وبلاگ

منادی هست؛ گوش شنوا نیست

از اوّل خلقت تا به قیامت،‌ هزاران منادی ندا می‌دهند که‌ای خلق! صراط مستقیم این است و راه شیطان آن. منادیان حق با کتاب و موعظه و درس و تعلیم، خلق را هشدار می‌دهند که مبادا دنبال صفات رذیله بروید که عاقبتش جهنم است. امّا انگار این نداها برای مخلوقاتی دیگر است و گوش هوش نمی‌دارند و باز دنبال صفات رذیله و ذمیمه هستند. چون حافظ و نگهبانی به جهت عدم ورود سیئات ندارند، طمع و حرص و حسد بر آن‌ها غالب شده است. با گوش جان نمی‌شنوند و باکی هم ندارند. در واقع کور و کرند. اگر مراقب احوال خود بودند و قابلیت داشتند،‌ چون فضیل بن عیاض، به اندک ندایی منقلب می‌شدند.

مولوی داستانی نقل می‌کند که برای تقریب ذهن و تفهیم موضوع خوب است. گوید: «شخص مفلسی بود که کار و کسبی نداشت و هر وقت گرسنه و محتاج می‌شد،‌ با گزاف‌گویی یا با قرض و وعده دادن، پول می‌گرفت و امورات می‌گذراند. طلب کاران شکایت کردند و قاضی او را به زندان انداخت. او در زندان هم در سفره و طعام هر زندانی حاضر می‌شد و لقمهٔ آنان را می‌گرفت و می‌خورد اهل زندان شکایت کردند و قاضی چاره‌ای ندید جز آنکه شترداری را فراخواند و گفت: «او را سوار شتر کن و در شهر بگردان و ده منادی ندا دهند که‌ای مردم! او مفلس است، قرض و نسیه به او ندهید».

ده منادی گر بلند آوازیان **** تُرک و کُرد و رومیان و تازیان
مفلس است این و ندارد هیچ چیز **** قرض ندهد کس مر او را یک پشیز

خلاصه شب فرارسید و مفلسیِ او را به همگان رساندند. شتر دار کُرد او را پیاده کرد و گفت: «از صبح سوار شتر من بودی. منزلم دور است و از تو جو نمی‌خواهم، مقداری پول بده تا برای شترم کاه بخرم». مفلس گفت:

طبل افلاسم به چرخ سابعه **** رفت و تو نشنیده‌ای بد واقعه
گوش تو پر بوده است از طمع خام **** پس طمع کَر می‌کند کور ای غلام
تا به شب گفتن و در صاحب شتر **** بر نزد کو از طمع پُر بود پُر

ده منادی از صبح تا به شب ندا دادند که من مفلسم و به همین خاطر مدّتی در زندان بودم، بازمی‌گویی به من پول بده. آری! صفت زشت طمع،‌ مانع از درک شنیدن ندای منادی‌ها شده است.

گویند کراهت دارد در مسجد، قبرستان،‌ هنگام تشییع‌جنازه و در اعمال حج و… حرف دنیا زده شود. می‌بینی اینان‌ که به صفات رذیله نزدیک‌اند و گرفتار دنیا، در زندگی خود هیچ مراقبه‌ای ندارند و مدام حرف دنیا می‌زنند!

شخصی نزد بزرگی رفته و طلب دستگیری و هدایت کرده بود. بزرگ فرمود: «در چنین شغلی وارد نشو که مرگت در آن است و تو را می‌کشند». از قضا بدان شغل رفت و او را کشتند.

راه خدا باز است. منادیان خدا از انبیاء و اولیاء و ملائکه و… زیادند، لکن کو گوش شنوا که درک کند و بپذیرد و به ندای آنان عمل کند؟! اگر گوش شنوا بود، مراقبه اعمال هم بود. چون نیست، اعمال هم بی نگهبان انجام گیرد و عاقبت در زمره خاسرین از جهان برود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.