وبلاگ

مقام محاسبه

1. اشاراتی به معانی

حاسب: حساب کننده، حسابدار محاسبه: حساب کردن، حساب او را رسیدن حُسبان: شمارش، حساب

حساب: شمارش حسیب: شمار کننده

2. اشاراتی از قرآن

1- إن تُبدوا ما في أنفُسِکُم أو تُخفوهُ یُحاسِبکُم به الله: اگر آنچه در نفس‌تان است یا مخفی می‌کنید (از نیّات) همه را خداوند در محاسبه شما خواهد آورد. (بقره:284)

2- فأنّما علیک البَلاغ و علینا الحِساب: ای پیامبر بر تو تبلیغ رسالت است و بر عهده ما حساب خلق است. (رعد:40)

3- إنّ إلینا إیابهم ثمّ انّ علینا حِسابهم: البته بازگشت آن‌ها به‌سوی ماست آنگاه حسابشان بر ما خواهد بود. (غاشیه: 26-25)

4- إقتربَ الناس حِسابَهُم و هُم في غَفلة مُعرِضون: روزِ حسابِ مردم بسیار نزدیک شد و مردم سخت غافل‌اند و اعراض می‌کنند. (انبیاء:2)

5- اولئک لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسبوا و الله سریعُ الحِساب: هر یک از این دو گروه (طالب دنیا و آخرت) از نتیجه اعمال خود بهره‌مند خواهند گشت و خدا به حساب همه زود رسیدگی می‌کند. (بقره: 202)

3. اشاراتی از احادیث

1- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «زیرک‌ترینِ زیرکان کسی است که حساب نفس خویش کرده و برای بعد از مرگش کاری نماید.» (مجموعه ورام ص 308)

2- امام صادق علیه‌السلام: «به حساب نفس خویش برسید، قبل از آن‌که از شما حساب گیرند.» (بحارالانوار 67/64)

3- امام کاظم علیه‌السلام: «کسی که هر روز به حساب خویش نرسد از شیعیان ما نیست.» (بحارالانوار 67/72)

4- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «چقدر سزاوار است که انسان را ساعتی باشد که هیچ چیز او را در آن ساعت از حساب گرفتن از نفسش باز ندارد و ببیند در شبانه‌روزش چه چیزهایی به نفع و ضررش کسب کرده است.» (مستدرک الوسایل 2/353)

5- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «هر کس از نفس خود حساب باز گیرد بر معایب خویش واقف شده و بر گناهانش احاطه پیدا کند و از گناهانش گذشت بخواهد و عیب‌هایش اصلاح نماید.» (مستدرک الوسایل 2/353)

6- امام باقر علیه‌السلام: «خداوند به اندازه عقلی که به بندگانش در دنیا عطا فرموده است در قیامت به حساب آنان دقّت فرماید.» (نهج‌البلاغه نامه 40)

7- امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نامه‌ای به بعضی از کارگزارانش: «بدان که حساب خدا بزرگ‌تر از حساب مردم است.» (نهج‌البلاغه نامه 40)

8- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «خداوند عزوجل حساب همه خلایق را برسد مگر کسانی که به او شرک آورد که از آن‌ها حساب نکشد و بی‌حساب به آتش روند.» (بحارالانوار 7/260)

9- امام صادق علیه‌السلام: «از هر امّتی امام زمانش حساب گیرد و ائمه دوستان و دشمنانشان را به رخسارشان می‌شناسند.» (المیزان 20/403)

10- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «مرد از جمله پرهیزکاران محسوب نمی‌شود تا این‌که از نفس خود حساب بازگیرد و خوردنی و نوشیدنی و پوشاکش را بداند.» (مستدرک الوسایل 2/353)

4. نکته‌ها

* یکی از ارکان محاسبه، حساب‌رسی از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و البسه است که ضرورتِ حیات اقتضای آن دارد که استفاده کند، امّا اگر بر حلال باشد که اشکالی در مصرف آن نیست. اگر به نحو حرام و شبهه به دست آید و مصرف شود حتماً اثر وضعی دارد و کسی که نتواند حلال و حرام را دقّت کند و هر طور خواست بخورد و بیاشامد، این چنین شخصی مغبون خواهد بود.

* همه انسان‌ها بدون استثناء روزی در دنیا و یا آخرت مورد حساب‌رسی قرار می‌گیرند و بهترین کس آن است که به حساب نفس خود برسد که چند فایده دارد. اوّل آن‌که؛ دقّت میزانی او بسیار شود و تا اندازه‌ای خود را می‌شناسد که مردود است یا برنده یا بازنده.

دوّم آن‌که در حساب قیامتی آمادگی پیدا می‌کند و این نشانه ایمان قوی است که حسابدار اعمال خود شده است.

* البته علمای اخلاق در محاسبه، به نظر شخصی، خودِ شاگردان را به رسیدگی اعمال وادار می‌کنند. مثلاً شمارش کارها را بعد از هر عمل گفته‌اند. بعضی اعمال را از اول صبح تا اذان ظهر، پس بعد از نماز ظهر محاسبه اعمال صبح را می‌کشد و به شمارش درمی‌آورد تا معلوم گردد ضرر کرده یا استفاده برده است؟ و شب‌هنگام، اعمال بعداز ظهر را به شمارش درآورد و آخر شب به حساب‌رسی کلّی بپردازد.

عدّه‌ای گفته‌اند: آخر هر شب به اعمال روزانه رسیدگی کنید. گروهی آخر هفته را متذکّر شدند و آخرین حساب‌رسی در آخر ماه باشد. هر نظریه که استادش دستور می‌دهد تلمیذ باید عمل کند.

* در محاسبه اگر حاسب دید اعمالش نیک است، شکر خدای کند و رغبت نماید به مثل آن‌که انجام داده و تا حدودی رضایت‌بخش بوده است و همین تشکر از خداوند سبب ازدیاد توفیق می‌گردد که فردا عمل را نیک‌تر به جا آورد.

* شخص محاسب برای توجه بیشتر به این مقام، به نعمت و آلاءیی که خداوند به روح و جسم او، داده دقت کند که لازمه این عطایا این است که افراط و تفریط نکند و اسراف و تبذیر ننماید، به تعادل استفاده کند، خود این بینش در فکر و عمل نوعی شمارش نیکو است که توازن را به همراه دارد که هیچ‌گاه در مقام اضرار به نفس نیست و می‌خواهد فایده‌ای به صواب نصیب جسم و روح گردد.

* خداوند بر هر چیزی در عالم امکان، عالم و حسابگر می‌باشد. عطایای بی‌شمار دارد و بزرگوار و کفایت‌کننده است. در عین دقّت و نظم و ترتیب در موجودات، محاسبی است که قابلان را کفایت می‌کند و حساب نعمت‌هایش را موجودی نتواند بشمارد. او در بررسی حساب بندگان با لطف و مرحمت برخورد می‌کند.

* حق هم «سریع الحساب» و هم «اسرع الحاسبین» است. او در دادخواهی و اخذ حقوق از دست رفته بندگان و در حساب‌رسی دقیق است و سرعت دادرسی و رسیدگی‌اش به ناله‌های فوری و شتابان است؛ و ذرّه‌ای در حساب او حقوق دیگران پایمال نمی‌گردد.

* گفته شده که هر چیزی میوه‌ای دارد و میوه محاسبه به صلاح رسیدن نفس است که از آفت و تباهی در امان می‌ماند. پس وقتی نفس تهذیب شد، یعنی از تکرار حساب‌رسی به نتیجه مثبت و ثمر دهی می‌رسد و این مرحله امن و امنیت نفس است.

* خوب است مُحاسب کتاب نَفس و موازین قسط ثواب و عِقاب را در نظر بیاورد تا به خوبیِ اعمال، امید به پاداش الهی داشته و با نظر به بدی اعمال و ارتکاب افعال ناپسند، خود را، از افتادن در نار جهنم نجات بدهد.

* بعضی از مردم در قیامت به خاطر حساب‌رسی در دنیایشان در کمال یُسر حساب‌رسی کنند و به نزد اهل خود مسرور می‌روند. لذا خداوند می‌فرماید: «امّا کسی که کارنامه‌اش به دست راستش داده شود به‌زودی حسابی بس آسان کنند و شادمان به‌سوی کسانش بازگردد.» (انشقاق: 8-7) این خود مقامی بس شگرف است که اینان دست راستی‌ها هستند.

* در محاسبه حقوق الهی یک موضوع خاصی دارد که خلق به حق و دادگری او به فضل زیاد احتیاج دارد. پس آنچه از واجبات و محرّمات که در شریعت وارد شده را بررسی کند که چه چیزی از آن‌ها از دستش رفته، جبران کند و قضا نماید و آنچه از رذایلی که سبب غضب حق را فراهم کرده در پی ترمیم و مداوا آن برآید و به حساب این مسائل که ربط به حق دارد برآید تا توفیق همراه او گردد.

* امّا محاسبه‌ای نسبت به خلق که آن هم احتیاج به شمارش دارد که چه دلی را به درد آورده، حق چه کسی را ضایع کرده، چه آبرویی را از بین برده و…؟ پس اگر آنان زنده‌اند رضایت آنان را فراهم کند و اگر مرده‌اند طلب مغفرت برای آنان کند؛ تا این‌که میزان اعمالش از ثقالت و عفونت به سبکی و پاکی برسد.

* یکی از امتیازات شیعه واقعی آن است که مردم در قیامت در حساب‌رسی سخت واقع هستند امّا شیعیان به نعمت ولایت در سایه عرش الهی در آرامش کامل‌اند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «ای علی! تو و شیعیانت در حالی از قبر برمی‌خیزید که صورتتان چون ماه می‌درخشد و ناراحتی‌ها و اندوه‌ها (در قیامت) از شما دور است، در زیر عرش سایه می‌گیرید، مردم می‌ترسند ولی شما نمی‌ترسید و سفره‌ای برایتان گسترده می‌گردد، امّا دیگران در محاسبه به سر می‌برند.» (ارشاد القلوب 2/161)

و پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «دوستی فاطمه در یک درصد موضع سودمند است و آسان‌ترین آن مواضع مرگ، قبر، میزان، حشر، صراط و محاسبه است.» (همان ص 162)

* بدان ای عزیز! که دفتر محاسبات نفس دائم به‌وسیله موکلین ثبت و ضبط می‌شوند و ذرّه‌ای کم و زیاد نمی‌شود. از لطف حق این است که بسیاری از سیئات به‌وسیله توبه و انابه محو و از بین می‌رود و دفتر نامه اعمال سبک می‌شود. سالک اگر بخواهد بفهمد که چقدر دفتر از سیاهی پاک شده حال درون خود را ببیند که آیا با آب توبه شسته شده است؟ پس به لذّت طاعت و مناجات برسد و از میل و رغبت نیکو برخوردار شود. اگر دید حال عمل نیک ندارد و کسالت بر حالش غالب است و امیدش را شیطان ناامید کرده، دلیل است که دفتر اعمال را سوادی بر آن غالب آمده و قبض از اثر سنگینی آن، بارز گردیده است.

* در فرمایشی از امام کاظم علیه‌السلام رسیده است که فرمود: «از ما نیست کسی که محاسبه نفس خود را هر روز نکند پس اگر عمل خیری کرده باشد از خدا زیادتی آن را بطلبد و اگر گناهی کرده، استغفار و توبه نماید.» (ارشاد القلوب 2/245) این قاعده‌ای بس لطیف است که شمارش آن برای همگان آسان است.

* وقتی کسی از شمارش کارهای ناموزون و خرابش خجالت می‌کشد چطور می‌شود که همه روزه نافرمانی خالق خود را می‌کند امّا خجالت نمی‌کشد؟ از یک شخص پروا می‌کند و مواظبت می‌نماید که دیگر ناپسندی نکند تا آبرویش نرود امّا از صانع خود بی‌پروایی می‌کند و به شمارش تکراری کار ناپسند خود نمی‌پردازد.

* در تمام مسائل مادی به‌عنوان صندوق‌دار، حسابدار، مالیات‌گیر، وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی، مدیرکل حسابداری و…وجود دارد تا بودجه و کسری آن و درصد تنزّل و ترقّی و … پولی شخصی و اداری و یا کشوری معلوم گردد. چطور می‌شود برای نفس عنوانی به نام محاسب، حسابدار برای دفتر اعمال نباشد تا تنزّل و ترقّی، کسری و رکود و افزایش معلوم گردد؟!

امّا آنچه در خواص بعضی سور و آیات آمده که انسان با قرائت آن‌ها در قیامت محاسبه نمی‌شود مانند خواندن سوره طه و فرقان، سوره سجده، مطففین، فیل، ماعون و اعراف؛ همه این‌ها درست است، لکن اولاً باید در قاری شرایط جمع باشد که قیامت از او حساب نکشند و عامل به فرامین آن باشد.

چنان‌که در سوره مطففین آمده است: «وای بر کم‌فروشان» و آنگاه موضوع پیمانه و میزان را مطرح می‌کند و این کم‌فروشان در حساب مردم را در طریف فجّار معرفی می‌فرماید و دفتر اینان را در سجّین یادداشت کرده است. (سجّین در لغت به معنی زندان سخت و در اینجا جایگاهی در دوزخ است.)

پس بی محاسبه وارد بهشت شدن با خواندن قرآن و عمل به دستورالعمل‌ها و دقّت در حساب‌رسی از نفس، مسئله مهم و اساسی است.

* یکی از مسائل مهم قیامت، ترازوهای عدل حساب‌رسی است که خداوند در سوره انبیاء آیه 47 فرمود: «ما ترازوهای عدل را در روز قیامت مستقرّ می‌سازیم و در محاسبه آن روز هیچ کس مورد کمترین ستم واقع نمی‌شود.»

گرچه ما که قائل به رحمت واسعه پروردگاریم، گوییم خداوند با فضل بیکران خود با خلق رفتار می‌کند و شفاعت شیعیان را می‌پذیرد؛ و کلمه قسط و عدل برای عیان اینکه عدم موازنه نیست و حساب‌رسی دقیق و ذرّه‌ای به هیچ‌کس اجحاف نمی‌شود، امّا برای همگان باید این نکته مسلّم شود که میزان قیامت همانند میزان‌های دنیوی نیست که کم و زیاد شود؛ پس باید خود را برای آن حساب دقیق قیامتی آماده کرد.

* بنا بر آنچه بر اهل عرفان مشهود شده و جای هیچ شکی نیست که همین الان، این ساعت همه حساب‌ها در دفتر نفس موجود است و میزان اعمال از سبکی و سنگینی یادداشت است و اگر کسی چشم و گوش برزخی او باز شود حساب خود را می‌بیند که جزو کدام دسته از اصحاب دست راست و اصحاب دست چپ می‌باشد.

* در سوره حشر آیه 18 خداوند فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید از مخالفت خدا بپرهیزید و هر انسانی باید بنگرد که چه چیز را برای فردایش از پیش فرستاده است.»

مضمون آیه به سالک طریق الی الله می‌گوید: «پیش از آن‌که حساب شوید و سنجیده گردید عمل خود را بشمارید.» این محاسبه پس از عمل است که زاد و توشه او خوب یا بد بوده است. این موضوعِ بسیار لطیفی است، چون هر نگرش و نظری سبب انتباه می‌شود. پس مطالعه در ثبت دفتر اعمال که رفته لزوم دارد.

* امّا اگر دقّت سالک در قبل از عمل باشد چه کاری می‌خواهد بکند؟ به صواب است یا ناپسند و مذموم، این ظرافت دارد و لذا روح بعد از عمل مکدّر نمی‌شود، چون از قبل آن را سنجیده و پیش از آن مطالعه کرده است.

مردی نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! مرا وصیتی فرما، فرمود: «آیا وصیت مرا می‌پذیری؟» عرض کرد: آری، فرمود: «هرگاه به کاری تصمیم گرفتی در عاقبت آن بیندیش، اگر درست بود اجرا کن و اگر گمراهی بود از آن دست بازدار.» (راه روشن 8/203)

* بعضی در حساب‌رسی به حالت عتاب و ملامت و مجازات نفس برمی‌آیند؛ یعنی وقتی خواطر و اعمال خوب بود که از توفیقات خداوندی تشکّر می‌کند. امّا اگر نفس امّاره دچار غبن شد و به خطورت منفی دچار گشت و در اعمال به نقصان و کاستی افتاده، حالت حدیث نفس پیدا می‌کند و به نفس خود می‌گوید: چرا چنین خطوری کردی؟ چرا فلان عمل ناپسندی را انجام دادی؟ پس او را بدهکار و مجرم می‌گمارد و نفس لوّامه او به کار می‌افتد.

لذا در مقام مجازات، ضعف و نقصان‌ها را در آینده با ترمیم و مداوا و سرمایه‌گذاری مجدّد برطرف می‌کند و خویش را در درگاه ربوبی مجرم و منکسر می‌داند و در مقام عذرخواهی برمی‌آید و برای مجازات نفس ضدّ آنچه کرده بود می‌آورد تا تنبیه شود.

* عارف گوید: نفس امّاره را نباید به حال خود رها کرد که رها شدن نفس سبب می‌شود که مرتکب جرم شود و در دراز مدّت سبب می‌شود که نتواند او را نگه بدارد و از حساب و کتاب بیرون رود.

بهتر آن است که هنگام عمل منافی و زشت آنچه مانع از آوردن آن می‌شود بیاورد و بداند که در حساب‌رسی برای نفس رها شده هیچ فایده‌ای ندارد و بسیاری در این موضوع به هلاکت رسیدند.

* بنده دیدم بعضی بازاری‌ها هنگام بیع و شراء در ترازو دقّت می‌کنند و در ردّ و بدلِ پول هم دقّت می‌نمایند و گاهی دو بار می‌شمارند.

اگر بنده هم هنگام هر عملی میزانی در فکر و نظر داشته باشد که معیار و میزان او باشد و در آخر کار هم تمام نشده به سبک و سنگینی آن بپردازد احتمال بسیار می‌رود که مغبون نشود و کسر بودجه عملی نیاورد و طرف او چه خداوند محاسب باشد و چه خلق او، به مقبولی بر او مهر زده می‌شود. لذا در حین معامله شخص می‌تواند معامله را به هم بزند، یعنی تا در مجلس بیع و شراء است می‌تواند منصرف شود و این فسخ در مجلس، در اعمال هم بیاید به این معنی که دارد نگاهی نامشروع می‌کند، کلامی نامطلوب می‌گوید، غذایی شبهه‌ناک می‌خورد، یک مرتبه به خود می‌آید این چه کاری است، پس در حساب‌رسی نگاه به نامحرم را قطع و کلام را رها و غذا را ترک می‌کند.

* شنیدیم و خواندیم که عدّه‌ای عمری را سپری کردند و در آخر عمر کمی به خود آمدند یعنی به حساب گذشته خود از خراب‌کاری‌ها و ناهنجاری‌ها و زشتی‌ها رسیدند در حالی که جوانی رفته بود و حال بازگشت مشکل؛ و ادای حقّ الناس مشکل‌تر شده بود و می‌گفت: عمری در ترازو کم گذاشتم و کم دادم و الآن چطور بتوانم هزاران نفر را پیدا و راضی کنم؟ لذا برای آنان هر روز، روز تغابن است.

لذا خداوند سوره‌ای را به نام تغابن (سوره 64) فرستاد و در آیه 9 قیامت را روز تغابن یعنی روز افسوس خوردن، حسرت خوردن نام‌گذاری کرد.

* لطیفه‌ای در بعضی اخبار آمده که: پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض کرد: «خدایا محاسبه اعمال امّت مرا در قیامت به خود من بسپار تا اگر گنه‌کاری در میان آنان باشد من در برابر پیامبران دیگر شرمنده نشوم.» خداوند فرمود: «محاسبه اعمال امّت تو را خودم بر عهده دارم تا اگر نقص و خَلَلی در دیوان آنان باشد در حضور تو شرمنده نشوند.» (نهج الفصاحه 1/98) پیامبر صلی‌الله علیه و آله اطلاع کامل بر اعمال امّت دارد و خود شفیع مطلق است؛ ولی بعضی بندگان امَت شرمندگی در حساب در حضور پیامبر به آنان دست می‌دهد؛ خداوند هم در حساب‌رسی مراعات این عدّه خاص را می‌کند؛ و این لطیفه‌ای ظریف از الطاف خفیّه ربوبی است.

* در باب سرعت محاسبه الهی گفته می‌شود که علم و قدرت حق‌تعالی نامتناهی و مطلق است و در محاسبه کسی در قیامت او را از محاسبه دیگری باز نمی‌دارد. وقتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام سؤال شد چطور خداوند همهٔ خلایق را یک مرتبه محاسبه می‌کند؟ فرمود: «همان‌طوری که یک‌مرتبه همه را رزق می‌دهد.» (البرهان 1/203)

و به نقل آمده که خداوند محاسبه بندگان را در یک چشم برهم زدن (بحارالانوار 7/254) و یا به مقدار دوشیدن گوسفند (نورالثقلین 1/200) دفعی و یک‌مرتبه انجام می‌دهد.

البتّه این مقدار بیان شده در حساب برای تقریب ذهن و ضیق لفظ است، چه آن‌که عالم آخرت ملکوت است و همه چیز معلوم و مشهود و کسی را یارای اعتراض به حساب نیست؛ که ما می‌گوییم همین الآن حساب‌ها در نفس مندرج و در دفتر آن نوشته گردیده تا چه رسد به آخرت.

* از آنجایی که خداوند روزی بدون حساب به هر که بخواهد می‌دهد. (بقره:212) اگر بدون حساب به لحاظ مرزوق باشد حساب به معنی احتساب خواهد بود. (طلاق:3) و اگر به لحاظ رازق باشد حساب به معنی محاسبه و مطالعه خواهد بود. (انبیاء: 23)

یعنی خداوند در وصف ممتاز رازق بوده هرگز مورد مداقّه و محاسبه دیگران قرار نمی‌گیرد زیرا تمام عطاهای او حساب شده است. (نبأ: 36)

گاهی رزق به حساب درنمی‌آید و سرّ آن کثرت عددی و وفور آن نیست، بلکه ابدیّت و نامتناهی بودن آن است، زیرا همان واحد عددی از جهت امتداد نامتناهی است و هیچ نامتناهی به حساب درنمی‌آید. (تسنیم 10/361)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.