وبلاگ

مقام مروّت

۱- اشاراتی به معانی:

مروت: مردانگی، جوانمردی، مردمی بودن.

۲- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «بد سیرت، مروت ندارد.» (غررالحکم، ترجمۀ انصاری، ص ۶۴)

۲- امام علی علیه‌السلام: «شخص دل‌خسته (ملول)، مروت ندارد.» (تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹)

۳- امام علی علیه‌السلام: «مروت، نامی است فراگیرندۀ همۀ فضیلت‌ها و خوبی‌ها.» (تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸)

۴- امام علی علیه‌السلام: «مروت جز به تحمل خسارات نیکی کامل نگردد.» (غررالحکم، ص ۶۵۵)

۵- امام علی علیه‌السلام: «به مروت و مردانگی موصوف نشود کسی که رعایت حق دوستانش نکند و با دشمنانش به انصاف رفتار ننماید.» (همان، ص ۶۶۹)

۶- امام علی علیه‌السلام: «اگر مروت زحمتش سخت و بارش سنگین نمی‌بود فرومایگان برای نیکوکاران به‌اندازۀ خوابیدن یک شب مقامی باقی نمی‌گذاشتند، لیکن تحمل آن سخت و بار آن سنگین افتاد و نادانان آن را واگذاشتند و نیکوکاران آن را برداشتند.» (همان، ص ۶۷۶)

۷- امام علی علیه‌السلام: «حرمت‌ها را نیکو رعایت کن و با مردمان با مروت باش که رعایت حرمت‌ها دلیل بر حسن رفتار و روی آوردن مردم با مروت، گویای همت بلند است.» (همان، ص ۱۶۴)

۳- نکته‌ها:

* بزرگان گفته‌اند: مروّت شاخی است از فتوّت.

مروت نگاه داشت است به نسبت با حق، با فرشتگان، با انبیاء و اولیاء، با دوستان، با اهل و عیال و خویشان، با همسایه‌ها و با عموم خلایق.

مروت با حق آن است که فرمودۀ خدا را محکوم و منقاد باشند؛ به نسبت با پیامبر (ص) متابعت او کنند؛ به نسبت با اولیاء، خدمت ایشان در یافتن و خدمت ایشان کردن و آموختن از ایشان به اقوال و افعال و احوال؛ به نسبت با فرشتگان آن‌ها را دوست داشتن؛ به نسبت با اهل و عیال، نفقه و کسوت آن‌ها دادن و با خوی خوش زیستن و دوست داشتن؛ با همسایه عزت و احترام و کمک کردن. با عموم خلایق مدد کردن به نفس و مال و قدم و نظر و نفس؛ به نسبت پدر و مادر خدمت و حرمت. (۱)

* بزرگی گفت: اهل مروت کسی است که مراد خود به همه مرادها درباخته باشد، و هر چه واقع شود مراد خود داند و ننالد از گرسنگی و تشنگی و درویشی و خواری (دیدن از) خلق و عبادت او نه از خوف دوزخ باشد و نه راحت جنّت. (۲)

دربارۀ مروت گفته شد: اول با خدای تعالی و آن فریضه گزاردن است، و از حرام پرهیز کردن. دوم با رسول و آن سنّت نگاه‌داشتن است و درویشی اختیار کردن و تواضع کردن با مردان. سیم امر دین نگاه‌داشتن است و انصاف دادن از خویشتن، و انصاف چشم نداشتن. چهارم با نفس خویش است، که هیچ کاری پنهان نکند که اگر آشکار شود شرم دارد. در خبر است که اهل مروت از قیامت ایمن باشند. (۳)

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا (حافظ)

مر مروت را نهاده زیر پا
گشته زندان دوزخی زان نان ربا (مثنوی مولوی)

مروت نباشد بدی با کسی
کز او نیکویی دیده باشی بسی (سعدی)

کسی که در مقام سابقان باشد، هرگاه طریق همّت را بشناسد، برای مراد پنهانی کسی که شأن و مرتبه‌ای در معرفت دارد، بذل نفس کند و از وجود خود جز به بذل موجود خویش خشنود نشود، به صفت قطع طمع از پاداش عمل و نظر به مبذول خود، و این پس از آن است که منازل واردات غیب را از هجوم آوردن لشکریان شک پاک سازد، به وصف تهذیب اخلاق، به سبب حیاء در اقامتش در مقام اهل وفا چنین کس در مقام مروت خواهد بود.

عارفی گفت: مروت نگریستن چیزها به صفت خشنود بودن از حق است.

و بعضی گفته‌اند: «مروت نادیده گرفتن لغزش اخوان است.» (۴)

* خواجه عبدالله انصاری گوید: میدان دوم مروت است. از میدان توبه میدان مروت زاید. مروت گم بودن است و در خود زیستن. قوله تعالی: …كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ… (نساء: ۱۳۵)

ارکان مروت سه چیز است:

زندگانی کردن با خود به عقل، و با خلق به صبر و با حق به نیاز.

الف- نشان زندگانی کردن با خود به عقل سه چیز است: قدر خود بدانستن و اندازۀ کار خود دیدن و در خیر خود به کوشیدن.

ب- نشان زندگانی کردن با خلق به صبر سه چیز است: به توانایی ایشان از ایشان راضی بودن و عذرهای ایشان را باز جستن و داد ایشان از توانایی خود بدادن.

ج- نشان زندگانی با حق به نیاز سه چیز است: هر چه از حق آید شکر واجب بر آن و هر چه از بهر حق کنی عذر واجب دیدن و اختیار حق را صواب دیدن. (۵)

* واژۀ مروت، از ریشۀ (مرء) به معنای مرد است؛ چنان‌که فتوت از واژۀ (فتی) به معنای جوان است. پس مروت و فتوت به معنای مردانگی و جوانمردی است. این‌که این فضیلت به این دو نام مشهور و معروف شده، به سبب خصوصیات و ویژگی‌هایی است که اصولاً از مردان و جوانان انتظار آن می‌رود آن‌ها را داشته باشند.

* هر خصوصیت اخلاقی و هر صفت انسانی دارای مراتب تشکیکی همانند نور است؛ بنابراین، برای فضایل اخلاقی مراتب و درجاتی است که در هر فردی با فرد دیگر متفاوت است و هم‌چنین برای هر فردی این امکان است تا مراتب را افزایش یا کاهش دهد و شدت و ضعف بخشد مروت و مردانگی نیز این‌گونه است. از این روست که امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام دربارۀ میزان مروت هر فردی به معیاری اشاره می‌کند که با آن می‌توان مروت وی را شناخت و دانست. ایشان در ارزیابی مروت افراد می‌فرماید: «مُرُوَّةُ الرَّجُل علی قَدرِ عَقلِهِ: مروت هر کس به‌قدر عقل اوست.» (۶)

* امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام در سخنی دیگر در تبیین ارتباط عقلانیّت و مروت و این‌که خاستگاه فضیلت زیبای مروت، عقلانیّت است می‌فرماید: «مَیزَهُ الرجُل عَقلُهُ وَ جَمالُهُ مُرُوَتُهُ؛ امتیاز آدمی به عقل اوست و زیبایی او به مروتش.» (۷)

امام علی علیه‌السلام با کنار هم قرار دادن عقل به‌عنوان امتیاز مرد و مروت و مردانگی به‌عنوان جمال و زیبایی به این نکته توجه می‌دهد که این عقلانیّت است که مروت را می‌سازد و به مرد در رفتار و کنش و واکنش‌هایش مروت را هدیه می‌کند و زیبایی او را می‌سازد و افزایش می‌دهد. پس اگر عقل یک دارایی درونی و باطنی است جلوه و آثار آن در روحیه و رفتار شخص خودش را نشان می‌دهد و از آنجایی که مروت جامع همۀ فضایل و محاسن اخلاقی است، کسی که مروت با خاستگاه عقلانی را دارا باشد همۀ فضایل و محاسن اخلاقی را دارا است و شکی نیست که وجود و بروز همۀ فضایل و محاسن اخلاقی موجب زیبایی و جمال شخص دارنده آن می‌شود.

* مروت چنان‌که امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام فرموده اسم جامع برای همۀ محاسن اخلاقی است؛ اما از آنجایی که فضایل اخلاقی انسان محدود به محاسن اخلاقی نمی‌شود، بلکه مراتب بالاتری در قالب مکارم اخلاقی نیز وجود دارد، داشتن مروّت و فضایل اخلاقی بستری برای رسیدن به مکارم اخلاقی می‌شود. این‌که انسان در مرتبۀ احسان قرار گیرد و از بدی دیگران درگذرد و عفو نماید و یا در برابر احسان دیگران احسان نماید، یک فضیلت در حد محاسن اخلاقی است، اما اگر بتواند جواب بدی را با کار خوب و نیک دیگری همراه کند و پاسخ دهد، این از مصادیق مکارم اخلاقی است.

پیامبر اسلام (ص) در تبیین هدف و فلسفه بعثت خود می‌فرماید: «انما بُعِثتُ لِاُتَمِمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده‌ام.» (۸)

خداوند در بیان رفتار بندگان خدای رحمان به مسئلۀ کرامت و برخورد کریمانۀ آنان اشاره می‌کند و می‌فرماید: «وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا: و کسانی‌اند که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر لغو بگذرند با کرامت و بزرگواری می‌گذرند.» (۹)

برای رسیدن به این مراتب و درجات عالی اخلاقی که مرتبۀ کرامت و مکارم اخلاقی در تمامیت آن است، باید مراتب پایین‌تر پیموده شود؛ زیرا طفره در طبیعت راه ندارد و نمی‌توان بدون گذشت از مرتبه به مرتبۀ دیگر رسید؛ بنابراین لازم است تا برای رسیدن به تمامیت مکارم اخلاقی مراحل محاسن اخلاقی پیموده و شخص متخلّق به خوی احسان شود تا بتواند به خوی اکرام دست یابد. ازآنجایی‌که همۀ محاسن اخلاقی و خوی احسان در مروّت خلاصه شده و مروّت نام و اسم جامع برای همۀ محاسن اخلاقی است، امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام آن را بستری برای رسیدن به مکارم اخلاقی دانسته و فرموده است: «المُرُوَّةُ تَحُثُّ عَلَی المَکارِمِ: مروّت، آدمی را به مکارم اخلاقی و صفات عالی برمی‌انگیزاند.» (۱۰)

در حقیقت امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام مروّت را به‌عنوان اسم جامع محاسن اخلاقی و مرتبۀ احسان، مقتضی اساسی و اصلی برای رسیدن به مکارم اخلاقی و مرتبۀ اکرام و کرامت می‌داند.

* مروّت، مانع همۀ پستی‌ها در انسان است. به سخن دیگر، مروّت مقتضی مکارم و مانع از رذایل و پستی‌های اخلاقی است. پس کسی که به مقام عقلانیّت مروّتی رسید و مردانگی را به‌عنوان فضیلت دارا شد، همان‌طوری که می‌تواند به مکارم اخلاقی دست یابد، می‌تواند با استفاده از این روحیه و رفتار، خودش را از هرگونه پستی و رذالت اخلاقی حفظ کند؛ زیرا مروّت دافع و دفع‌کنندۀ پستی‌های اخلاقی است.

حضرت امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام در این باره می‌فرماید: «اَلمُرُوَهُ تَمنَعُ مِن کُلِ دَنِیَّهٍ: مروّت، انسان را از هرگونه پستی بازمی‌دارد.» (۱۱)

در روایات ارتباط تنگاتنگی میان عقل و دین و اخلاق به‌ویژه حیا برقرار شده است؛ زیرا کسی که بی‌حیا است از هیچ فضیلت اخلاقی برخوردار نیست. در روایت است که اصبغ بن نباته از علی علیه‌السلام روایت می‌کند: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم من مأمور شده‌ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز مخیّر سازم. پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین. آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند ای جبرئیل ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت: خود دانید و بالا رفت. (۱۲)

از نظر امیر مؤمنان حضرت امام علی علیه‌السلام مردانگی و مروّت به‌عنوان جامۀ همه محاسن اخلاقی، افضل‌ترین و برترین حالت دین‌داری است. ایشان فرموده است: «مِن اَفضَلِ الدینِ المُرُوَةَ، وَ لا خَیرَ فی دینٍ لَیسَ لَهُ مُرُوَةٌ: مروّت، از برترین‌های هر آیینی است و هر دینی که مروّت ندارد، خیری هم در آن نیست.» (۱۳)

در حقیقت دین‌داری جز به اخلاق و محاسن اخلاقی نیست و اگر کسی می‌خواهد دین‌دار باشد باید اهل محاسن اخلاق باشد؛ و کسی که اخلاق نیک ندارد، در حقیقت دین ندارد؛ از این روست که آن حضرت علیه‌السلام می‌فرماید کسی که مروّت یعنی جامع فضایل اخلاقی را ندارد، در حقیقت دین ندارد؛ زیرا آن حضرت علیه‌السلام در آغاز بیان کرده که مروّت اسم جامع و فراگیری برای همۀ فضایل و محاسن اخلاقی است؛ پس کسی که مروّت ندارد یعنی محاسن اخلاقی ندارد و کسی که محاسن اخلاقی ندارد اصولاً دین ندارد؛ از این روست که می‌گوید خیری در دین‌داری بی‌اخلاق و بی مروّت نیست؛ زیرا آنچه او دارد نام دین است نه حقیقت دین.

* ازآنجایی‌که مروّت و مردانگی به معنای دارایی همۀ محاسن اخلاقی و رهایی از همۀ رذایل اخلاقی است، مسئولیتی که بر دوش اهل مروّت سنگینی می‌کند، مسئولیت بسیاری است که از عهدۀ هر کسی برنمی‌آید؛ زیرا اهل مروّت و مردانگی باید همۀ فضایل و محاسن اخلاقی را دارا و در رفتار به نمایش گذارد. از این روست که حضرت امام علی علیه‌السلام حمل بار مروّت را بر مردان بسیار سخت و سنگین دانسته و فرموده است: «ما حَمَلَ الرِّجلُ حِملاً اَثقَلَ مِنَ المُرُوَةِ؛ آدمی باری به سنگینی مروّت بر دوش نکشیده است.» (۱۴)

* ازجمله نشانه‌های مروّت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- مروّت در هنگام دارایی:

انسان‌ها در برخی از موارد خود را بیش‌تر نشان می‌دهند و خصوصیات باطنی خود را آشکار می‌کنند. ازجمله انسان‌ها در قدرت و ثروت گرایش به خود رأیی و استبداد پیدا می‌کنند و رویه و رفتار ایشان بیرون از دایرۀ قدرت و ثروت بسیار متفاوت‌تر از زمانی است که به قدرت و ثروت می‌رسند.

اگر در شخصی مروّت و مردانگی باشد باید خودش را در ثروت نشان دهد؛ زیرا اهل مروّت در بند ثروت گرفتار نخواهند شد و اخلاق و رفتارشان تغییر نمی‌کند، بلکه در این زمان‌ها بیشترین فضایل اخلاقی و محاسن اخلاقی خودش را نشان می‌دهد؛ زیرا شخص در این موارد دسترسی بیشتری به کارهای خیر دارد و در مقام ثروت و قدرت می‌تواند بیشتر به دیگران خدمات‌رسانی داشته باشد. از این روست که حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «مَعَ الثَروَةِ تَظهَرُ المُرُوَةُ؛ جوانمردی هنگام دارایی آشکار می‌شود.» (۱۵)

اگر کسی مردانگی داشته باشد با ثروت خود دستگیر مردمان خواهد بود و با اطعام و انفاق و صدقه به فقیران و نیازمندان کمک می‌کند تا آنان از آن ثروت نیز بهره‌مند شوند.

۲- انصاف و اصلاح:

از دیگر آثار و برکات مروّت و مردانگی آن است که انسان با مردم فراتر از عدالت با انصاف می‌نگرد و تعامل و برخورد می‌کند. عدالت به معنای قرار دادن هر چیزی در جایی مناسب و درستی که خداوند گفته و خواسته است؛ اما انصاف نوعی احسان به دیگری است؛ به این معنا که همه که مصیبت و مشکل و درد را بر طرف مقابل تحمیل نمی‌کند، بلکه برای کاهش مصیبت و از باب همدلی و همدردی، نیمی از مصیبت و مشکل را خود به دوش می‌کشد. این‌که در معامله انصاف نگه می‌دارد، به این معنا است که اگر سودی است همه را برای خود قرار نمی‌دهد، بلکه بین خود و مشتری تقسیم می‌کند.

هم‌چنین مردانگی و مروّت این است که کاری که فاسد شده را اصلاح کند نه آن‌که بگذارد همان‌طور بماند و بگوید چون دیگری آن را فاسد و تباه کرده به من ربطی ندارد. اصلاح اختلافات میان افراد و هر نوع دیگر اصلاح در امور ازجمله نشانه‌های مروّت است.

در روایت است: رسول اکرم (ص) به مردی از قبیله (ثقیف) فرمود: ای برادر ثقیفی! مروّت، نزد شما به چیست؟ گفت: یا رسول‌الله به انصاف و اصلاح در امور. پیامبر (ص) فرمود: نزد ما نیز چنین است. (۱۶)

۳- عفو و عطا:

چنان‌که گفته شد مروّت، نام همۀ فضایل اخلاقی است همان‌طوری که الله نام همۀ صفات و اسمای الهی است. بر این اساس همۀ فضایل و محاسن اخلاقی را باید در اهل مروّت و مردانگی یافت؛ با این‌همه برخی از محاسن اخلاقی به‌طور طبیعی از اهمیت بیش‌تری برخوردار است. ازجمله این محاسن اخلاقی که باید در اهل مروّت نمود بیش‌تر و روشن‌تری داشته باشد، عفو و گذشت از ستم کننده بر او و نیز بخشش و عطا به کسی است که او را محروم کرده است.

پیامبر اسلام (ص) دربارۀ جلوه‌های مهم مروّت در میان خود و اهل‌بیت علیهم‌السلام خویش فرموده است: «مروّتنا اَهلُ البَیتِ، اَلعَفوُ عَمَن ظَلَمَنا وَ اِعطاءُ مَن حَرَمَنا؛ مروّت ما اهل‌بیت، گذشت از کسی است که به ما ظلم کرده و بخشش به کسی که ما را محروم کرده است.» (۱۷)

از این روایت به دست می‌آید که در سنّت و سیرۀ پیامبر (ص) و اهل‌بیت علیهم‌السلام مروّت و مردانگی در این امور ظهور و جلوه‌ای روشن داشته است. البته در این روایت با به ‌کارگیری فعل (ظَلَمنا وَ حَرَمنا) بر این نکته تأکید می‌شود که عفو و عطا نسبت به کسانی است که ظلم و محرومیت به‌عنوان یک صفت برای آن فرد درنیامده باشد. پس اگر موردی ظلم کرده و از حقی محروم ساخته با چنین شخصی چنین برخورد می‌شود؛ وگرنه اگر طرف مقابل به‌عنوان منش و صفت گرفتار ظلم و محرومیت سازی است دیگر معنا ندارد با چنین شخصی که ظالم و محروم‌کننده است، از در مروّت در آمد؛ زیرا موجبات گستاخی ظالم و محروم‌کننده می‌شود و به دیگران نیز ظلم و ستم روا می‌دارد. پس باید در برابر چنین شخص ظالم و محروم‌کننده‌ای ایستاد و عفو و عطایی نسبت به او نداشت.

۴- فروتنی در قدرت و نصیحت دشمن: حضرت امام علی علیه‌السلام فرموده است: جوانمردی چهار گونه است: فروتنی هنگام فرمانروایی و حکومت. گذشت، هنگام قدرت. خیرخواهی، هنگام دشمنی و بخشش بدون منّت گذاردن. (۱۸)

پس همان‌طوری که عفو در قدرت و عطای بی‌منّت از نشانه‌های مروّت است، هم‌چنین تواضع و فروتنی در اوج قدرت و نصیحت در هنگام دشمنی برای قرار گرفتن دشمن در مسیر درست عدالت، نشانه‌ای از مروّت است.

بخشش به میزان مروّت: چنان‌که گفته شد فضایل اخلاقی دارای مراتب و درجات تشکیکی است. بنابراین، مروّت و مردانگی نیز دارای درجات و مراتبی است و همه در یک درجه از مروّت نیستند. این بدان معناست که انسان باید تلاش کند تا مراتب عالی‌تر از هر فضیلتی را کسب کند و راه برای این امر هموار است.

مردی خدمت امام رضا علیه‌السلام رسید و عرض کرد: به من به‌قدر جوانمردی‌تان بخشش و عنایتی کنید. حضرت فرمود: در توانم نیست. آن مرد عرضه داشت: پس به مقدار مروّت خودم چیزی به من بدهید. امام فرمود: (اکنون می‌توانم). و دویست دینار به وی عطا کرد. (۱۹)

بر اساس این روایت، مروّت هر کسی با دیگری فرق کرده و متفاوت بوده و از نظر شدت و ضعف گوناگون است. از این روست که امام می‌فرماید نمی‌تواند بر اساس میزان مروّت خویش ببخشد؛ زیرا در این صورت باید همه را ببخشد؛ درحالی‌که چنین بخششی با توجه به ظرفیت طرف مقابل می‌تواند نامناسب باشد. از این روست که آن حضرت علیه‌السلام بخشش را بر اساس ظرفیت مروّتی طرف مقابل قرار داده است. به سخن دیگر، در هر کاری که برای کسی انجام می‌دهید معرفت و درجۀ ارزشی و اهمیت شخصیت آن فرد نیز باید مراعات شود. بخشش بر اساس شخصیت افرادی که به او بخشش می‌شود باید فرق کند؛ یعنی همان‌طوری که در ثواب و پاداش اصل معرفت انسان‌ها نسبت به خداوند است، هم‌چنین در بخشش باید اصل معرفت و شخصیت به‌عنوان یک معیار در نظر گرفته شود.

۵- اطاعت خدا، حقیقت مروّت:

از دیگر نشانه‌های مروّت که بیانگر حقیقت مروّت و مردانگی نیز است، اطاعت محض از باید و نبایدهای خداوند است. در روایت است که از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند: مروّت چیست؟ مروّت آن است که خدا تو را آنجا که نهی فرموده نبیند و آنجا که امر نموده بیابد. (۲۰)

پس از نظر امام صادق علیه‌السلام مروّت و مردانگی، همان دین‌داری است؛ زیرا اگر گفته شده که دین همان مروّت است و مروّت همان اسم جامع همۀ فضایل و محاسن اخلاقی است، این بدان معنا خواهد بود که نمی‌تواند دین‌داری را جدا از محاسن اخلاقی و مروّت دانست؛ چنان‌که نمی‌توان سخن از مروّت و مردانگی کرد درحالی‌که از دین‌داری خبری نیست. پس اگر بخواهیم مروّت کسی را بشناسیم باید ببینیم که نسبت به باید و نبایدهای خداوند چگونه عمل می‌کند و آیا اهل شریعت است یا نه؟

از همین روست که حضرت علی علیه‌السلام در جایی دیگر مروّت را به دوری از حرام تفسیر و معنا کرده و فرموده است: «مِن شَرایِطِ المُرُوهِ التَنَزُّرهُ عَنِ الحَرامِ؛ دوری از حرام، از شرایط مروّت است.» (۲۱)

۶- کسب زینت‌ها و ترک زشتی‌ها:

اگر در نشانه‌های مروّت به واجبات و محرمات و نیز بایسته‌ها و شایسته‌های اخلاقی و معروف و ترک منکرات از هر قسمی سخن به میان آمده و برخی از آن‌ها نیز به‌صورت مصداقی بیان شده، ولی از مجموعۀ کلمات امامان معصوم علیه‌السلام چنین برمی‌آید که مروّت، همۀ اخلاق است که بارها در این مطلب به آن اشاره و تأکید شده است. از این روست که حضرت علی علیه‌السلام در تعریف مروّت در یک جمله فرموده است: «المروّتهُ اِجتنابُ الرَجُلِ ما یَشینُه، وَ اکتِسابُهُ ما یَزینُهُ؛ مروّت عبارت است از پرهیز از آنچه آدمی را زشت می‌کند و به دست آوردن آنچه آدمی را زینت می‌دهد.» (۲۲)

از همین روست که حضرت علی علیه‌السلام پرهیز از پستی را در حقیقت مروّت لحاظ می‌کند و می‌فرماید: «المروّتهُ اجتِنابُ الدَنیه؛ مروّت همان پرهیز از پستی است.» (۲۳)

۷- حیای نهان، نشانه مروّت کامل:

همان‌طوری که گفته شد، مروّت اسم و نامی برای همۀ فضایل و محاسن اخلاقی است و هر کسی مروّت دارد، یعنی همۀ آن‌ها را دارا است. هم‌چنین گفته شد که حیا، نام دیگری برای همۀ فضایل اخلاقی است. بر این اساس، باید گفت کسی که مروّت دارد باید اهل حیا باشد. کامل‌ترین وبرترین حالت حیا، حیای نهان است. بر این اساس اهل حیا همان‌طوری که در آشکار کاری را انجام نمی‌دهد حیا می‌ورزد در نهان نیز آن کار را انجام نمی‌دهد. اگر حیا مقتضی پوشش و پوشاندن فرج و ستر آن در علن است، مقتضی نهان نیز است.

حضرت علی علیه‌السلام دراین‌باره فرموده است: «نهایت مروّت آن است که در پنهانی کاری نکنی که آشکارا از آن پروا داری.» (۲۴)

۸- گسترش معروف، احسان و ترک امتنان:

از دیگر نشانه‌های مروّت آدمی این امور است. حضرت امام علی علیه‌السلام فرموده است: «یُستَدَلُ عَلی مُرُوَهِ الرَجُلِ بِبَثِ المَعرُوفِ، وَ بَذلِ الاِحسانِ، وَ تَرکِ الاِمتِنانِ: چند چیز بر مروّت آدمی دلالت دارد: تلاش در گسترش کارهای پسندیده، نیکوکاری، منّت ننهادن.» (۲۵)

۹- صداقت، ملاک مردانگی:

هم‌چنین حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «مِلاکُ المُرُوَهِ، صِدقُ اللِسانِ وَ بَذلُ الاِحسان: راست‌گویی و نیکوکاری ملاک مروّت است.» (۲۶)

۱۰- ترک آز و خواهش و بخل و جهالت:

همان‌طوری که مروّت و مردانگی به تحقق فضایل اخلاقی است و نشانه‌هایش در رفتار و عمل و گفتار شخص به چشم می‌آید، هم‌چنین مردانگی به ترک رذایل و پستی‌ها است که برخی از آن‌ها چیزی است که در این روایت است: امام باقر علیه‌السلام روزی از حضّار دربارۀ چیستی مروّت پرسید، هر کسی چیزی گفت. پس آن حضرت علیه‌السلام فرمود: «مروّت آن است که طمع نکنی تا ذلیل و خوار نشوی و از دیگران چیزی نخواهی تا کوچک نشوی و بخل نورزی تا ناسزا نشنوی و نادانی نکنی تا برای خودت دشمن نتراشی.» (۲۷)

البته گفته شد که ترک حرام‌های شرعی و انجام واجبات شرعی یعنی اطاعت خداوند در قالب باید و نبایدها از اصول اساسی مروّت و مردانگی است؛ اما فراتر از آن در این روایت بیان شده که برخی از آداب اخلاقی نیز انجام و ترک آن از اصول مروّت و مردانگی است.

۱۱- پنهان کردن فقر و بیماری:

از دیگر نشانه‌های حقیقت مروّت این امور است؛ چنان‌که حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «اِخفاء الفاقة وَ الامراض من المروّة: پنهان کردن نداری و بیماری از مروّت است.» (۲۸)

۱۲- نشانه‌های مردانگی در سفر و حضر:

حضرت علی علیه‌السلام دراین‌باره نیز فرموده است؛ مروّت دو گونه است: مروّت در حضر و مروّت در سفر. اما مروّت در حضر، تلاوت قرآن است و حضور در مساجد و همراهی اهل خیر و دقت در فقه. و اما مروّت در سفر، بخشش از توشۀ سفر است و شوخی کردن، اما نه در آنچه خدا را به خشم می‌آورد و کاستن از اختلاف‌نظر با هم‌سفرت و غیبت نکردن از هم‌سفران هنگامی‌که از آنان جدا می‌شوی. (۲۹)

۱۳- وفا کردن به عهد:

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «المروّة اِنجازُ الوَعد: مروّت همان عمل کردن به وعده است.» (۳۰)

۱۴- تفقّه و اقتصاد و صبر و همدردی، نشانۀ کمال مروّت:

پیش از این چند نشانه از کمال مروّت بیان شد. ازجمله مواردی دیگر که امام علی علیه‌السلام آن را به‌عنوان کمال مروّت برمی‌شمارد همین امور است که در این روایت آن حضرت بیان می‌کند و می‌فرماید: مروّت آدمی کامل نمی‌شود مگر هنگامی‌که: ۱- در دین خود دانا شود، ۲- در زندگی خود، میانه‌روی پیشه کند، ۳- اگر مصیبتی بر وی وارد آمد صبر کند، ۴- و اگر برادرانش را در سختی ببیند، احساس تلخی کند. (۳۱)

۱۵- سه رکن مروّت:

حضرت امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام در تبیین نشانه‌ها و اصول و ارکان مروّت و مردانگی می‌فرماید: سه چیز است که عین مروّت است: بخشش در حال تنگدستی، تحمل و صبوری بدون آنکه انسان زیر بار ذلت برود، و خودداری از خواهش و درخواست. (۳۲)

از دیگر نشانه‌های مردانگی این است که انسان به‌درستی حق برادری دینی و خونی را به‌جا آورد و با دیگران به نیکی و خلق نیک رفتار نماید. این‌گونه است که مروّت و مردانگی سامان می‌یابد و خود را در جامعه نشان می‌دهد و آثار و برکات آن ظهور و بروز می‌کند. حضرت علی علیه‌السلام در این باره فرموده است: «سامان‌بخش مروّت، انجام ‌وظیفۀ برادری به نحو نیکوست و آیین و اساس دین، یقین خوب داشتن است.» (۳۳)

آن حضرت علیه‌السلام هم‌چنین با تبیین معنای دین‌داری و نظام بخشی آن، روشن می‌سازد که یقین که ثمرۀ عبادت تقوایی است مراد و منظور از دین‌داری است. پس باید گفت که ثمره و میوۀ مروّت در افراد را باید در نیک‌رفتاری و حسن خلق افراد نسبت به یکدیگر به‌ویژه نسبت به برادران ایمانی و خویشی جست.

۱۶- ترک ملالت و دل‌خستگی:

اهل مروّت همان‌طوری که گرایش به واجبات و مستحبات و معروفات دارد، از محرمات و مکروهات و منکرات اجتناب می‌ورزد. از همین روست که اهل مروّت از نیکی کردن ملول و دل ‌خسته نمی‌شود.

حضرت علی علیه‌السلام دربارۀ این ویژگی اهل مروّت می‌فرماید: «لَیسَ لِمَلولِ مُرُوَه: شخص دل‌خسته، مروّت ندارد.» (۳۴) پس می‌توان با دیدن دل‌خستگی و ملالت در اشخاص دانست که چنین شخصی اهل مروّت و مردانگی نیست.

۱۷- ترک بی‌همتی:

اهل مروّت اهل همّت است و کسی که بی‌همّت است اهل مروّت نیست و کسی که اهل مروّت نیست می‌توان آن را از بی‌همتی‌اش شناخت؛ زیرا حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «مَن لا مروة له، لا هِمة لَهُ: آن‌که مروّت ندارد، همت ندارد.» (۳۵)

۱۸- رازداری:

اهل مروّت رازدار است و کسی که رازدار نیست اهل مروّت نیست؛ چنان‌که امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «از مروّت نیست که انسان آنچه را که در سفر دیده، از ریز و درشت و خوب و بد، بازگو کند.» (۳۶)

۱۹- اهل یقین:

اهل مروّت اهل یقین است؛ زیرا اهل عبادتی است که او را به تقوا و تقوا به‌یقین می‌رساند. (۳۷) پس کسی که اهل یقین نیست مروّتی ندارد و اگر دارد بد ارزش است. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «بَخِسَ مروّة، مَن قَلَّ یقینُه: کسی که یقینش کم باشد، مروّت او بی‌ارزش است.» (۳۸)

۲۰- ترک سود:

چنان‌که گفته شد اهل مروّت اهل انصاف است. از همین رو، اگر داد و ستدی را انجام می‌دهد نصف سود برای خود و نصفی را برای مشتری در نظر می‌گیرد. البته این در داد و ستدهای عمومی است و اگر بخواهد با برادران خویش داد و ستد کند اصلاً دنبال سود و بهره نیست. از همین روست که حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «سود گرفتن از برادران دینی، از مروّت به دور است.» (۳۹)

۲۱- مراعات حقوق دوست و دشمن:

چنان‌که گفته شد اهل مروّت اهل انصاف و عدالت است و بر همین اساس با دوستان مروّت و با دشمن مدارا می‌کند و نسبت به آنان نیز انصاف را مراعات کرده و حقوق ایشان را می‌دهد. حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «کسی که حقوق دوستان خود را مراعات نکند، و با دشمنان خود با انصاف رفتار نکند، مردانگی ندارد.» (۴۰)

۲۲- ترک بخل:

از ناجوانمردی و بی مروّتی است که انسان بخل ورزد. پس باید گفت بخیل اهل مروّت نیست؛ زیرا حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «مردانگی با بخل جمع نمی‌شود.» (۴۱)

۲۳- ترک آز و حرص:

حرص و آزمندی آفت مروّت و مردانگی است و همان‌طوری که آفت، چیز سالم را از میان می‌برد، آزمندی و حرص مروّت و مردانگی را از میان برمی‌دارد و نقصی در مروّت آدمی ایجاد می‌کند. حضرت علی علیه‌السلام دراین‌باره فرموده است: «حرص، مردانگی انسان را معیوب می‌کند.» (۴۲)

۲۴- بی‌خیری در دین:

چنان‌که گفته شد دین و اخلاق و مروّت با هم هستند و به یک معنا هم‌پوشانی دارند؛ پس اگر جایی دین باشد مروّت و اخلاق هم هست و جایی که مروّت و اخلاق باشد دین نیز است. پس اگر کسی مدعی دین‌داری است ولی از اخلاق و مروّت در وی خبری نیست، باید گفت که دین بی خیری را دارد که اصلاً دین نیست و برایش هیچ سود نخواهد داشت و دین‌داری‌اش به درد خودش هم نمی‌خورد چه رسد که به درد دیگری بخورد.

حضرت علی علیه‌السلام فرموده است: «دینی که مروّت ندارد، خیری در آن نیست.» (۴۳)

۲۵- ترک فسق و فجور و مردم‌آزاری:

چنان‌که گفته شد ترک همۀ پستی‌ها ازجمله فسق و فجور از نشانه‌های مروّت و مردانگی است. امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «آیا گمان می‌کنید جوانمردی با فسق و فجور حاصل می‌شود! جوانمردی تنها با سفره‌ای گسترده، و عطایی بخشیده، و نیکی (یا خوش‌رویی) پسندیده، و پرهیز از مردم‌آزاری حاصل می‌شود.» (۴۴)

این حدیث خود مؤید این معنا است که مروّت کسب و تحقق همۀ فضایل اخلاقی و واجبات و مستحبات و معروفات و ترک همۀ رذایل اخلاقی و محرمات و مکروهات و منکرات است.

۲۶- جوانمردی با اهل مروّت:

اگر اهل مروّت و مردانگی خطایی کردند باید از ایشان گذشت و با جوانمردی حفظ حریم حرمت مروّت و مردانگی نگه داشت. پیامبر اسلام (ص) فرمود: «از عقوبت کردن جوانمردان درگذرید، تا وقتی‌که کیفرشان حدی از حدود الهی نباشد!» (۴۵)

این‌گونه است که دولت کریمان خود را از دولت لئیمان و پستان جدا می‌سازد. حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «جوانمرد اگر به دولت برسد، مناقبش آشکار گردد و فرومایه اگر به دولت رسد، بدی‌ها و عیوبش آشکار گردد.» (۴۶)

۲۷- حفظ آبروی، به ترک مال:

از دیگر نشانه‌های اهل مروّت و مردانگی آن است که برای حفظ آبروی خود مالش را می‌دهد درحالی‌که فرومایه و پست‌فطرتان برخلاف آن عمل می‌کنند. حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «جوانمرد باگذشت کسی است که مال را فدای آبروی خود می‌کند، و فرومایه آبروی خود را فدای مال کند.» (۴۷)

البته در این حدیث سخن از کریمان است و گفته شد که اوج مروّت و مردانگی رسیدن به مقام مکارم اخلاقی است که اهل کرامت از آن برخوردار هستند.

۲۸- نصیحت و ترک غش:

مردانگی و مروّت، به داشتن اخلاق اهل کرامت به کمال می‌رسد و چون از اخلاق کریمان نصیحت حتی نسبت به دشمنان است، به طور طبیعی نسبت به دوستان بهترین‌ها را ارائه می‌دهند تا آنان به سود دنیا و آخرت برسند که حتی ممکن است به ضرر و زیان وی باشد و یا اصلاً سودی نبرد چنان‌که در معامله با برادران سودی نمی‌برد؛ از همین روست که هرگز هیچ گرایش به خیانت به‌ویژه در هنگام نصیحت نداشته و آنچه حق است بیان می‌کند و مشاوری امین و اندرزگویی امین برای دیگران است. درحالی‌که پستان و ناجوانمردان به غل و غش رو می‌آورند. حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «موعظه و نصیحت از اخلاق جوانمردان است، و خیانت و نیرنگ از خوی لئیمان است.» (۴۸)

* هر که با خلق به مروّت زید از دو حال برون نیست: یا دیانت او را به مروّت خواند و یا طبعش بر مروّت و کرم آفریده شده باشد. کسی بود که هر دو معنی بر وی جمع بود، علامت آن بود که آن مروّت که با خوشی طبع کند و رنجی بدو نرسد و این صفت ابدال و اولیاء باشد و کسی بود که وی را دیانت به مروّت خواند ولیکن طبعش بر مروّت نبود علامتش آن بود که با خلق خوب زید و بار ایشان بکشد از بهر ثواب ولیکن بخشش نتواند کردن و او را رنج آید و کسی بود که مروّت او را از روی طبع بود و دیانتش قوت ندارد و علامت او آن بود که با خلق خوب زید ولیکن به خدمت حق عزوجل کاهلی کند و ناپرهیزگار بود امید بود که این کس را برکات نیکو زیستن با خلق به دیانت آرد و چنان سازد که در خدمت مولی عزوجل کاهلی نکند و پرهیزگار شود. چون وقتی‌که دیانت درست بود به مروّت خواند که خواجه حکیم گفته است که بر قرّایی جوانمردی و بر جوانمردی قرّایی. هر قرّایی که او نه جوانمرد بود، او بد خو و هر جوانمردی که او قرّا بود، فاسق است. کس بود که او را نه دیانت به قوت بود که به مروّت کشد و نه طبع او بر مروّت بود. چنین کس خطر بود که به صلاح نیاید. (۴۹)

* از مروّت باشد ارشادم کنی    وقت بی‌وقت از کرم یادم کنی (۵۰)

مروّت سلامت و صفای فطرت است از آفات و عوارض صفات و دواعی نفسانی، و فتوت، نوریت و بهاء آن و چنانکه مروّت مبنی و اساس فتوت است و فتوت، مبنی و اساس ولایت باشد، هر که مروّت ندارد فتوت او را محال تواند بود و هر که فتوّت ندارد هرگز به ولایت نرسد، چه مروّت نشان اتصال بنده است به حق به‌واسطۀ صحت فطرت، چراکه امیر مؤمنان فرمود: «از خطاهای اصحاب مروّت در گذرید که هیچ صاحب مروّت بسر در نیاید الا دستش به دست حق باشد و در حال ادبار، او را دست گیرد و مدار مروّت، عفاف است چون عفاف تمام شد مروّت تمام باشد.»

* حرّیت به مروّت منتهی شود و از لوازم مروّت، ترک لذت است و استغناء نفس از خلق و یأس از هر چه در دست ایشان است و محافظت آبروی و بذل آنچه در ترک بذل آن شیء لا حق گردد و در انقباض از آن عاری لازم آید.

حق جل و علا- داوود نبی علیه‌السلام را وحی فرستاد که داوود! صحبت مدار جز با کسی که در دین و مروّت به کمال باشد و کمال مروّت در سخاست که نهایت صفت عفت و غایت آن است و حق موفق و یار جوانمردان است. (۵۱)

* حکیمی فرزندش را وصیت می‌کرد- گفت: ای پسر بر تو باد که مروّت را ملازم باشی چه به حق خدا که اگر من دانستمی که آب سرد رخنه در مروّت من می آرد جز آب گرم نخوردمی.(۵۲)

* آنکه چوگان مروّت در کف احسان اوست
لاجرم گوی فتوت در خم چوگان اوست (۵۳)

* که هفتاد و دو شد شرط فتوت
یکی زان شرط‌ها باشد مروّت (۵۴)

* لعلی از کان مروّت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

یعنی سال‌هاست که دیگر از کان مروّت لعل بیرون نمی‌آید و منظور از مصرع دوم: و در اهل عالم مروّت و احسان نمانده است پس صاحب مروّت و احسان چطور شد. (۵۵)

* دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروّت چه تنگ‌حوصله بود (۵۶)

……………………………………………………………
منابع:

۱) رسائل جوانمردان، فتوت نامه نجم الدین زرکوب، ص ۲۰۰

۲) رسائل جوانمردان، فتوت نامه

۳) رسائل جوانمردان

۴) مشرب الارواح، ص ۳۷

۵) صد میدان، پیر هرات

۶) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۷) میزان الحکمه، ج ۹ ص ۱۱۰ – تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۸) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۰

۹) فرقان، آیۀ ۷۲

۱۰) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۱۱) میزان الحکمه، ج ۹، ص ۱۱۰

۱۲) اصول کافی، ج ۱، ص ۱۱

۱۳) میزان الحکمه ج ۹، ص ۱۱۷

۱۴) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۱۵) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۱۶) کنز العمّال، ح ۸۷۶۳

۱۷) البحار، ج ۱۷، ص ۴۱ – سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۶۳

۱۸) السعادة الابدیة، ص ۸۳

۱۹) بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۹ – سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۶۴ به نقل از محاسن برقی

۲۰) تحف العقول، ص ۲۶۴ – البحار، ج ۷۸، ص ۲۴

۲۱) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹

۲۲) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۲۳) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۲۴) میزان الحکمة، ج ۹، ص ۱۱۴

۲۵) میزان الحکمة، ج ۲، ص ۱۱۴

۲۶) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹

۲۷) البحار، ج ۷۸، ص ۱۷۲

۲۸) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۲۹) البحار، ج ۷۸، ص ۲۵۸- الخصال، ص ۲۶، با اندک اختلاف

۳۰) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۸

۳۱) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶- میزان الحکمة، ج ۹، ص ۱۱۵

۳۲) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹

۳۳) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹

۳۴) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹

۳۵) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹

۳۶) البحار، ج ۱۲، ص ۲۹- مستدرک السفینة، ج ۹، ص ۳۶۴

۳۷) سورۀ بقره، آیه ۲۹ – سورۀ حجر، آیۀ ۹۵

۳۸) میزان الحکمة، ج ۹، ص ۱۱۷- البحار، ج ۷۸، ص ۳۸

۳۹) میزان الحکمة، ج ۱، ص ۹۱۷- کنز العمّال، خ ۷۱۷۱

۴۰) تصنیف غررالحکم، ص ۲۵۹،  ح ۵۵۱۵

۴۱) میزان الحکمة، ج ۹، ص ۱۱۷

۴۲) میزان الحکمة، ج ۹، ص ۱۱۷

۴۳) میزان الحکمة، ج ۴ – از غرر الحکم، ۱۱۷

۴۴) سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۴۵

۴۵) انسانیّت از دیدگاه اسلام – از غرر الحکم، ص ۳۷۸

۴۶) پانصد حدیث، ص ۱۲۱ – از فهرست غرر و درر، ص ۳۴۷

۴۷) پانصد حدیث، ص ۱۲۱ – از فهرست غرر و درر، ص ۳۴۷

۴۸) انسانیّت از دیدگاه اسلام ص ۳۷۶، از غررالحکم

۴۹) ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق، ص ۲۶۱

۵۰) مثنوی معنوی، ص ۹۱۷

۵۱) مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ص ۴۸۴

۵۲) همان، ص ۵۱۲

۵۳) رساله فتوتیه (احوال و آثار میر سید علی همدانی)، ص ۲۶۳

۵۴) همان، ص ۲۸۰

۵۵) شرح سودی بر حافظ، ج ۲، ص ۱۰۱۱

۵۶) شرح سودی بر حافظ، ج ۲، ص ۱۲۳۹

 

 

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.