مقام مشفقین
۱- اشاراتی به معانی:
مشفقین: نگرانها، دلواپسها، هراسناکها.
اشفاق: به معنی نوعی ترس، یعنی عنایتی است که با خوف آمیخته باشد، چون مشفق کسی را گویند که مشفقٌ علیه را دوست میدارد و میترسد بلایی به سر او آید، این حالت را که میترسد محبوبش در معرض آسیبی واقع شود، اشفاق گویند.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- قٰالُوا إِنّٰا كُنّٰا قَبْلُ فِي أَهْلِنٰا مُشْفِقيٖنَ: میگویند ما در میان خانوادۀ خود ترسان بودیم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگیرد). (طور: ۲۶)
۲- … وَهُم مِّنَ السّٰاعَةِ مُشْفِقُونَ: …و از روز قیامت هراسناکاند. (انبیاء: ۴۹)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- رسول خدا صلیالله علیه و آله: «خداوند مرا با پیام مهر و شفقت مبعوث کرد نه بریدن از پدر و مادر و خویشان.» (گزیدۀ کافی، ج ۱، ص ۱۹۵)
۲- امام رضا علیهالسلام: امام اُنس رفیق و شفقت پدر و همراهی برادر و خوبی مادر به فرزند کوچک را دارد…» (کافی، ج ۱، ص ۲۰۰)
۳- زنی از اهل بادیه محضر مبارک رسول خدا صلیالله علیه و آله رسید و همراهش دو طفل بود؛ یکی را بغل کرده بود و دیگری با او راه میرفت. حضرت یک قرص نان به او دادند، زن آن نان را بین دو طفل تقسیم کرد. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: «زنان بارکش که مهربان و شفیق هستند اگر زیاد به بازی و امور باطل خود را سرگرم نمیکردند نمازگزارانشان حتماً به بهشت داخل میشدند.» (علل الشرایع، ترجمۀ ذهنی تهرانی، ج ۲، ص ۹۰۳)
۴- امام علی علیهالسلام: «رفیق را ازاینرو رفیق نامیدند که با تو در آنچه صلاح دینت در آن است موافقت و همراهی میکند، آنکس که تو را در دینت یاری رساند رفیق شفیق است.» (غررالحکم، شرح خوانساری، ج ۳، ص ۷۹)
۵- امام علی علیهالسلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند: «شایسته است که یار و رفیق مانند خویشاوندی شفیق باشد و آنچه در مورد خویشاوند نسبی مراعات میشود باید در مورد رفیق نیز مراعات شود.» (ترجمۀ تحف العقول، ص ۸۷)
۶- امیرالمؤمنین علیهالسلام در مورد قرآن فرمود: «قرآن، امام مشفق و هادی مرشد و واعظ ناصح، دلیلی است که انسان را بهسوی جنّت خداوند عزوجل میکشاند.» (بحارالانوار ۳۰۰/۲)
۴- نکتهها:
* مفهوم ترس در قرآن با تعابیر مختلفی مانند خوف، خشیّت، وجله، رهبه، روع، فزع و اشفاق و حذر و … آمده است، اما هیچیک از این واژگان بهظاهر مترادف نمیتواند جای دیگری را بگیرد، مثلاً خوف به معنای پیشبینی امر نامطلوبی از روی نشانههای ظنی یا قطعی است و در امور دنیوی و اخروی هر دو به کار میرود، «…وَلٰا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنيٖنَ: …و مترس که تو در امانی.» (قصص: ۳۱) یا رهب به معنای ترس همراه با اضطراب و گوشهنشینی است. (۱) که در قرآن آمده است: «وحشت از شما در دلهای آنها بیش از ترس از خداست، این به خاطر آن است که آنها گروهی ناداناند.» (حشر: ۱۳)
یا وجلة که اضطراب و تشویش باطنی است، یعنی حالت تحرک و جنبش در قلب که موجب سلب آرامش و انخفاض نفس میشود. (۲) که در قرآن کریم آمده است: «مؤمنان همان کسانیاند که چون یاد خدا شود دلهایشان بترسد.» (انفال: ۲)
اما اشفاق به معنای خوف و ترسی است آمیخته با محبت و احترام (چون در اصل از مادۀ «شَفَقَ» گرفتهشده که روشنی آمیخته با تاریکی است)، پس ترس و اشفاقشان آمیزهای است از احترام، عنایت و توجه، معرفت و احساس مسئولیت.
* اشفاق عبارت است از استمرار حذر و پرهیز همراه با ترحّم [و دلسوزی]؛ و دارای سه درجه است؛ درجۀ نخست: اشفاق بر نفس است که مبادا بهسوی عناد و دشمنی [با حقتعالی] گرایش شدید یابد؛ و اشفاق بر عمل و کردار است که مبادا [اعمال] بهسوی تباهی رود [و ضایع گردد] و اشفاق بر خَلق است، چراکه از عذرهای ایشان آگاه است، [و میداند آنان هر چه میکنند به مشیت الهی است].
درجۀ دوم: اشفاق بر وقت است که مبادا تفرق [و پراکندگی که در اثر نظر و التفات به غیر حق حاصل میشود] آن را مشوب گرداند؛ [درحالیکه حضور با حق، مقام جمع است]؛ و اشفاق بر قلب است که مبادا چیزی که معرض با آن است [و مانع از ترقّی آن میشود، مانند ملالت و سستی] با آن مزاحمت کند؛ و اشفاق بر یقین است که مبادا سببی در آن مداخله نماید؛ [چه، صاحب یقین کسی است که در رزق و روزی و حوائج خود بر خدا توکّل کرده و چشم به اسباب و وسایط ندوخته است].
درجۀ سوم: اشفاقی است که سعی و تلاش بنده را از عُجب حفظ میکند؛ [بدینصورت که بنده تمام سعی و تلاش خود را نشئت یافته از توفیق الهی میانگارد و برای خود در آن نقشی نمیبیند]؛ و شخص مشفق را از دشمنی و خصومت با مردم [= اهل معاصی] بازمیدارد، [چراکه ایشان را معذور میانگارد]؛ و مرید را بر حفظ حدّ وامیدارد [و او را از طغیان و سرکشی و تجاوز از حدود منع میکند]. (۳)
* میدان سی و ششم [از کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری]، اشفاق است، از میدان رهبت میدان اشفاق زاید. قوله تعالی: «إِنَّ الَّذيٖنَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ: آنان که از ترس پروردگار خویش هراساناند.» (مؤمنون: ۵۷)
اشفاق، ترس دائم است. ابری است نورباران؛ و این ترس نه پیش دعا حجاب گذارد و نه پیش فراست بند و نه پیش امید دیوار. این ترس است گدازنده و کِشنده تا که بشارت «…أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا…: …نترسید و اندوهگین نباشید…» (فصلت: ۳۰) نشنود، نیارامد. خداوند اشفاق را کرامت مینماید بیم زوال آن، وی را میسوزاند و نور میافزاید؛ و فزع تغیّر در وی میافکند و در قربت وی را برمیکشد و عتاب در گوش و دل وی میافکند و این ترس عارفان است. (۴)
* تعریف شفقت و نحوۀ کسب آن: بدان ای روندۀ راه خداوند عزوجل که رحمت و رأفت و شفقت هر سه لفظ را [معنی] به یکدیگر نزدیک است چون اضافت به بندگان باشد – و سبب این هر سه رقّت دل است و سبب رقّت دل بسیار است؛ گرسنگی و بیداری و اندوه پیوسته و بیماری و درویشی و انواع بلاها و شنودن آواز خوش، خاصه اگر بر معنی قرآن واقف بود و زهد از دنیا و … اینهمه رقّت دل آرد – و رقّت دل، شفقت و رحمت و رأفت آرد… (۵)
* درجات شفقت بر خلق؛ گفتا [ابوالقاسم حکیم]: رحمت کردن بر خلق خدای عزوجل کمترش آن بود که بد نکنی و بد نخواهی و بد نگویی؛ و برتر از وی آن است که اگر بد کند مکافات نکنی و نیز برتر از این، آن است که جهد کنی تا اگر بد کنند، تو با ایشان نیکی کنی. (۶)
* شفقت بر خلق؛ راه ترک خصومت: قوله «وَ هُم اَشفَقَ النّاس عَلی خَلقِ اللّهِ مِن فصیحٍ وَ اَعجَم» و این طایفه (عارفان) مشفقترین همه خلق باشند بر خلق خدای عزوجل؛ خواهی آنکس عالم باشد و خواهی جاهل و خواهی مطیع باشد و خواهی عاصی. بر مطیع شفقت کنند تعظیم طاعت را؛ و بر عاصی شفقت کنند تا مگر به برکت شفقت ایشان به صلاح بازآیند. شفقت بهتر از خصومت، چون خصومت کنی با وی هلاک شود.
چنانستی که میگمان بری که اندر رحمت خدای تعالی ضیقی است که وی اندر آنجا نگنجد. اندر واسعی که همه را رسد و فزون آید منازعت و خصومت محال است؛ و اندر اینجا سرّی است که تا خود را بیند وی را خصومت ماند و خویشتن بینان را به خدای راه نباشد …؛ و هر که از خویشتن فارغ باشد محفوظ حق باشد و محفوظ حق هلاک نگردد… هر که اندر صنع، صنع بیند، شفقت بردارد؛ هر که اندر صنع صانع بیند، مر ورا شفقت باشد. (۷)
* شفقت بر مردم حتی اگر به بهای ضرر خود باشد: بر نصیب غیر در خطا افتادن امیدوارتر باشد که در نصیب خویش در صواب افتادن که خیر هر دوجهان در مخالفت نفس است و نیکو خواستن خلق چون داند که اغیار را نیک آید. از بد آمدن خویش باک ندارد و چون داند که اغیار را بد میآید خود را بهجای بگذارد تا ایشان را به دنیا بد نیاید و این شفقت مسلمانی است و اسلام بیشفقت بقا نیاید. (۸)
* سالک الی الله، بر عمل گذشتهاش هراسناک است که مبادا گناهانی که کرده، الآن دامنگیر او شود. پس با توبه و آمرزشخواهی صفحۀ سیاه اعمال ماضی را پاک میکند.
اما در وقت حاضر هراسناک است که مبادا به کاری دست زند که از درجات معنویاش کاسته شود و سبب در جا زدن او شود.
از آنطرف به آینده، با امید مینگرد، ولی نگرانی دارد که مبادا هبوط کند. چون چشمش به عظمت حق میافتد، خوف زوال احوال دارد و دلواپسی او را مجبور میکند که مراقبت داشته باشد.
* دلواپسی برای مشفق در جهات متعدده است، یکی نکند آسیبی به ایمان و یقینش بخورد، نکند اوقات را هدر بدهد، نکند از وحدت به کثرت درآید.
چون هر وقت احتمال میدهد که از جنود جهل صفتی ناپسند بروز کند، پس دلواپس اوقات خودش میباشد.
* استاد فرمود: «اگر عنایت و بشارتی خاص از حضرت حق و اولیاء خاص آید، آنگاه این نگرانیها کم شود و تعادل بر روان غالب گردد و شدت هراسناکی زوال پذیرد و نتیجۀ این لطف خاص، ایمن شدن سالک از پراکندگی ذهن و افتادن در کارهایی که منظور محبوب نیست میشود.
……………………………………………………………………..
منابع:
۱) مفردات راغب، ج ۱۳، صص ۱۴۵ ،۳۳۳
۲) التحقیق في کلمات القرآن، ج ۱۳، ص ۴۲
۳) شرح منازل السائرین شیروانی، ص ۶۷
۴) متن و ترجمۀ روان فرهادی منازل السائرین، صص ۵۴ ، ۵۵
۵) مَرتَع الصّالحین، ص ۱۸۱
۶) مَرتَع الصّالحین، ص ۱۸۳
۷) شرح التعرف، ج ۲، ص ۶۵۵
۸) شرح التعرف، ج ۳، ص ۱۱۷۶