فتح مبین

حق‌تعالی بر هر چیزی رقیب است؛ یعنی حفیظ و نگه‌دارنده زمین و آسمان، جواهر و اجسام علوی و سفلیٰ و همه خلایق است. اگر جاذبه و حفاظت حق نباشد (که خدا هر روز و هر لحظه در شأن و کاری است) هرآینه چیزی باقی نمی‌ماند. خداوند بر همه چیز از ماده، نفوس و ارواح، موت و حیات، مرض و صحّت و فقر و غنا نظر دارد. همه را بر حدّی قرار داده و به اجل و وقت معیّنی سپرده و در دفتر کاتبین (از ملائکه) هم نوشته شده است. عبدی که خود را نشناخته، چه طور می‌تواند مراقبه ربّش را داشته باشد؟ مگر آنکه به مقامات عارفان بالله برسد که فرمود: «چیزی را ندیدم مگر آنکه در آن خدا را دیدم». مراقبه محقّق نمی‌شود، مگر آنکه سالک از حق غفلت نداشته باشد شئون رب را در نفس بداند و مراعات کند. حق همه آیات را هم در آفاق و هم در نفوس نشان می‌دهد. فقط باید قابلی باشد که بگیرد و درک کند.

حال که درک کردن حدود اوامر و نواهی را انجام داد، دیگران را هم ترغیب کند. کم‌کم شرایع ایمان در جان او رسوخ می‌کند و محقّق می‌شود و اسماء الهی ظهور پیدا خواهند کرد و در تمام احوالات حس می‌کند که سرور و حزن، مرض یا صحّت و امثال این‌ها از ظهور اسماء الله است که برایش هویدا گردیده و در واقع ما امانت‌دار اوامر و نواهی حقّیم که در این امانت‌ها باید مراقبه کامل داشته باشیم تا ضایع نگردد که در صورت ضایع شدن درب فتوحات بسته می‌شود.

همان‌طوری که چشم طفل فقط به مادر است و محبّت فطری و شوق به مادر به طفل داده شده، محبّت و میل ما هم به حق دوخته شده است. اگر بدی از طفل سر زند سبب می‌شود مادر به او کم‌اعتنا شود و حالِ بندگان هم نسبت به خداوند چنین است. نکند خطای ما سبب عدم لطف حق شود؛ و از آنجایی که اعمال دنیوی، آخرت ما را آباد می‌نماید، مراقبه در اعمال دنیوی هم خانهٔ آخرت ما را مزیّن می‌کند. سعید کسی است که نفس خویش را به‌واسطه نگهبانی از شرّ و آفات حفظ کند و به منازل مقرّبین برسد.

علم و داناییِ انسان نسبت به حق باعث حفظ می‌گردد و آنچه محافظ انسان شد، زایل نمی‌شود و از بین نمی‌رود.

بهتر است برای فتوحات در سیر الی الله هرگاه یک حجاب را به حول حق از خود دور کردیم یا نقصی را برطرف نمودیم، ستایش حق کنیم به اینکه از حجابی دور و به کمالی نزدیک شدیم. وقتی جهل و ظلمت و عداوت از قلب سالکِ مراقب رفت، علم، نور و محبّت جای او را می‌گیرد.

مؤمن سالک، زیرک و فطن است. از زمان و مکان، در لیالی و ایّام استفاده می‌کند و از هر جایی که بوی نصرت طریق آید و از هر کس که عامل است و رحمت خاص نصیبش شده است، استفاده می‌کند تا کم‌کم با استمداد و استقامت، توفیق شامل حالش شود؛ و به قول حافظ: «شست‌وشویی کن و آنگه به خرابات خرام»؛ یعنی اگر زمینه باشد، از طریق لطف خاص به او عنایت می‌شود.

فیض از بالا و مانع از پایین است. وردِ زبانِ چنین سالکِ مراقبی این است که «خدایا! به من حال تجرید و انقطاع بده». حق هم که از عطا دریغ ندارد و نور ذات از حضرت یزدانی بر جان یزدان‌پرست او (نه اهرمن پرست) تجلّی می‌شود و به استغراق و مشاهدات نائل می‌آید.

فتح مبین این است که اینان در جایگاه صدق، نزد ملک مقتدر و در مقام امن و امنیت می‌باشند و آب کرامت و مودّت خاص و رحمت مخصوص در جانشان ریخته می‌شود و حیات باقیه را شهوداً درک کرده و به درجات مقرّبین و اولیای الهی می‌رسند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.