مقام معتصمین
1. اشاراتی به معانی
معتصِم: چنگ زننده به دامن کسی، دست اندازنده به چیزی برای رستگاری و نجات، پناه برنده.
اعتصام: دست انداختن به چیزی، چنگ در زدن، خود را از گناه بازداشتن، بازماندن از گناه.
عاصم: بازدارنده، نگاهدارنده.
2. اشاراتی از قرآن
1- الّا الّذین تابُوا و أصلحُوا و اعتصِمُوا بالله و اخلَصُوا دینَهُم: مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خدا توسل جویند و دینشان را برای خداوند ناب گردانند. (نساء: 146)
2- فَاَمَّا الّذین آمنوا باللهِ و اعتصمُوا به فسیدخِلُهُم فی رحمِةٍ منهُ و فضلٍ: اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد. (نساء: 175)
3- و من یعتَصِم بالله فقد هُدِیَ إلی صراطٍ مستَقیم: و هر کس به خداوند پناه آوَرَد به راه راست راهنمایی شده است. (آلعمران:101)
4- واعتصمُوا بِحبلِ اللهِ جَمیعاً و لا تَفرَّقوا: و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید. (آلعمران:103)
5- فاقیمُوا الصّلوة و آتوا الزّکوة و اعتصِموا بِالله هوَ مَولکُم: پس نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید، او سرور شماست. (حج:78)
6- یا ایُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ إلیکَ من ربِّکَ و إن لَّم تفعَل فما بلَّغتَ رسالَتَهُ و الله یعصِمُکَ مِنَ النّاس: ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بهسوی تو فرستاده شده است، برسان و اگر نکنی، پیام او را نرساندهای و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد. (مائده: 67)
3. اشاراتی از احادیث
1- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هرکه به خدا پناه برد، شیطان به او زیانی نرساند.» (جامع احادیث الشیعه 14/144)
2- امام زینالعابدین علیهالسلام: «خدایا به تو پناه میبرم؛ بِکَ اَعتَصِمُ» (بحارالانوار 1/107)
3- پیامبر صلیالله علیه و آله: «هرکس را که از او اطاعت کند، نگهداری نماید و هرکه نافرمانیاش کند، نگهداریاش نفرماید.» (فروع کافی 8/82)
4- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «به تقوای الهی چنگ زنید که آن ریسمانی محکم و قلعهای است که جای آن بلند میباشد.» (نهجالبلاغه، خطبه 195)
5- پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود که خداوند فرماید: «هر مخلوقی به جای من به مخلوقی دیگر پناه برد و دست اندازد، اسباب آسمانها و زمین را از او قطع میکنم؛ اگر از من چیزی بخواهد، به او نمیدهم و اگر بخواند، اجابتش نکنم و هر مخلوقی به من در آویزد و پناهنده شود، آسمانها و زمین ضامن روزی اویند، اگر از من بخواهد، به او میبخشم و اگر مرا بخواند، اجابتش مینمایم و اگر آمرزش طلبد، او را میآمرزم.» (بحارالانوار 68/143)
6- پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود که خداوند فرماید: «هر بندهای که به او بلائی برسد و به جای مخلوق، به من درآویزد و پناه آورد، پیش از آنکه از من بخواهد به او میبخشم.» (جامع احادیث الشیعه 14/145)
7- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بر توست در تمام کارهایت به دامان خدای چنگ زنی زیرا که دوام پیوستن به حق، شخص را در هر حال نگهبان است.» (غررالحکم 2/481)
8- خداوند به داوود فرمود: «هر بندهای از بندگانم که به من پناه ببرد (و دست اندازد) و این را از نیّتاش آگاه شوم، آنگاه اگر آسمانها و زمین و آنچه در آنها است با او به مکر برخیزند، از میان آنها برایش گریزگاهی قرار خواهم داد.» (بحارالانوار 68/144)
9- امام کاظم علیهالسلام درباره این قول خداوند «به ریسمان خدا بیاویزید و پراکنده نشوید (آلعمران:103)» فرمود: «علی بن ابیطالب ریسمان متین الهی است.» (تفسیر نورالثقلین 1/277)
10- امام زینالعابدین علیهالسلام در معنی معصوم فرمود: «یعنی چنگ میزند به ریسمان خداوند و ریسمان خداوند، آن قرآن است که امام هدایت به قرآن میکند و قرآن هدایت به امام میکند و تا روز قیامت از هم جدا نمیشوند.» (معانی الاخبار 1/308)
4. نکتهها
* عَصَمَ؛ یکی به معنای حفظ است و دیگر معنای آن امساک است که در قرآن در سوره مائده آیه 68 درباره واقعهٔ غدیر، خداوند به پیامبر میفرماید: «و الله یعصِمُکَ من النّاس: خداوند تو را از مردم حفظ میکند.»
عاصِم؛ به معنای بازدارنده و اسم فاعل است؛ یعنی خداوند شما را از کار خراب یا از عذاب بازمیدارد، به یک معنا مانع میشود.
اعتصام؛ چنگ زدن است وقتی میفرماید: «چنگ بزنید به ریسمان خدا.» (آلعمران:103)
یک معنای اعتصام دست بر زدن است. وقتی ما دست میزنیم، میخواهیم بگیریم و چنگ بزنیم. باز یک معنای دیگر اعتصام پناهنده شدن و متوسل گردیدن به توحید، قرآن، ولایت است. وقتی میگوییم چنگ میزنیم به توحید، دست به دامن خدا میشویم. قرآن و ولایت میشود دستآویز، یعنی هرچه که خدا یا پیغمبر یا امام میفرمایند را ما میپذیریم و قبول میکنیم و به آنها پناهنده میشویم که ما را حفظ کنند. لذا در سوره هود آیه 43 پسر نوح گفت: من میروم طرف کوه «یعصمنی منَ الماء: مرا از آب حفظ میکند.»
حافظ میگوید: دامن دوست به دست آر و ز دشمن بُگسَل مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
* وقتی خدا میفرماید به ریسمان چنگ بزنید، عهد و پیمان خدا، امان خدا، همان ریسمان است و همینطور کتاب خدا و احکام، ریسماناند. چون همه وسیله و واسطهاند که به حق مربوط شویم. باید ریسمان را بگیریم. پس وقتی میگویند شما متمسّک شوید یعنی با این وسائل و وسائط به خدا نزدیک شوید. لذا در روایت، از امیرالمؤمنین علیهالسلام به ریسمان «حبلُ الله المتین» تعبیر شده (متین به معنای ثابت، محکم، استوار و پابرجا است)
پس همه انبیاء و اولیاء، ریسمان خدا هستند و هر چیزی همانند نماز شب که واسطه شود ما به خدا نزدیک شویم؛ حافظ گوید:
چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را **** که کس آهوی وحشی را، از این خوشتر نمیگیرد
یعنی آن نظر یا آن نگاه یا آن چشم مستی که حافظ را صید کرده و در دام عشقش گرفتار کرده، آن هم حبلالمتین است. شاید بگوییم بالاترین درجه اعتصام برای عشّاق است و عاشقان به همین ریسمان چنگ میزنند.
حافظ میفرماید:
سر و چشمی چنین دلکش، تو گویی چشم از او بردوز **** برو کاین وعظ بیمعنا، مرا در سر نمیگیرد
یعنی وقتی آن حبل متین؛ آن ریسمان استوار که دیدم ما را نگاه کرد- چقدر خوشمزه بود مثلاً امیرالمؤمنین به شما نگاه کرد و یک استکان شراب (شراب طهور) داد خوردید- تو میگویی از او چشم بردار! چشم برنمیدارم. این چیزی دیده که دست بردار نیست؛ و برای اینکه همین یکی را محکم بچسبید دیگر به کناردستیها و اطرافیان نگاه نمیکنید.
بر دوختهام دیده چو باز از همه عالم **** تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
این دیده دوختن، کمال اعتصام است. اینکه هم معشوق را میبیند هم دیگری را، هم معشوق را دوست دارد هم دیگری را، این اعتصام کامل نیست.
«هرکس به خدا پناه آورد (به دامن خدا چنگ بزند، دست اندازد به خدا) (برای رستگاری و نجاتش) به تحقیق که به راهی راست راهنمایی شده است.» (آلعمران: 101)
* عموم مردم نماز میخوانند و روزه میگیرند، این اعتصام عامّه است. بهوسیله انجام دادن اوامر و نواهی متمسّک میشوند تا به خدا برسند؛ اما در اعتصام خاص از این چیزها بالاتر میروند و به خود امام، به خود معشوق و به لطفهای خاصّ آنها چنگ میزنند و الّا همه نماز میخوانند و همه روزه میگیرند. گاهی میبینی نمازشان اصلاً کیفیت ندارد؛ اما وقتی بالاتر رفت، معشوق را دید و حقایق را به او نشان دادند این اعتصام خاصّه است.
باز از این مقام بالاتر، آدمی به جایی میرسد که رشتهاش همیشه متّصل است و اتّصالش هیچگاه قطع نمیشود. این خاصّ الخاص است. نمیبینی بعضی اهل محبت، اهل معرفت، اهل ذکر که سالهای سال متّصلاند امّا عاقبت به خر میشوند؛ یعنی رشتهشان قطع میشود و به این مقام نمیرسند؛ یعنی به اتّصال خاص میرسند ولی به هر علّتی تنزّل میکنند و به اتّصال خاصّ الخاص نمیرسند.
* در آیه 103 آلعمران فرمود: «و اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً: چنگ زنید به ریسمان خداوند همهتان» این اعتصام را خدای متعال جمعی فرمود. علتش این است که به تنهایی، تک تک افراد بخواهند بدون رهبر و بدون واسطه چنگ بزنند، احتمال تفرقه است. لذا خداوند بعد از کلمه جمیعاً فرمود: «ولا تَفرّقُوا: متفرّق نشوید»
پس پیوندهای اعتقادی یا درونی میان انسان و خدا باید بر مبنای قرآن و ولایت باشد. از یک طرف امر کرد اعتصموا و از طرف دیگر نهی کرده فرمود: و لا تفرّقوا.
از این جهت ما میگوییم که انسان، خود رأی نمیتواند ترّقی کند. باید تمسّک جوید به حبل (ریسمان) خدا، چنگ بزند. از این آیه استفاده میشود که انسان همیشه به حبل الهی نیاز دارد. اگر این کار را انجام داد، صعود میکند. همانکه شاعر گفت: «نماز بی ولایت نماز نیست.» این ولایت همان حبل است.
اشاره کردیم که ما به همهچیز میتوانیم متمسّک شویم و به خدا برسیم؛ به قرآن، نماز، طاعت، توسّل ولی طبق تفسیری که داریم امیرالمؤمنین علیهالسلام و قرآن آن حبل واقعی هستند. شیطان آن طرفِ قضیه میخواهد ریسمان را ببرّد، اعتصام را بشکند. چون اگر در تمسک مشکل پیدا کند نتواند و از راه بازمیماند.
ما میگوییم که هم به ظاهر انسان باید اعتصام داشته باشد هم به باطن. باطناً به امام و قرآن متوسّلیم، قبول داریم، در ظاهر هم این را باید نشان بدهیم.
یکی از راههایی که شیطان اعتصامات را ضعیف میکند، اول میگوید مکروهات که اشکال ندارد، انجام بده. بعد میگوید: مستحبات را هم انجام نده. بعد میگوید خدا که به تو احتیاج ندارد. همینجور تا جایی که میگوید: خدا کریم است، خدا رحیم است میبخشد.
البته در سوره آلعمران آیه 112، هم حبلالله آمده و هم حبل ناس؛ ریسمان خدا و ریسمان مردم آمده است که منظور از ریسمان مردم، امامان هستند و ریسمان خدا، قرآن است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف بهترین بندگان خدا در خطبه 87 میفرماید: «آنان در میان دستگیرهای محکم هدایت به محکمترین آن چنگ میزنند و از میان ریسمانها به قویترین آن تمسّک میکنند.»
در روایت آمده یک روز پیغمبر صلیالله علیه و آله در مسجد بود و اصحابش دورش بودند. فرمود مردی از اهل بهشت وارد مسجد شد- هیکل مخصوصی هم داشت و خیلی قدش بلند بود. گفت یا رسولالله، شما در قرآن گفتید و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا منظورتان از این ریسمانی که امر شده چنگ بزنید و متفرق از او نشوید کیست؟ پیغمبر صلیالله علیه و آله سرشان را بلند کرد و به علی ابن ابیطالب علیهالسلام اشاره کرد و فرمود: این ریسمان خداست که هر کس به او تمسک جوید در دنیا حفظ میشود و در آخرت گمراه نمیشود.
منظور رسول خدا از حبل الناس وصیاش است و حبلالله، کتاب خداست.
روایتی از امام صادق علیهالسلام است که فرمود: «ریسمان خدا ما هستیم.»
* در معنای کلمه اعتصام گفتیم دست در زدن، چنگ زدن. کسی که ابتدای کارش است و آمده توی راه، اعتصامش این است که تمسّک کند به آنچه خدا و پیغمبر گفتند. این برای ابتدای کارش است ولی در آخر کار چون در نهایت توسل و اعتصام است بعد از اینکه شخص در ولایت فانی شود، در حقایق فانی شود. نتیجهاش این میشود که تمسّک به خود خدا کرده؛ یعنی ابتدای کار عمل خودش را میبیند به عمل متمسّک میشود ولی آخر کار عمل را نمیبیند، وجه خدا را میبیند فانی در وجه الله میشود. وجه الله هم خلیفه خدای متعال است. وقتی فانی شد در خلیفه خدا که مظهر اسماء و صفات خداست این تمسّکاش تامّ است.
خداوند فرمود: «واعتصموا بالله هُوَ مَولکم: پناه جوئید با چنگ زدن به خدای، اوست مولای شما» (حج- 78)
وقتی میخواهی شاه را ببینی، باید وزیر را ببینی. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست.»
بیعت با پیامبر بیعت با خداست. اگر خدا مولاست پیغمبر هم مولاست و از هم جدا نیستند. آن کسی میتواند خوب اعتصام داشته باشد که فرمانبردار خوبی باشد. وقتی خوب فرمان ببرد مولا دوستش دارد. وقتی به او مراجعه میکند، حاجتش را میدهد.
پس چنگ زدن، عزم استوار میخواهد که میگوییم عروهالوثقی یعنی دستاویز محکم؛ یعنی محکم به او بچسب.
آن وقت که انسان به آن مقام (معتصمین) میرسد، دستش دستِ اعتمادِ به اوست، دست نیاز است، دست مهر است؛ یعنی وقتی میخواهد به چیزی چنگ بزند و تمسّک جوید، همهاش از روی مهر و محبّت است از روی نیاز است. نه از روی اشکال کردن و نه برای اینکه بخواهد این بلا برطرف شود بعد برود پی کارش. چون میفهمد کار از یک جاست، حکم هم از یک جاست، پادشاه هم یکی است. بعد از این در بیرون نرود. دیگر از آنجا که بیرون نمیرود، دستبردار نیست و همیشه همان جاست. با روحش با جسمش، توی خوابش، توی بیداری، دستش به آن طرف دراز است.
* وقتی میگوییم اعتصام باید مقام شود، نشانه دارد و آن این است که معتصم در رحمت و فیض خاص قرار دارد، در صراط مستقیم است و هیچگاه رشته و زنجیر اعتصامش با مولایش قطع نمیشود.
چرا که در آیات قرآنی چند بار امر به پناه بردن و چنگ زدن آمده است. در زمان پیامبر در روز غدیر تأکید بسیار درباره رستگاری دنیا و آخرت امر به بیعت شد و افراد حاضر دست به دست مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام دادند امّا بعد از رحلت پیامبر این دستهای بیعتکنندگان رشته اتصال را گسسته و مرتد شدند مگر چند نفر، پس باقی ماندن و یا حفظ شدن از انحراف باید مقام شخص باشد نه حال.
بنده وقتی در همه حال بنده بود، عبودیتش کامل است نه اینکه در زمانی که فقیر است بنده است و چون وضع مادّیاش خوب شود، یادش از بندگی برود!
یارب مباد که گدا معتبر شود **** چون معتبر شود از خدا بیخبر شود
* مقام معتصمین را میتوان در اصحاب امام حسین علیهالسلام به خوبی یافت که بهاندازه ذرهای رشته اتصال به مولایشان را از دست ندادند؛ و به ریسمان محکم ولایت چسبیدند و تولّی و تبرّی را کاملاً نشان دادند و بعضی از آنها شب عاشورا گفتند: «ای حسین! اگر هزار بار مرا بکشند و زنده کنند از تو دست برنمیدارم.» این است نشانه مقام معتصم حقیقی.
از دامن تو دست ندارند عاشقان **** پیراهن صبوری ایشان دریدهای (غزل 424)
عاشقان از دامنت ای معشوق حقیقی دست برنمیدارند زیرا که با عشق خود آنان را بیصبر و قرار کردهای.
مجمر را زیر دامن میگیرند تا بوی عود، بوی خوش عود و آنچه در آن میسوزد به لباسهای معشوق برسد پس دل بر آتش نهادم تا خوش نَفَس شوم و ملازم جانان گردم. (غزل 455)
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم **** زآن چه آستین کوته و دست دراز کرد (غزل 133)
از آنچه صوفیان به مکر و ریا میکنند و کارهای ناپسند انجام میدهند، ای دل بیا که به خداوند پناه ببریم و به او متمسّک شویم.
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم **** از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم (غزل 366)
ما به درگاه جانان به خاطر مقام و منصب نیامدهایم بلکه از ناگواری حادثه بد روزگار به این درگاه پناه آوردهایم.
فتنه میبارد از این سقف مقرنس برخیز **** تا به میخانه پناه از همه آفات بریم (غزل 373)
از فلک روزگار، باران حوادث میبارد برخیز و به میخانه پناه بریم که در آنجا آفات بلا نازل نمیشود.
یاران همنشین همه از هم جدا شدند **** ماییم و آستانه دولت پناهِ تو (غزل 409)
دوستان همنشین از همدیگر جدا شدند ولی ما به تو چسبیدهایم و از آستانه دولت تو جدا نشدیم و ملازمت تو را ترک نکردیم.
* مولانا میفرماید:
پیشهای آموختهای در کسب تن **** چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن (مثنوی 2/2592)
برای پرورش جسم حرفه و فنّی را یاد گرفتی. برای پرورش روح اندر حرفه دین و ایمان دست انداز.
تا ببینی کاین جهان چاهیست تنگ **** یوسفانه آن رسن آری به چنگ (مثنوی 4/473)
این جهان مانند یک چاه تنگ و تاریک است و مانند یوسف باید ریسمان الهی را واچنگ آری و خود را از چاه دنیا خلاص کنی.
کاش چون طفل از حِیَل جاهل بُدی **** تا چو طفلان چنگ در مادر زدی (مثنوی 4/1415)
نوح فرمود کاش کنعان نافرمان مانند اطفال از حیلهها بیخبر بود تا مانند اطفال به دامن مادر چنگ میزد.
گفت ای موسی ز من میجو پناه **** با دهانی که نکردی تو گناه (مثنوی 3/180)
خدا فرمود: ای موسی با آن دهانی که گناه نکردهای از ما درخواست پناه کن.
ایمن از شرّ امیران و وزیر **** در پناه نام احمد مستجیر (مثنوی 1/732)
برای ایمنی از شر امیران و وزیران یک رمزش این است که در پناه نام پیامبر پناه گرفت و از هلاکت نجات پیدا کرد.
در پناه لطف حق باید گریخت **** کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت (مثنوی 1/1839)
باید به لطف حقتعالی پناه برد. چرا که خداوند بر ارواح هزاران لطف کرد.
سر نخواهی که رود، تو پای باش **** در پناه قطب صاحبرأی باش (مثنوی 2/1984)
اگر میخواهی سرت بر باد نرود، اوّل فروتن باش سپس متمسّک و در پناه صاحبنظری باش.
یا بخسبی در پناه عاقلی **** در جوار دوستی صاحب دلی (مثنوی 2/2029)
برای نجات باید در پناه خردمند بخوابی و یا در کنار دوستی صاحب دل بیاسائی که این دو سبب نجات میباشند.