وبلاگ

مقام صراط مستقیم

۱- اشاراتی به معانی

صراط مستقیم: راه راست، راه معتدل و پابرجا.

۲- اشاراتی از قرآن

۱- إهْدِنَا الصِّرٰاطَ الْمُسْتَقیٖمِ: راه راست را به ما بنمای (استوار بده) (فاتحه: ۶)

۲- وَاللهُ یَهْدیٖ مَنْ یَشٰاءُ إلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖمٍ: خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند. (بقره: ۲۱۳)

۳- وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِیَ إلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖمٍ: هر کس به خداوند پناه آورد، به راهی راست راهنمایی شده است. (آل‌عمران: ۱۰۱)

۴- وَاجْتَبَیْنٰاهُمْ وَ هَدَیْنٰاهُمْ إلیٰ صِرٰاطٍ مُسَتَقیٖمٍ: آنان (انبیاء) را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. (انعام: ۸۷)

۵- قُلْ إنَّنيٖ هَدٰانیٖ رَبّي إلٰی صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖمٍ دیٖناً قَیِّماً: بگو بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است (به دینی استوار). (انعام: ۱۶۱)

۶- إنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلیٖنَ عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖمٍ: (ای پیامبر) تو از فرستادگانی بر راهی راست. (یس: ۴-۳)

۷- وَ إنَّکَ لَتَهْدي إلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖمٍ: (ای پیامبر) بی‌گمان تو به راهی راست راهنمایی می‌کنی. (شوری: ۵۲)

۳. اشاراتی به احادیث

۱- امام صادق علیه‌السلام: «صراط مستقیم، امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.» (تفسیر برهان ۱/۵۰)

۲- علی علیه‌السلام: «صراط مستقیم، در دنیا آن است که از غلو کوتاه آید و از تقصیر و کوتاه کردن برتر شود و در حد استقامت باشد و در آخرت راه رسیدن مؤمنین به بهشت گردد.» (المیزان ۱/۳۷)

۳- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «راست و چپ، اسباب گمراهی است، راه راست جاده‌ای است که هیچ انحرافی ندارد» و اشاره به علی علیه‌السلام کردند که «او راه راست است از او پیروی کنید». (سفینة البحار ۲/۲۸)

۴- امام صادق علیه‌السلام دربارۀ این آیه: «راه راست را به ما بنمای» (فاتحه: ۶) فرمود: (بنده) می‌گوید: «خدایا مرا برای رفتار به راهی که به دوستی تو و آئین تو می‌رساند ارشاد کن.» (تفسیر برهان ۱/۵۱)

۵- امام باقر علیه‌السلام: «ما راه واضح و صراط مستقیم به‌سوی خداوند عزوجل هستیم.» (تفسیر نور الثقلین ۱/۲۴)

۶- امام رضا علیه‌السلام: دربارۀ این آیه «راه راست را به ما بنمای» (فاتحه: ۶) فرمود: «یعنی هدایت به دین و چنگ زدن به ریسمان خداوند (قرآن) و جویای زیادی معرفت پروردگار عزوجل و عظمت و کبریائی را طلب می‌کند.» (تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۱۳)

۷- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «همانا خداوند بر من منّت گذاشت به سورۀ فاتحه» (سوره حمد) تا آنجا که فرمود: «راه راست را به ما بنمای» (فاتحه: ۶) منظور از صراط، انبیاست که خداوند، بر آنان نعمت داد. (تفسیر نور الثقلین ۱/۲۰)

۸- امام صادق علیه‌السلام: «صراط همان راه شناخت خداوند است صراط در دنیا، همان امام واجب الاطاعة است که در هر دو دنیا او را بشناسد و به او اقتدا کند و از صراطی که در آخرت پلی بر دوزخ است عبور می‌کند.» (معانی الاخبار، ص ۲۸)

۴- نکته‌ها

* صراط: بزرگ‌راه وسیع و روشن است که اعوجاج ندارد و صفت مستقیم برای صراط، توضیحی است. مستقیم، بر طلب قیام دلالت دارد. راهی که به‌سوی خدا منتهی می‌شود یک راه مستقیم است و دیگر راه‌ها، انحرافی است. لذا آدم گمراه و گم‌شده به مقصدِ مطلوب و درست نمی‌رسد.

پس صراط مستقیم، همان راه استقامت است که در برابر راه اعوجاج می‌ایستد و راهی است که تخلف و اختلاف در آن نیست.

در سورۀ انعام آیۀ ۱۶۱ مصداق صراط مستقیم را دین قیّم معرفی کرده است که خود ایستاده است و دیگران را نیز بر پای می‌دارد و در تشریع دین قیّم فرموده: برجسته‌ترین آن روش ابراهیم است که حنیف بوده و آن به معنای کسی است که در متن راه حرکت می‌کند؛ در مقابل حنیف، کسی است که به راست و یا چپ گرایش دارد. (تسنیم ۱/ ۴۶۶)

* صراط یکی است و تعدّد نمی‌پذیرد. بزرگراهی است که در فطرت و سرشت همه نهاده شده و مقصد، وجه الهی خواهد بود و آن‌که به این حوزه وارد شود در سلامت و امنیت هست و آن حوزۀ قرآن و امام است که حتماً سالک با تمسّک به این دو، به مقصود می‌رسد. در صراط، تخلّف وجود ندارد، یعنی در یک‌رشته و سلسله حلقه‌ای مفقود نیست و اختلاف هم وجود ندارد؛ یعنی در سلسلۀ حلقه‌ای کاذب و بدلی قرار ندارد، پس مقاطع و حلقه‌های صراط مستقیم از هر دو آسیب مصون است، نه حلقۀ بریده دارد و نه حلقۀ بدلی جای آن نشسته است. ولی راه‌های اعوجاجی و انحرافی مبتلا به این‌ها هستند (تسنیم ۱/۴۶۸) در (سورۀ حجر: ۴۱- ۳۹) چنین از قول شیطان آمده است: «پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختی من هم گناهان مردم را در زمین برایشان می‌آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو» آنگاه خداوند فرمود: «این راهی است راست که به‌سوی من منتهی می‌شود.»

از این بیان معلوم می‌شود افرادی که خداوند آنان را خالص برای خود کرده «مخلَص» صراط مستقیم هستند و شیطان را بر آنان دسترسی نیست.

* صراط، مصداق دارد، قرآن، امامان معصوم، اولیای کامل خالص‌شده که از حوادث و اعوجاج مصون و محفوظ هستند و اعتراف ابلیس صراحت در این معنی دارد. خداوند (در سورۀ زخرف آیۀ ۴۳) به پیامبر فرمود: «همانا تو صراط مستقیم هستی» پس کسی از صراط منحرف می‌شود که به تزیین و زیبایی‌های دنیا و خواسته‌های نفس فریفته شود و گول شیطان را بخورد.

نتیجه گرفته می‌شود که راه راست، معلوم و درست است، مشکل به راهیان راه برمی‌گردد که جزء کدام گروه هستند: مخلَصین یا غیر آن‌ها که طبق شرح، غیر مخلَصین در معرض آفت و آسیب هستند.

اگر راهیان وحدت داشته باشند و با یکدیگر یار باشند و امنیت بر آنان باشد حتماً در راه به مقصد راست و درست می‌رسند. اختلاف و افتراق مردمان به خاطر عدم معیت و وحدت است و هر یک بتی و گوساله‌ای را می‌پرستند و مطیع صراط شیطان می‌شوند؛ اگرچه جسم آنان در اجتماع باهم جمع هستند اما هویٰ پرستی آنان سبب افتراق روحی آنان می‌شود. راهی که اول استارت خدایی می‌خورد و پایان ‌هم به‌سوی اوست این وحدت صراط مستقیم است و راهیان آن به صواب و مطلوب می‌رسند و منحرف نمی‌گردند. این‌ها همان اهل بهشت هستند که در آخرت از پل صراط به سهولت می‌گذرند و به امضاء صاحب‌ولایت هیچ ترس ‌و لرزشی در رفتن از پل صراط ندارند. شیطان‌صفتان و منافقان ‌همیشه بر سر راه انسان‌ها برای رهزنی کمین کرده‌اند که این تز از ابلیس است. (اعراف: ۱۶) چون مقاطع و مراحل طریق مستقیم زمان بسیاری را می‌برد، کسی ۶۰ یا ۷۰ سال عمر می‌کند در صراط مستقیم است، امّا رهزنی شیطان‌صفتان و حیلۀ نفس بُعدی ندارد که در ابتدا یا انتها یا مقطعی خاص دامن‌گیر راهیان گردد.

* در تفسیر جوامع الجوامع (۱/۴۲۷) آمده که پیامبر خطی مستقیم کشید و در اطراف آن خطوط دیگری رسم کردند و آنگاه فرمود: این خط مستقیم، راه رشد است و این خطوط دیگر راه‌هایی است که بر سر هر یک از آن‌ها شیطانی است و به آن راه دعوت می‌کند، سپس این آیه را خواند: «بدانید این است راه راست من، پس از آن پیروی کنید و از راه‌های دیگر که شما را از راه وی پراکنده می‌سازد، پیروی نکنید.» (انعام: ۱۵۳)

لغزش از صراط می‌تواند علل زیادی داشته باشد. هر یک از رذایل می‌تواند تأثیر در لغزش بگذارد، امّا اگر رذیله‌ای غضب الهی را برانگیزاند مانند طغیان، این سبب می‌شود که شخص سقوط کند و فروافتد (طه: ۸۱)؛ یعنی به­جای صعود به‌طرف بالا، به‌طرف پایین هبوط کند. ایمان به معاد، عامل پایداری در راه راست و عدم ایمان عامل انحراف است. پیامبر منادی راه درست است (إنّکَ لَتَدْعُوهُم إلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖم) گاهی لغزش به‌صورت نُکوب (انحراف) تعبیر شده است؛ مانند کسانی که ازنظر اعتقادی به آخرت ایمان ندارند. (مؤمنین: ۷۴) چه از نوع سقوط و چه از نُکوب باشد لغزش از صراط به‌حساب آمده، مگر کسی که توبه کرده و به اعتقادات و اعمال صالحه بازگشت کند. چون انسان به‌طور فطری سالک راه حق و مستقیم است و ابلیس نیز اقرار دارد که راه مستقیم راه خداوند است. (لَأَ قْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ الْمُسْتَقیٖمَ) بله اگر توبه نکرد خودبه‌خود رهزنی همانند شیطان (اعراف: ۱۶) می‌شود و حشرونشر آنان با شیطان‌صفتان و قطاع طریق که عدّۀ آنان‌ هم کم نبوده می‌شود. در معنای صراط گفتیم که امام علیه‌السلام مصداق اتم آن است. پس سالک اقتداء به امام کرده، وقتی پیوند کامل شد راهرو هم در طریق صواب راه می‌رود تا جایی که سالک و صراط متّحد می‌شوند، پس از مصداق‌های راهرو و مظهر صراط مستقیم در اصول و فروع دین، می‌توان دین و امام را نام برد.

* دین، مجموعه‌ای از معارف و قوانین و سلوک و … است که پیامبر و امام، مصداق بارز و عینی آن می‌باشند. در جنگ احزاب وقتی امام علی علیه‌السلام با عمرو بن عبدود به جنگ ایستادند پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «کل ایمان با کل شرک روبروی هم شدند.» (بحارالانوار ۲۰/۲۱۵)

پس ایمان و شرک به مصاف هم رفتند، یعنی راه مستقیم با اعوجاج، دین با کفر روبرو شدند و این کلام به حقیقت است و اتّحاد بین رهبر و صراط که به تعبیر دیگر عین هم هستند و هیچ فاصله‌ای بین این دو نیست.

* انسان وقتی متولّد می‌شود، فطرتاً بر صراط مستقیم تکوینی روحش سرشته شده و به آن میل دارد، هر چه بزرگ‌تر می‌شود دین و معارف و احکام و اخلاق آن را تحصیل می‌کند و از قوّه به فعلیت می‌رساند. پس با جامۀ عمل پوشاندن مسائل دینی اتّحادی بین راه و رونده پیدا می‌شود. کسانی که ایمان و اعتقادشان عاریه‌ای و مستودع باشد، گرچه در دنیا به اسم دین و پیامبر و قرآن سروکار داشته‌اند، امّا به خاطر عدم وحدت و سنخیت و نبودن در صراط خداوندی پس از مرگ قادر نیستند و یادشان می‌رود که بگویند نام پیامبر یا کتاب آسمانی‌شان چیست؟ اصولاً راه همواره بالقوّه موجود است و راهیان با رفتن خود آن را از قوّه به فعلیت آورده، با خود متّحد می‌کنند و درنتیجه به آن متّصف می‌شوند. (تسنیم ۱/ ۴۹۷)

* صراط مستقیم در دنیا، به‌صورت دین و اولیای آن از پیامبران و امامان ظهور می‌کند و در آخرت به‌صورت پلی بر روی جهنم است. چنانکه کسی مال یتیم را بخورد که این فعل حرام است، در آخرت همین به‌صورت شعلۀ آتش ظاهر می‌گردد (نساء: ۱۰) در سورۀ فاتحه بعد از صراط مستقیم، خداوند فرمود: راه آنان ‌که به آن‌ها نعمت دادی، نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند.

* نعمت دادگان، طبق (آیۀ ۶۹ سورۀ نساء) پیامبران، صدّیقان، شهدا و صالحین می‌باشند؛ پس این چهار گروه که به ایشان نبوّت، صدق، شهادت و صَلاح داده‌شده و راه مستقیم منحصر به این‌ها شده و دیگران بیراهه می‌روند. پس می‌توان گفت صراط در سورۀ حمد نعمت ظاهری نیست، بلکه نعمت‌های باطنی است که بدون آن نمی‌توانند روندۀ راه باشند. کامل‌ترین نعمت بعد از توحید، نبوّت و ولایت است. پیامبر فرمود: «خداوند نعمت بر مردم داد به ولایت علی بن ابی‌طالب» (تفسیر صافی ۱/ ۷۴)

* اینکه در اول نماز استحباب دارد انسان استعاذه کند و از شرّ و وسوسۀ شیطان به خدا پناه برد، برای این است که نماز، صراط مستقیم و معراج وصول به‌حق است که مبادا مورد رهزنی شیطان قرار گرفته و نفس را مشغول به لقلقۀ زبان کرده و فکر را به‌جاهای دیگر برد تا مصلی از رهزنی نفس امّاره در امان نباشد.

گرچه افراط‌وتفریط، مستقیم نیست، قاصر و مقصّر هم مانند آن دو است؛ بلکه اعتدال در طریق، با استقامت در آن به نتیجۀ مطلوب می‌رسد.

* سلوک مستقیم، بدون موانع نمی‌شود. همیشه شیطان‌صفتان، خارها را که موانع قلبیّه هستند در سر راه سالکان می‌گذارند تا به اعوجاج، راه بروند. سعادت، ضدّ شقاوت، است و منزل سعادت مستقیم و منزل شقاوت معوج است که مظهر مغضوب شدگان و ضالین هستند که در سورۀ حمد به این دو دسته اشارۀ صریح شده است.

آنچه در شریعت مقدسه آمده است: کسی که به‌ظاهر شریعت عمل کند، طی طریق می‌کند و به دین و اسلام به مقصود می‌رسد؛ اما اگر کسی اهل طریقت باشد و می‌خواهد وصول حق نماید، باید بداند که صاحب راه، پیامبر و امام است که خودشان صراط مستقیم هستند، پس در وصول وحدت می‌شود. اگر این معنا و واقعیت رخ داد دیگر روزنه برای خارهای شیاطین باقی نمی‌ماند.

* هر راهی انتها دارد اما راه انسانیت و طی طریق، طولانی است؛ چراکه باید اول راه را شروع و بعد به آخر برسد، از ظاهر به باطن رسیده و رفع تعیّنات و احجاب بکند تا جامعیتی به او دست دهد.

صراط انسان از اسفل سافلین شروع و به اعلا علّیین ختم می‌شود و این صراط آن‌هایی است که حق‌تعالی به آن‌ها انعام فرموده به نعمت مطلقه که آن نعمت کمال جمع اسمائی است که بالاترین نعمت‌های الهیه است و صراط‌های دیگر چه صراط سعداء و چه صراط اشقیاء به‌قدر نقصان از فیض نعمت مطلق داخل در یکی از دو طرف افراط‌وتفریط به درجات خود خواهند رسید. پس صراط انسان کامل، فقط صراط کسانی است که منعم علیهم: نعمت کامل بر ایشان داده‌شده به قول مطلق است و این صراط بالاصاله مختص به ذات مقدّس نبی و امام بوده و برای دیگران از اولیاء به متابعت ثابت است … پس برای مقام اول، تجلّی ذاتی خواهد بود و برای دیگران تجلّی اسمائی و افعالی است (که در مراتب طولی با یکدیگر از جهت ظهور و تجلّی فرق می‌کنند) (آداب الصلاة، ص ۲۹۶- ۲۹۳)

* عموم در خوف ‌و رجاء باید مساوی باشند تا صراط مستقیم را به‌طرف حق‌تعالی بپیمایند، اما آنکه قالبش بر خوف و یا رجاء غالب باشد، منحصر در افرادی خاص است که اگر پیامبری همانند یحیی و عیسی باشند صراط او همین بوده، امّا برای غیر اولیاء برای راه راست اعتدال در خوف ‌و رجاء است.

* در صراط آنکه عارف می‌شود، ملکۀ عبودیت و بندگی در او می‌آید و از خودنمایی و ریا و شرک به دور است و مراقبت احوال داشته و حضور محبوب را درک می‌کند، لذا در تعظیم و تکریم حق مشغول است.

آنچه از اخبار و آثار دربارۀ مصادیق صراط آمده است از معرفت الهی، امام معصوم، قرآن، امیرالمؤمنین علیه‌السلام که این‌ها تناقضی باهم ندارند. بلکه در بیان معنای صراط باهم مؤتلف است و هر یک از این‌ها ناظر به فردی از افراد آن بوده، زیرا برای صراط و سایر معانی آن، حقیقت و روح، صورت و قالبی است و گاه می‌شود که حقیقت واحدی دارای صورت‌ها و قالب‌های متعددی است. الفاظ برای ارواح و حقایق وضع‌شده‌اند نه برای قالب‌ها و صورت‌ها … چنانکه لفظ صراط برای حقیقتی که سلوک و رفتن بر آن، انسان را به مقصود می‌رساند وضع‌شده است و این معنای روح صراط است و برای این روح، قالب‌های متعددی است. (اسرار الصلاة، ص ۳۹۶)

* از موضوعاتی که عرفا نوشته‌اند یکی این است «الطّرق إلی الله بِعَدَدِ أنفٰاسُ الخَلایِق: راه‌ها به‌سوی خدا به عدد نفوس انسان‌هاست».

پس در ترسیم راه‌ها چون نفوس، مختلف‌اند می‌گوییم: راه مستقیم یکی است و آن رسیدن به معبود واحد و معشوق حقیقی است، اما تقسیم و تعدد راه‌هایی که بشر در طول تاریخ داشته بعضی نزدیک‌تر و بعضی دورتر بودند. اسلام یک دین است اما ۷۲ فرقه در آن پیداشده‌اند که همه مقصودشان خداست، امّا یکی شیعه خالص امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌شود و دیگری شیطان‌صفت می‌شود. یکی در اعلی‌علیین و دیگری در اسفل‌السافلین است.

* چون حصول تقرّب برای همگان ممکن نیست و فواصل به خاطر موانع و حجاب‌های پیش رو وجود دارد.

هر چه از صراط مستقیم دورتر باشد آسیب‌پذیری بیشتری دارد و هر چه نزدیک‌تر باشد توفیق و عنایت و عافیتش بیشتر است. انسان کامل که مظهر صفات الهی بوده خودش صراط مستقیم است، پس آنکه به ایشان نزدیک‌تر باشد راهش نورانی‌تر و اتّصالش بیشتر و در آخر کار به نقطۀ مرکزی دایره که تعبیر به قطب عالم می‌شود رسیده و دیگر خطری او را تهدید نمی‌کند. مهم آن است که سالک برای رسیدن به این مقام و قرب باید راست و درست و پایدار باشد. مستقیم ۳۱ بار و مستقیماً ۶ بار در قرآن تکرار شده است و در همه‌جا به معنای راه روشن که همان راه خداست می‌باشد. مستقیم، اسم فاعل استقامت و استقامت طریقِ، آن‌که راست و بر خط مستوی ‌باشد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.