وبلاگ

مقام معاینه

۱- اشاراتی به معانی:

معاینه: دیدن، مشاهده با چشم، کشف و شهود.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- كَلّٰا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقيٖنِ لَتَرَوُنَّ الْجَحيٖمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهٰا عَيْنَ الْيَقيٖنِ: چنان نیست که شما خیال می‌کنید اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید، قطعاً جهنّم را خواهید دید! سپس آن را به عین الیقین خواهید دید. (تکاثر: ۷-۵)

۲- وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنٰا وَ وَحْيِنٰا…: و زیر نظر ما و وحی ما کشتی را بساز… (هود: ۳۷)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- زراره از امام باقر پرسید …؛ که رسول چیست و نبی چه معنی دارد؟ فرمود: «نبی آن است که فرشته را در خواب می‌بیند و در بیداری آواز را می‌شنود و فرشته را معاینه نمی‌بیند؛ رسول آن است که آواز را می‌شنود و فرشته را در خواب می‌بیند و در بیداری معاینه او را می‌بیند. (تحفة الاولیاء، ترجمۀ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۵۵)

۲- امام باقر علیه‌السلام: «محدث کسی است که فرشته او را خبر می‌دهد و به او حدیث می‌کند و صحبت می‌دارد، پس آواز را می‌شنود، ولیکن او را معاینه نمی‌بیند و در خواب نمی‌بیند.» (تحفة الاولیاء، ج ۱، ص ۵۵۷)

۳- حضرت مصطفی صلی‌الله علیه و آله: «هر که می‌خواهد قیامت را معاینه ببیند باید که « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» را بر خواند و در آن تأمّل و اندیشه کند.» (شهاب الاخبار، ص ۲۹۴)

۴- حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله: «هر که یک سال قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه‌اش را قبول می‌کند.» تا آنجا که فرمود: «اگر قبل از معاینه هم توبه کند باز پذیرفته می‌شود.» (مشکاة الانوار، ترجمۀ عطاردی، ص ۱۰۱)

۵- امام صادق علیه‌السلام: «ای مردم چنان کار کنید که گویا پس از مرگ را معاینه می‌نمایید. (مشکاة الانوار، ترجمۀ عطاردی، ص ۱۰۴)

۶- امام حسن علیه‌السلام (دربارۀ ابن ملجم بعد از کشتن پدرش) فرمود: «و الله که من چنان کنم که تو آتش دوزخ را معاینه ببینی، بعدازآن پیش فرموده، او را کشت و به جهنم فرستاد.» (کشف الغمه، ترجمۀ زواره‌ای، ج ۱، ص ۵۷۹)

۷- امام رضا علیه‌السلام: «آنچه موحش‌ترین آنچه این خلق را هست در سه موطن است: روزی که متولد می‌شود …؛ و روزی که می‌میرد پس به معاینه مشاهده می‌کند آخرت را و اهل آن را و …» (کشف الغمه، ترجمۀ زواره‌ای، ج ۳، ص ۱۲۴)

۸- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «همانا مردمان هرگاه معاینه کنند روز رستاخیز و دقت حساب و دردناکی عذاب را همانا پدر در این روز به فرزندش می‌چسبد و می‌گوید من چطور پدری برای تو در دنیا بودم؟ …» (ارشاد القلوب، ترجمۀ رضایی، ج ۱، ص ۱۳۹)

۹- هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیۀ شریفه «… لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقيٖنِ» فرمودند: «یعنی معاینه و یکدیگر را دیدن.» (ایمان و کفر ترجمۀ کتاب الایمان و الکفر بحارالانوار، ج ۶۴)

۴- نکته‌ها:

* از مراتب سه‌گانۀ یقین: ۱- علم الیقین: علمی که از روی براهین عقلی پدید آمده، به‌طوری‌که احتمال خلاف در آن نباشد مانند اینکه انسان از دود پی به وجود آتش ببرد و این مرتبۀ اول یقین است. ۲- عین الیقین: یقینی است که از روی مشاهده و وجدان پدید می‌آید و نسبت آن با علم الیقین مثل دیدن است به شنیدن و در مثال قبلی، مانند دیدن خود آتش است (پس آن را معاینه کرده است). ۳- حق الیقین: امری است حقیقی و عینی و صرفاً یک یقین ذهنی یا نفسانی نیست که خطا در آن راه نداشته باشد. در مثال مذکور مانند این است که انسان در آتش بسوزد و سوزش آن را لمس کند. (۱)

* شناخت انسان از خداوند، اگر از راه عقل و دلیل باشد، علم الیقین و اگر از راه دل به دست آید عین الیقین و اگر با کشف و شهود به دست آید حق الیقین نام دارد. (۲)

* در فرق مشاهده و معاینه گفته‌شده که مشاهده برای این سَرا است، وقتی در دنیا حجاب و مانع کنار رود، مشاهِد مشاهَد را می‌نگرد و بر یقین او افزوده می‌شود؛ اما معاینه برای سرای آخرت است و هیچ شک و دودلی در آن نیاید و برای عده‌ای از عارفان این موضوع در دنیا به وقوع پیوسته که اصلاً بعد از رسیدن به مقام معاینه خطوری هم بر آن‌ها وارد نشد.

* پیامبر ما مقامش بالاتر از ابراهیم است، لذا به معراج رفت و آنچه از آیات و نشانه‌های عالم بالا بود را بالمعاینه دید، اما ابراهیم نشسته بود بالمکاشفه و مشاهده به او چیزهایی را نشان دادند. معاینه ازنظر ارزشی و مقامی، بالاتر از مکاشفه و مشاهده است.

* در مشاهده احتمال خطا و سهو می‌رود ولی در معاینه احتمال خطا نمی‌رود.

معاینه بر سه قسم است: به اعتقاد خواجه عبدالله انصاری، معاینه نیز که خود یکی از حالات کشفی است دارای مراتب سه‌گانه است: مرتبۀ نخست، معاینۀ بصری است. مرتبۀ دوم، معاینۀ قلبی است. اگر چشم که به‌اصطلاح خواجه «بصیرت» خوانده می‌شود باز شود، اشیاء را آن‌گونه که هستند، خواهد دید. بر این اساس در معاینۀ قلبی خطا راه ندارد، چنانکه مشوب به تحیّر هم نیست. مرتبۀ سوم، معاینۀ روحی است که به هنگام ظهور جذبه در روح عاشق و با رؤیت حق حاصل می‌شود؛ که در این صورت قهراً حجاب‌ها از پیش روی چشم جان مرتفع شده است.

* معنی معاینه، تمام دیدن است و آن سه چیز است به چشم اجابت به محبت نگریستن و به چشم انفراد به فرد نگریستن و به چشم حضور به حاضر نگریستن. شرح اول سه چیز است: ندای عذر را اجابت کرد و ندای لطف اجابت خواست و ندای قصد را اجابت کرد و ندای سر را اجابت خواست و شرح حرف میانین: به هدایت یگانه است: شهادت یگانه داد و به معرفت یگانه است: شکر یگانه داد و به رعایت یگانه است: ارادت یگانه داد و شرح حرف پسین: به دوری از خود، نزدیکی وی را نزدیک باش! و به عیب از خود، حضور وی را حاضر باش! نه از قاصدان دور است نه از طالبان گم است نه از مریدان غایب. (۳)

* رؤیت مطلق دیدن را معاینه گویند و معاینه دیدن از روی تحقیق. به همین جهت گفته‌اند: اول رؤیت است، سپس معاینه. معاینه کار نقد است و مشاهده همه نقد نقد است. (۴)

* جنید بغدادی گفت: «معاینه شدن چیزی با یافت ذات آن چیز مشاهده است.» (۵)

* دربارۀ مقام مقربان آمده است: هرگاه عارف در ابتدای غلیان عشق به نعت شوق به قرب حضرت جلال رسد و در آسمان یقین هلال جمال ازل را از مطالع قدم بنگرد، حق برای او به لباس قدس آشکار شود و از صفات خود چشم‌هایی به او بخشد و از فرق تا قدمش چشم‌های صفاتیه قرار دهد. پس حق را به تمام چشم‌های خود می‌بیند تا این‌که مویی از او نمی‌ماند مگر این‌که حق سبحانه را به وصف الوهیت و جبروتیت و احدیت می‌نگرد. خدای تعالی فرمود: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نّٰاضِرَةٌ: چهره‌هایی در آن روز شاداب و با طراوت است و به (لطف و پاداش) پروردگارشان چشم دوخته‌اند.» (قیامت: ۲۲) پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «سَتَرَوُنَّ رَبَّکُمْ عَیٰاناً: پروردگار خود را به عیان خواهید دید.»

رودباری گفت: «مشاهدات برای دل‌ها است، مکاشفات برای اسرار، معاینات برای بینش‌ها و مرئیات برای دیدگان.»

عارف گفت: «معاینه کشف ذات است برای کسی که او را دیده‌ای از صفات باشد.» (۶)

* دربارۀ معاینۀ روح در مقام مجذوبان آمده است: این مقام پس از پرواز روح در فضای صفات و غیبت او در انوار است. در این حال حق برای او به نعت عیان کشف می‌شود و جمال ذات قدیم خود را در قرب به او می‌نمایاند، چنان‌که حبیب خود را به مقام محمود وصف کرد و آن مقام قرب است و رؤیت که فرمود: « ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلَّىٰ: نزدیک آمد و نزدیک‌تر شد» (نجم: ۸) و پیامبر صلی‌الله علیه و آله گفت: «رأیْتُ رَبّیٖ بِعَیْنیٖ» و مصطفی صلی‌الله علیه و آله را از هنگام ظهور روحش تا ابدالآباد رؤیت و مشاهده بوده و روح خود را به این مقامات توصیف فرموده است.

یکی از عرفا گفت: حق (جل‌جلاله) جمال خود را برای ارواح عاشقان کشف نمود، آنجا که در آغاز نفس خود را تعریف فرمود و گفت: «اَلَسْتُ بِرَبّکم: آیا پروردگار شما نیستم؟» (اعراف: ۱۷۲) (۷)

* در فرق معاینه و مشاهده آمده است که: این جهان دارِ مشاهده و آخرت دارِ معاینت است و فرق این دو آن است که: مشاهده برخاستن مانع‌ها و عایق‌ها است میان خداوند و بنده و معاینه هم دیداری است عارفان را، امروز مشاهدۀ دل است و فردا هم مشاهدۀ دل بود و هم معاینۀ چشم. (۸)

* پس‌ازآنکه صاحب سرّ در حال حجاب بینش به ذکر ایام وصال را از دست بدهد، به علم آنچه را که از مشاهده به دست آورده است برمی‌گردد و به سرّ خود در حقایق آن مشاهدات سیر می‌کند تا ادراک تفاوت میان نور علم و جلال مشاهده برایش حاصل شود.

عارف گفت: «بازگشت از معاینه به علم مقام استتار است.» (۹)

* شمائلی که شنیدم به عمر خویش ز طوبی **** همه معاینه در سرو خوش خرام تو یابم

آیینه باش و عکس رخش بین در آینه **** مشنو خبر که نیست خبر چون معاینه

* سیر کشف اعلی از سیر استدلالی است چون آن به طریق شهود و معاینه است و این به طریق دلیل و استدلال است. (و لیس الخبر کالمعاینه) (۱۰)

* مکاشفه از مقدمات مشاهده است و مشاهده مقدمه معاینه است و مقام معاینه و شهود معنوی منوط به تصقیل مرآت قلب است از حجابات تا به چشم قلب مظاهر علویه و سفلیه را مشاهده نماید و مرآتی و حجابی عملیه و شهودیه را ملاحظه کند و بداند که در هر موجودی وجهه‌ای دارد و در هر مرآتی جلوه‌ای می‌نماید.

* انبیاء و اولیاء را پیش از موت طبیعی، موت دیگر هست از جهت آن‌که ایشان به موت ارادی پیش از موت طبیعی می‌میرند و آنچه دیگران بعد از موت طبیعی خواهند دید، ایشان پیش از موت طبیعی می‌بینند و احوال بعد از مرگ ایشان را معاینه می‌شود و از مرتبۀ علم الیقین به عین الیقین می‌رسند، از جهت آن‌که حجاب آدمیان جسم است، چون روح از جسم بیرون آمد هیچ‌چیز دیگر حجاب او نمی‌شود. (۱۱)

* در این قدح رخ ساقی معاینه بنمود ز حسن **** کرد دو صد رنگ آشکار و نهان (۱۲)

* قبول توبه تا موقعی است که شخص محتضر، عالم برزخ را معاینه نبیند؛ و در روایت داریم که انسان وقتی‌که مرگ را به معاینه می‌بیند می‌فهمد که از اهل بهشت است یا از جهنم؟ و چرا توبه در آن‌وقت قبول نیست؟ چون توبه تنها به پشیمانی و بازگشت نیست، بلکه آن‌وقت است که یک انقلاب درونی در وجودش پیدا شود یعنی نیروهای مقدس که در درون آدمی نهفته است علیه نیروهای شهوانی و غضبی و شیطانی وجود انسان و تبهکاری‌های او قیام کند و زمام مملکت وجودش را در دست بگیرند، این معنای توبۀ واقعی است، یعنی انقلاب درونی در انسان.

* چون از حضرت صادق علیه‌السلام سؤال شد چه حالتی بر شما رخ داد که بی‌هوش بر زمین افتادید؟ چون حضرت از بیهوشی افاقه یافت و از او این پرسش به عمل آمد، فرمود: «من پیوسته این آیه (ایّاٰکَ نَعبُدُ وَ إیّاکَ نَسْتَعیٖن) را بر قلبم مکرر می‌کردم تا این‌که آن را از خداوندی که متکلّم بدان بود شنیدم، فلهذا پیکرم تاب معاینۀ قدرت او را نیاورد.» (۱۳)

* زکریا به غرفه‌ای که مریم آنجا بود می‌یافت نزدیک او روزی که آن میوه تابستانی بود در میان زمستان و محصول زمستانی در فصل تابستانی، زکریا که چند نوبت این صورت معاینه دید، گفت ای مریم، از کجاست تو را این میوه در غیر وقت او، گفت مریم این رزق که می‌بینی از نزدیک خداست. به‌درستی که خدا روزی می‌دهد هر که را می‌خواهد. (۱۴)

* هر که امروز معاینه رخ دوست ندید **** طفل راهیست که او منتظر فردا شد (۱۵)

* امام صادق علیه‌السلام فرمود: پیغمبران و رسولان خدا چهار طبقه‌اند: پیغمبری که تنها برای خود پیغمبری دارد و وظایف شخص خود را از خدا دریافت می‌کند و به دیگری تجاوز ندارد و تکلیف دیگری را معین نمی‌کند، پیغمبری که در خواب می‌بیند و آواز می‌شنود و او را (فرشته) به چشم نمی‌بیند و به احدی مبعوث نیست و خود رهبر و امامی دارد چنانچه حضرت ابراهیم امام بود نسبت به لوط علیه‌السلام.

پیغمبری که در خواب بیند و آواز شنود و فرشته را به چشم بیند و معاینه کند و به یک گروه کم‌وبیش مبعوث است چون یونس علیه‌السلام؛ خدا دربارۀ یونس علیه‌السلام فرمود: «ما او را برای صد هزار بلکه بیشتر فرستادیم.» (صافات: ۱۴۷) فرماید: سی هزار بیشتر بودند و بر او امامی بود. آن پیغمبری که هم در خواب بیند و هم آواز شنود و هم در بیداری به چشم بیند و خودش امام است مانند اولوالعزم، ابراهیم مدتی پیغمبر بود و امام نبود تا خدا فرمود: «به‌راستی من تو را امام ساختم»؛ عرض کرد: «و از نژاد من هم؟» خدا فرمود: «فرمان نبوّت من به ستمکار نرسد» (بقره: ۱۲۴) یعنی هر که صنمی یا بتی پرستیده امام نباشد. (۱۶)

…………………………………………………………………..
منابع:

۱) تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۲۸۰

۲) فتوحات مکیه، ج ۱، ص ۳۱

۳) صد میدان، میدان نود و هشتم

۴) تذکرة الاولیاء، ص ۱۹۱

۵) تذکرة الاولیاء عطار، ص ۴۴۳

۶) مشرب الارواح، ص ۱۸۰

۷) مشرب الارواح روزبهان، ص ۱۰

۸) کشف‌الاسرار، ج ۵، ص ۳۸۴

۹) مشرب الارواح، ص ۲۶۴

۱۰) شرح گلشن راز، دزفولیان، ص ۲۵۴

۱۱) الانسان الکامل، ص ۱۵۴

۱۲) کلیات عراقی، ص ۹۰

۱۳) الله شناسی، ج ۱، ص ۳۱۴

۱۴) مواهب علیه تفسیر حسینی، ص ۱۱۴

۱۵) شرح فصوص الحکم، ص ۷۴۳

۱۶) اصول کافی، ترجمۀ کمره­ای، ج ۲، صص ۴۰-۴۱

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.