مراقبت اخلاص
از علی آموز اخلاص عمل **** شیر حق را دان منزّه از دغل
در جنگی حضرت علی علیهالسلام بر پهلوانی دست یافت و بر او مسلّط شد و خواست با شمشیر او را بُکشد که دشمن آب دهان بر صورت مبارک حضرتش انداخت. حضرت خشمگین شد، امّا او را رها کرد. پس بعد از لحظاتی بازگشت تا سر او را جدا نماید. دشمنِ زمینخورده پرسید:
گفت بر من تیغ تیز افراشتی **** آر چه افکندی مرا بگذاشتی
حضرت علی علیهالسلام در جواب فرمود:
گفت من تیغ از پی حق میزنم **** بندۀ حقّم، نه مأمور تنم
شیر حقّم، نیستم شیر هویٰ **** فعل من بر دین من باشد گواه
اخلاص در عمل یعنی کشتن به خاطر خشم نباشد، بلکه برای خدا باشد. امام علیهالسلام این عمل را به تأخیر انداخت و مراقبه را لباس اخلاص پوشاند. تازه اگر به همان حال اوّل هم میکشت، به خاطر خدا بود. چون دشمن بود و باید کشته میشد، لکن این کار برای دیگران، آیندگان و پیروان آموزش، تعلیم بوده است.
گاهی برادر از برادر و یا همسایه از همسایه به خاطر موضوع کم ارزشی از یکدیگر درنمیگذرند، امّا چطور امامشان با همه قدرت، اینچنین اخلاص در عمل را پیاده میکند. در پاسخ تنها میتوان گفت که ما شائق و عاشق واقعی به پیروی از مقتدای خود نیستیم و الّا همه ابواب برایمان باز است و فقط به اخلاص و همّت ما بستگی دارد.
گویند حکیمی موعظه میکرد. سائلی پرسید: «اگر سر بُرجی پرندهای بنشیند، کدام شرافت دارد. سر پرنده یا دُمَش»؟ حکیم در جواب گفت: «اگر سر پرنده به طرف شهر (نیکیها) باشد و دُمش به طرف دِه (جهل)، سرش شرافت دارد و اگر دمش به طرف شهر باشد و سرش به طرف دِه، دُمش شرافت دارد».
منظور این است که شرافت به میل در اعمال بستگی دارد تا شخص را وادار کند که مواظبت در اعمال را انجام دهد تا از هر شکّ و شرکی محفوظ و پاک باشد. اینکه فرمود: «اخلاص سرّی است از اسرارم که در قلب کسی که دوستش بدارم میگذارم»، حقیقت بزرگی است. هر مراقبهای که خلوص نیّت و فعل در آن نباشد، مراقبه نیست، بلکه نوعی حفاظت مجازی و یا تماشا کردن صرف است و آن هم نزد حق ارزشی ندارد.