نشسته
شب و روز در ره تو، من مبتلا نشسته **** تو گذر کنی نگویی تو که ای، چرا نشسته
ز تو کار بسته دارم، دل و جان خسته دارم **** به در طبیب عشقم به امیدها نشسته
(فیض کاشانی)
شب و روز در ره تو، من مبتلا نشسته **** تو گذر کنی نگویی تو که ای، چرا نشسته
ز تو کار بسته دارم، دل و جان خسته دارم **** به در طبیب عشقم به امیدها نشسته
(فیض کاشانی)