وبلاگ

مقام عنایت

نکته‌ها

* توجّهِ بالاتر و مافوق به پایین‌تر و مادون را، عنایت گویند. توجّه و احسان و اهتمام لطف خاص و نظر مخصوص به کسی را به عنایت تعبیر کنند.

* شکر سالک از حق به نسان یا اُنس که است که به او احسان و نیکی کرده، از میان هزاران نفر او را برگزید.

مخدوم: کسی است که به او خدمت می‌کنند،‌ سرور و آقا نیز گویند. خدا نکند کسی مخدوم بی توجّه و عنایت نصیبش شود.

بی‌مزد بود و منّت، هر خدمتی که کردم **** یارب مباد کس را، مخدومِ بی‌عنایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم **** یک ساعتم بگنجان، در سایه عنایت (غزل 94)

ای معشوق، ای آفتاب زیبارویان! تمام وجودم در آتش و سوز عشق توست و درونم را چون شعله‌ای می‌سوزاند، تو نیز لحظه‌ای به توجّهی خاص، مرا در سایه احسان خود بگنجان.

* دوست و هم‌نشین خوب هم جزء دولت و اقبال و عنایت است؛ برای کسی که به مسافرت می‌رود و دَم و انفاس او غنیمت می‌شود و انسان از او بهره می‌برد.

همی رویم به شیراز با عنایتِ بخت **** زهی رفیق، که بختم به همرهی آورد (غزل 147)

* زاهد، به عبادت ظاهری خود توجّه می‌کند و مغرور و معجب می‌شود. رند به نیاز و مستی و جذبه می‌افتد. معلوم است خداوند به زاهد توجّه نمی‌کند بلکه به رند سراپا نیاز و مست خودش عنایت می‌کند.

زاهد و عجب و نماز و من و مستیّ و نیاز **** تا تو را خود ز میان، با که عنایت باشد

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند **** پیر ما هرچه کند، عین عنایت باشد (غزل 158)

بنده پیر طریقتم که مرا از نادانی و بی‌خبری از مسائل معنوی رهانید و او هر چه کند عنایت و توجّه محض به ماست.

* رستگاری و عاقبت‌به‌خیری، به رندی و زاهدی وابسته نیست بلکه بهتر آن است که کار خود را به عنایت و لطف خدا واگذاریم.

چون حُسن عاقبت نه به رندیّ و زاهدی است **** آن بِهْ که کار خود به عنایت رها کنند (غزل 196)

* حافظ گوید: دیشب نوید و خبر خوشی داد که عنایت یار، شامل حالم شد و گفت: بازگرد که من بخشیده شدن گناهت را ضمانت کردم. (غزل 321)

* چشم بخت و سعادت منِ حافظ، با داستان او به خواب رفت. کجاست نسیم لطف و عنایت یار تا مرا از این خواب بیدار نماید؟

دیده بخت به افسانه او شد در خواب **** کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم؟ (غزل 324)

* حافظ طمع مبُر ز عنایت، که عاقبت **** آتش زند به خرمنِ غم، دودِ آهِ تو (غزل 409)

ای حافظ از توجّه و عنایت یار ناامید مشو که سرانجام آه سوزان تو خرمن غم و اندوه را آتش می‌زند و نابود می‌سازد.

* هر که در سایه عنایت اوست **** گنهش طاعت است و دشمن، دوست (سعدی)

* بدان که توجّه حق به بنده مرهون لطف خاص است، بدون هیچ سببی تا اینکه کسی آن اسباب را فراهم کند تا به عنایت برسد. حکمت حکیمانه عنایت کند. چه آنکه عموم بندگان نه از حکمت‌ها سر درمی‌آورند و نه می‌توانند علّت را بشکافند و رمز آن‌ها را بیاورند.

* اگر گفته‌اند: «بهشت رفتن به عنایت است نه طاعت» درست است، چه آنکه اعمال، مشوب و ممزوج با ناخالصی‌ها هستند و شفاعت و میانجیگری و عنایت اعمال را با آب لطف خاص شستشو می‌دهد و تمیز می‌کند و آماده می‌نماید تا قبول گردد.

* ای صد هزارت عاشق، لب خشک و دل در آتش **** افتاده پست گشته، موقوف یک عنایت

* انّ له عندنا لزلفی و حسن مأب: بی‌گمان او (داود) را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود. (ص:25)

نور عنایت شامل حال کسی شود که به تقرّب برسد و عاقبت کارش به صواب و نیک باشد؛ و این با توجّه حضرت حق انجام شود. اوّل می‌آمرزد و شستشو می‌دهد بعد به نزدیک خود نگه می‌دارد و این علامت عاقبت‌به‌خیری شخص است.

* چون سالک در سایه عنایت قرار می‌گیرد حق ذهنش را از آثار خواطر ناصواب پاک می‌کند و به چشم عنایت در حفظ قرار می‌دهد و کفالت او را می‌نماید.

در سوره انبیاء آیه 101 خداوند فرمود: «کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی پیشی گرفته (مقرّر شده) از آن آتش دوزخ برکنارند.» (انّ الذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مُبعدون)

یعنی نام اینان از اوّل در زمره اهل عنایت نوشته شده بود، پس هیچ‌گاه به آتش دوزخ نزدیک نخواهند شد. چون نمره قبولی بر دل‌های آنان زده شد و گوی سبقت را از قبل ربودند و برگزیدگی و علامت عنایت قرار داده شد.

* امام صادق علیه‌السلام در دعای شب عرفه به خداوند عرضه می‌دارد «برای تو در این شب عرفه جوائز و مواهب و عطایاست،‌ منّت می‌گذاری بر هر بنده‌ات که بخواهی می‌دهی و شامل اهل عنایت را به آن‌ها از جانبت می‌نمایی.» (بحارالانوار 95/264)

* هر وقت خورشید عنایت طلوع کند به هر کسی که مورد نظر شود اگرچه: کافر باشد، کارهایش نادرست باشد، ناامید باشد و … شخص مؤمن گردد و اعمالش به صواب گراید و امیدوار می‌شود و …

* بنده تا وقتی در تحت توجّهات معبود و معشوق است از زمره حافظین است،‌ امّا اگر خدای ناکرده کاری کند و توجّهات را دست‌کم بگیرد و از پناهگاه توجّه بیرون بیاید،‌ آن‌وقت در زمره مجروحین است،‌ پس لازم است تا به هوش آمده توبه و انابه و خواهش و تمنّا کند تا دوباره در تحت سایه توجّه خالص قرار بگیرد.

* نیم ذرّه ز آن عنایت بِه بود **** که ز تدبیر خِرد سیصد رَصَد (مثنوی 6/3796)

نیم ذرّه عنایت که پادشاه کند بهتر از سیصد بهره‌ای است که از تدبیر عقل حاصل گردد. از قدیم گفته‌اند کوشش بی‌عنایت همانند جان کندن است.

یعنی هرچه انسان با فکر و عقل زحمت بکشد بی‌توفیق حق، کار پیش نمی‌رود مگر یک ذرّه عنایت روی آن باشد.

* ذرّه‌ای سایه عنایت بهتر است **** از هزاران طاعتِ ایزد پرست (6/3869)

ذرّه‌ای سایه عنایت، از هزاران طاعت بهتر است. علّت آن است که شیطان در طاعت، راه نفوذی دارد و در عطیه و موهبت الهی راه نفوذ ندارد. مولانا در توضیح این بیت این‌چنین می‌گوید که خشت‌های طاعت را شیطان یکی‌یکی از جایش برمی‌دارد و اگر تعداد آن‌ها زیاد باشد برای او فرقی نمی‌کند ولی به یک عنایت و جذبه و عطیه الهی نمی‌تواند دسترسی پیدا کند. می‌گوید اگر تو صد قفل بر دری ببندی شخصی ناتوان آن قفل را می‌شکند و برمی‌دارد امّا اگر داروغه‌ای مُهری از موم بر قفل دری بزند حتّی آدم‌های پهلوان نمی‌توانند به آن دست بزنند و آن را بشکنند.

آن دو سه تارِ عنایت همچو کوه **** سرّ شد، چون فَرّ سیما در وجوه (6/3875)

اگر دو سه تار موی عنایت بر صورتی رسته باشد همچون کوه، سدّی است در مقابل شیطان،‌ چون چهره‌اش از نور الهی برخوردار است برای شیطان‌صفت، همان مانع و سدّ است.

* یک عنایت الهی بهتر از صد نوع سعی و تلاش شخصی است؛ زیرا برای سعی و تلاش شخصی انسان، صد نوع تباهی و فساد در کمین است. عنایت و جذبه الهی برای سالک بهتر و مطمئن‌تر از سعی و مجاهدت اوست، زیرا اگر سالک فقط به سعی و مکسب خود تکیه کند در معرض انواع فتنه‌ها از قبیل خودبینی و نخوت قرار خواهد گرفت. عنایات ربّانی منوط به مرگ اختیاری است. آری،‌ افراد مورد اعتماد، یعنی سُلّاک حق‌پرست این راه را تجربه کرده‌اند. حتّی مرگ اختیاری و اجباری معتمدان، بدون عنایت الهی تحقّق نمی‌یابد. به‌عنوان‌مثال عنایت الهی را می‌توان به زمرّد تشبیه کرد و نفس امّاره را به افعی کار کشته خطرناک. بدون زمرّد مگر ممکن است که افعی کور شود؟ با مدد الهی می‌توان اژدهای نفس امّاره را کور و علیل کرد.

یک عنایت بِهْ ز صد گون اجتهاد **** جهد را خوف است از صد گون فساد (6/3839) (شرح کریم زمانی 6/991)

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «نظر النفّس للنّفس العنایه بصلاح النفس: یعنی نظر کردن نفس از برای نفسِ عنایت داشتن برای صلاح نفس است.» (غررالحکم ح 9964)

یعنی انسان برای صلاح نفس خود سعی کند در اصلاح آن و از نفس غافل نباشد. پس عنایت داشتن برای تهذیب، خود نظر نمودن در نفس و غافل نبودن از اوست.

عشق جز دولت و عنایت نیست **** جز گشاد دل و هدایت نیست

در هاون اقبال عنایت گهری کوفت **** صد دیده حق بین ز دل کور برآمد

مرا عنایت دریا چو بخت بیدارست **** مرا چه غم اگرم هست چشم خواب‌آلود (دیوان شمس)

* از عنایت گر بکوبد بر سرش **** اشتها آید شراب احمرش (6/3932)

اگر خداوند از روی لطف بر سر کسی بکوبد اشتهای نوشیدن شراب سرخ در او پیدا می‌شود؛ یعنی خداوند گاهی به بنده بلا می‌دهد تا استعدادهای پنهانی او بیدار شود.

پس شکفته شدن بر اثر فشار و ابتلاء، نوعی عنایت است که این را اکثر مردم نمی‌دانند. اگر حق، بنده را فشار ندهد و مبتلایش نکند،‌ استعدادهای مخفی او هوشیار و شکفته نمی‌گردد و سایه عنایت نصیب او نمی‌شود.

* دو نوع عنایت را می‌شود دید یکی با اسباب و دیگر بدون واسطه و علل. آنکه با اسباب می‌فهمد و می‌بیند درجه او پایین‌تر است و آنکه لطف و احسان را بی‌واسطه می‌بیند درجه او بالاتر است. اگر چشم باطنی افراد باز شود عنایات را متّصل و پی‌درپی می‌بیند و این ادراک باطنی می‌خواهد و الّا صرف دیدن نمی‌تواند راهگشایی برای بصیرت باشد؛ و چه‌بسا اسباب و علل با هم تداخل کنند و یکدیگر را نفی نمایند و نتیجه کافی به دست نمی‌آید و یا زیادی توجّه به اسباب مانع می‌شود تا بدون آن، چیزی را بفهمد و ادراک نکند.

خداوند می‌فرماید: صد عنایت کردم و صد رابطه **** تا ببیند لطف من بی‌واسطه (6/4839)

* عنایت کرد با من لطف یزدان **** حوالت کرد خدمت را به رضوان

چون عنایت قادر قیّوم کرد **** در کف داود آهن موم کرد (عطار نیشابوری)

* خسته تیغ فراقم سخت مشتاقم به غایت **** ای صبا آخر چه گردد گر کنی یکدم عنایت

به کرشمه عنایت، نگهی به سوی ما کن **** که دعای دردمندان، ز سر نیاز باشد (سعدی)

* بدان که چشم و گوش‌های باطنی همه بسته است مگر کسانی که از انیّت و وجود مجازی خود رسته باشند. البتّه کلید بازگشایی چشم باطنی با عنایت است.

جز عنایت کی گشاید چشم را؟ **** جز محبّت کی نشاند خشم را؟ (3/838)

و این توفیق خاص می‌خواهد. چه آنکه بسیار کسان بودند که زحمت‌های طاقت‌فرسا کشیدند که این گشایش نصیب آنان شود امّا نشد؛ ولی به عنایت، خداوند به بعضی اهل معرفت نصیبی و حظّی عطا فرمود و اقبال و دولت به آن‌ها داده شد.

* حضرت موسی با همسرش به راه افتادند که همسرش باردار بود و هوا سرد شد و دنبال آتش برآمد. آتشی را از دور در کنار کوه طور مشاهده کرد به خانواده خود گفت: اینجا بمانید که من از دور آتشی دیدم شاید خبری از آن یا شعله‌ای از آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید. چون به آن آتش رسید از جانب راست وادی در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد که‌ای موسی منم من، خداوند پروردگار جهانیان. (قصص: 30-29)

چون عنایت‌ها بَر او موفور بود **** نار می‌پنداشت، آن خود نور بود (3/4368)

او دنبال آتش بود و آنچه را آتش می‌پنداشت به‌صورت تجلّی و نور بر او ساطع شد و به گوش و چشم باطنی شنید و دید.

* هر که را به عنایت وَهْبی مقام داده‌اند، معلوم می‌شود که آن شخص مروارید گران‌بهایی است از بحر الطاف خاص خداوندی،‌ و چنین شخصی معلوم می‌گردد نزد حق دارای مقام است و شفاعتش مقبول درگاه ایزدی خواهد بود.

* ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا **** که بامداد عنایت خجسته باد مرا

باز درآمد طبیب، از درِ رنجور خویش **** دست عنایت نهاد، بر سر مهجور خویش (دیوان شمس)

* در جنگ بدر که در سال دوم هجری در منطقه‌ای میان مکّه و مدینه رخ داد لشکر مشرکان 950 یا 1000 نفر و یاران پیامبر 300 یا 390 نفر بودند. مسلمانان با کمیِ ابزار جنگی و نفرات، پیروز شدند که در سوره انفال آیه 44-43 آمده است. به‌صورت ظاهر و بدون عنایت، کفّار و مشرکین پیروز می‌شدند امّا با عنایت، مسلمانان پیروز شدند. عنایت به این گردید که خداوند عدّه آنان را نزد مسلمانان اندک نمود و عدّه مسلمانان را نزد کفّار بسیار بنمود و نشان داد و همین سبب پیروزی مسلمانان شد و الّا به ظاهر کار شکست بر مسلمانان جاری می‌شد.

کم نمود او را و، اصحابِ ورا **** آن جهادِ ظاهر و، باطن خدا

اگر حق پشتیبان نباشد و توجّه خاص نباشد گربه در نظر انسان، شیر نر جلوه می‌کند.

آنکه حق پُشتش نباشد از قَطَر **** وای اگر گُربه ش نماید شیر نر (مثنوی 2/2299-2292)

* اندر این ره، می تراش و می‌خراش **** تا دمِ آخر دمی، فارغ مباش

تا دَمِ آخر، دَمی آخِر بُوَد **** که عنایت با تو صاحبْ سِرّ بُوَد (مثنوی 1/1823-1822)

پاسبان من عنایات وی است **** هر کجا که من روم، شه در پی است. (2/1156)

* بدان که اگر عنایت پی‌درپی نباشد احتمال آسیب و آفت رسیدن بر عقل درون می‌باشد. چرا که اگر انرژی و توجّه و احسان خاص نرسد، عقل حماقت می‌کند و خرابکاری می‌نماید.

* این همه گفتیم لیک اندر بسیج **** بی عنایات خدا هیچیم هیچ

بی عنایات حق و خاصان حق **** گر مَلک باشد سیاه هستش ورق (مثنوی 1879-1878)

* پارسایان خائف، کِی ممکن است که به گَردِ عشق برسند؟ یعنی امکان ندارد که سالکی با سائقه خوف سلوک کند و به عشق نزدیک شود که جهان در برابر عظمت درد عشق هیچ است. مگر آنکه عنایات تابناک الهی شامل حال زاهد شود و به او بگوید که از دنیای زاهدانه و خائفانه دست بردارد و به دنیای عاشقی روی بیاورد. (شرح کریم زمانی 5/599)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.