهان آنان درمیگذریم. (عنکبوت:7)
13- از بخشش خویش پاداش دهد. (روم: 45)
14- درخواست آنان را اجابت میکند. (شوری: 26)
15- آنها را از تیرگی و ظلمت بهسوی روشنایی بیرون آورد. (طلاق: 11)
16- بهترین آفریدگاناند. (بیّنه: 7)
این آیات نمونههایی بود که به سبب دو رکن ایمان و عمل صالح، خداوند این آثار بسیار ممدوح که به ذائقه جان شیرینی میبخشد را عطا میفرماید و به مقام صالحین که مقام انبیاء بزرگ است میرساند.
* حافظ میفرماید:
نام حافظ نشان نیک پذیرفت و او به خوشنامی مشهور شد. (غزل 74)
حافظ، نهادِ نیکِ تو کامت برآورد **** جان ما فدای مردم نیکو نهاد باد (غزل 102)
ای حافظ! سرشت نیک تو سبب رسیدن به آرزویت میشود. جانها فدای مردم پاکنهاد باد.
ادب و شرم، تو را خسرو مهرویان کرد **** آفرین بر تو که شایسته صد چندینی (غزل 484)
ای معشوق! ادب و شرمت سبب شد که شاه زیبارویان شوی، آفرین بر تو ای یار که شایسته بیش از اینها هستی.
صالح و طالح متاع خویش نمودند **** تا که قبول افتد و که در نظر آید؟ (غزل 232)
شایسته کار و بدکار، کالای خود را عرضه کردند تا ببینیم در بارگاه الهی عمل کدامیک موردعنایت قرار میگیرد.
* مولانا در مثنوی گوید:
روح اولیاء الهی مانند حضرت صالح و تنشان مانند شتر است. روح آنان در وصل الهی خوش و تن خاکی در بیچیزی و احتیاج است. (1: 2515)
ناقه صالح چو جسم صالحان **** شد کمینی در هلاک طالحان (1: 2512)
شتر صالح مانند وجود شایستگان، کمینگاهی است برای هلاکت تبهکاران.
اگر مال را در جهت دین به دست آوری پسندیده است و چنین مالی را پیامبر، مالی شایسته خوانده است. (1: 984)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «چه نیکوست مال شایسته، برای بنده صالح» (احادیث مثنوی، ص 11)
در میان صالحان، یک اَصلحی است **** بر سر توقیعش از سلطان صَحی است (6: 2622)
در میان شایستگان، شخصی وجود دارد که از همگان نیکتر است و بر بالای فرمان او امضای شاه، نقش بسته است. (یعنی حضرت حق بر ولایت فرد اصلح صحّه نهاده است)
مشورت کن بر گروه صالحان **** بر پیمبر امرِ شاوِرهُم بدان (6: 2611)
با گروه نیکان و شایستگان مشورت کن که پیامبر با امت مشورت مینمود. «شاورهم فیالامر» (آلعمران- 159)
خواجهای برای دختر خود دامادی صالح و نیکسیرت انتخاب کرد که مایه سرفرازی همه ایل و تبار خودش بود. (و در جواب بعضیها گفت: او گنجی است بر روی زمین) (6: 265)
صالحان امّتم خود فارغاند **** از شفاعتهای من روز گزند (3: 1786)
پیامبر فرمود: نیکان امّت من در روز رستاخیز به شفاعت من احتیاج ندارند (بلکه خودشان شفیع دیگران میشوند).
خانهٔ مرغ است هوش و عقل ما **** هوشِ صالح، طالبِ ناقه خدا (3: 4670)
عقل و هوش ما مانند خانه مرغ است؛ اما عقل و هوش انسانهای صالح، خواهان ناقه (شتر) عشق الهی است.
شاه خود این صالح است، آزاد دوست **** نی اسیر حرص فرجست و گلوست (4: 3122)
شاه حقیقی، کسی است که صالح و آزاد باشد نه اینکه اسیر شهوت و شکمبارگی باشد.