مورچه های سفید
مرحوم عارف بالله حاج محمد اسماعیل دولابی میفرمود: شخصی در ایام جوانی در زور خانهای در دروازه دولاب تهران ضرب میزد و آواز میخواند، به هنگام پیری به مداحی روی آورد. چون سواد نداشت بعضی از روضههای سایر مداحها و روضه خوانها را یاد گرفته بود و میخواند لکن به خاطر همان روحیه زورخانهای که داشت تا میتوانست مصائب اهلبیت را رقّت انگیز تر و شدیدتر بیان میکرد تا گریه بیشتری از مردم بگیرد! من به شدت از این کارش آزرده و ناراحت بودم. چند بار خواستم به او تذکر بدهم مؤدبانهتر بخواند نشد. یک بار در حالت مکاشفه او را دیدم که تمام صورتش حتی مژههای چشمهایش پر از مورچههای سفیدی است که صورتش را میخورند و او دائم با ناخنهایش آنها را از صورت خود میکند و به زمین میریزد؛ اما بلافاصله مورچههای جدیدی به جای آنها ظاهر میشوند.