وبلاگ

موکل بر معونت

ابوذر گفت: یک روز رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله مرا فرستاد و گفت: امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام را بخوان. من به خانه وی آمدم و صدا کردم، هیچ‌کس جواب نداد و آواز دستاسی (آسیاب) می‌آمد. نگریستم آسیاب می‌گشت و هیچ‌کس آنجا نبود. دیگر بار صدا زدم. حضرت علی‌ علیه‌السلام از اندرون بیرون آمد و گفتم: رسول خدا تو را می‌خواند. حضرت پیش رسول‌الله آمد و با وی سخنی گفت که من نفهمیدم. حضرت علی علیه‌السلام برفت. پیامبر صلی‌الله علیه و آله در من نگریست و من در وی، پس فرمود: یا اباذر! چه می‌نگری؟ گفتم: در سرای علی علیه‌السلام دستاسی می‌گشت بی‌آنکه کسی آنجا بود، مرا عجب آمد. فرمود: یا اباذر ندانی که خداوند را فرشتگانی در زمین است و می‌گردند و خدا ایشان را برای معونت آل من و امت من موکل کرده است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.