نظرات عارفان در مراقبه
الف) مراقبت از عالیترین مقامات ارباب طریق و شریفترین حلّیه اصحاب تحقیق است و هر مقام و کمالی که در تمامت مراتب ولایت و نبوّت و غیر هما هست، به برکت حضور و مراقبت بدان توان رسید و مردان حق هرچه یافتند به مراقبت و محاسبت یافتند.
امّا مراقبت آن باشد که صوفی خلوتی، تمامت اعضا و جوارح خویش را از مخلوقات، مکروهات و مشکوکات منع کلّی کند. در عزلتِ خانه اگر بدایت سلوک است و اگر متوسط یا منتهی، در همه وقت نگران دل خویش باشد، تا چه خاطر برآورد. اگر نفسانی و شیطانی است، قطعاً منع کند و نفی آن خاطر واجب داند. اگر مَلَکی و روحانی است، بدان عمل کند و اگر رحمانی است، شکر خدای تعالی بجای آورد تا واردات، صافیتر و تجلیّات، روشنتر و اذکار به قوّت تر باشد. انشاءالله تعالی
ب) مراقبه بیرون آمدن شخص است از دیدن فضل و تواناییِ خود، درحالیکه چشمِ انتظار به بخششهای حق داشته باشد و پیش آمده باشد به وزیدن الطاف او. به این طریق که تخلیه محل کند از ماسویٰ و روی گردانیده باشد از جمیع اوصاف و احوال خود که اینها فرود نیاید و گرچه اوصاف و احوال فرو رفته باشد در دریای میل او و مشتاق باشد به دیدار او و دلش آرزومند او و جانش نالهکنان در جناب او، به او استعانت کند و از او فریادرسی خواهد تا که بگشاید «الله تعالی» درِ رحمت خود که کسی آن را مانع نتواند شد و ببندد بر او درِ عذاب را که کسی نتواند گشود.
و این به سبب نوری است که برآید از مطلع رحمت «الله تعالی» و بر نفس تابد و ظلمت امّارگیِ نفس را به یک چشم زدن زایل سازد که به سی سال مجاهدت و ریاضت زایل نتوانستی شد. چنانکه حقتعالی از گفته یوسف علیهالسلام خبر داد که عرض کرد «الّا ما رحم ربّی».
رحمت الهی چون در رسد، امّارگی نفس زایل گردد. بلکه بدیهای نفس را به نیکیهای روح مبدّل سازد، چنانچه از آیت کریمه «یبدّل الله سیئاتهم حسنات» یعنی خدا سیئات را تبدیل به حسنات میکند، مفهوم میشود. بلکه نیکوییهای ابرار و نیکوکاران بهواسطه الطاف الهی پسندیده مقرّبان که ارباب مراقبهاند، نیست و حسنات ابرار، سیئات مقرّبین است پیش ایشان، چنانچه الله تبارکوتعالی فرموده: «للذین احسنوا الحسنیٰ و زیادة».
مر آنانی را که در مقام احسان (یعنی در مقام مراقبه و مشاهده) باشند، مرتبة حُسنی است و زیادت بر آن مرتبه و این زیادت به لطف و فضل اوست نه به عمل و به هر کس که بخواهد میدهد.
ج) مراقبت عارف عبارت است از ملاحظه پیوسته و همیشگی مقصود و برای آن سه درجه است: درجه نخست آن است که در سیر و سلوک بهسوی حقتعالی پیوسته مراقب باشد میان تعظیمی که به فراموشی سپارد و قربی که وادارنده باشد و سروری که برانگیزنده باشد.
درجه دوم آن است که مراقب نظر حق بهسوی خود باشد، با کنار نهادن معارضه و دوری جستن از اعتراض و شکستن پَستی عرضه خود (یعنی خود را نمینگرد).
درجه سوم مراقبت ازل است. بدین نحو که حقیقت سابق بودن حقتعالی بر همه چیز را مطالعه کند تا بهسوی نشانه و آیت توحید پیش رود و ظهور اشارههای ازل بر زمانهای ابد را شهود کند و مراقبت رهایی از قید مراقبه (یعنی مقیّد بودن مراقبه) رسم او شود و به فضای رسم قید هم فانی شود.
د) شتاب کن بهسوی توبه صادقانه! پس عجله در جدّ و مراقبت نما. اگر بی مراقبت مشغول به ذکر و فکر شوی، بیفایده خواهد بود. اگرچه حال هم بیاورد، چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد و نباید گول حالی را که ذکر بی مراقبه میآورد، خورد. باید با تمام کوشش در جمیع آنات مشغول مراقبه باشی. از اوّل بیدار شدن از خوابِ صبح تا آخر شب موقع خوابیدن… چون در مراقبت دقّت نکردهای، نمیدانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه آتشها روشن مینمایی و چه فسادها در دین خودت برپا میکنی و چه زخمهای منکسره با سیف و سنان زبانت به قلبت میزنی.
ه) مراقبه به معنای کشیک نفس کشیدن است که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وادارد و عمر عزیز را که هرآنی از آن بیش از تمام دنیا و مافیها قیمت دارد، ضایع گرداند.
بر سالکِ سبیلِ تقوی مراعات اموری واجب است. اوّل ترک معاصی. دوم اشتغال به طاعات و سوم مراقبه، یعنی غافل از حضور حق «جلّ شأنه» نباشد و این قلّه باشکوه اعظم و رافع بهسوی مقام مقرّبین است و هر که طالب محبّت و معرفت است، به این حبل متین متمسّک شود.
و پیامبر صلیالله علیه و آله به این نکته اشاره فرمود: «چنان عبادت کن که تو خدا را میبینی. اگر تو او را نبینی، او تو را میبیند.» پس همواره باید چنین باشد که در باطن گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او مُلتفِت به این است.
و) مراقبه انسان را به صفت حیا میکشاند و بر ملازمت به درک حقایق وامیدارد و به محاسبه دقیق بر نفس میکشاند. افضل طاعات، مراقبت و توجّه به خدا در همه اوقات است و از علامات مراقبه، انفاق کردن در راه خدا و بزرگ شمردن آنچه خدا بزرگ شمرده و کوچک شمردن آنچه خدا کوچک شمرده و امید به او که باعث ترغیب به طاعت و خوف از او که باعث دوری از معاصی میشود، میباشد.
ز) مراقبه به سه وجه است. یا مشغول طاعتی است که مواظب باشد نیّتش فاسد نباشد و میل به ریا و اغراض دیگر نکند و حالت حضور قلب و ادب را نگاه دارد. یا به معصیتی توجّه کند که مواظب باشد مرتکب آن نگردد و اگر شد، زود توبه کند و کفاره آن بپردازد. یا به مباحی مشغول است که آداب شرعیه را مراعات کند، همانند خوردن، آشامیدن و خوابیدن و در این مراعات، متوجّه نفس باشد که آن را در میدان هوی نتازاند و با فکر آرزوهای بیهوده مشغول نسازد و وسواس باطله را بر آن راه ندهد و به کاری مشغول شود که آثار خوب بر آن مترتّب باشد.
ح) از میدان طمأنیت، میدان مراقبت زاید. خداوند فرماید: «همه، شب و روز بی آنکه هیچ سستی کنند به تسبیح و ستایش او مشغولاند.»
مراقبت به کوشیدن است و آن به سه چیز است: مراقبت خدمت، مراقبت وقت و مراقبت سِرّ.
مراقبت خدمت را به سه چیز توان یافت: بزرگ آمدن فرمان، دانستن سنّت و شناختن ریا؛ و مراقبت وقت را به سه چیز توان یافت: فنای شهوات، صفای خطرات و غلبه مهر و مراقبت سِرّ را نیز به سه چیز توان یافت: گم شدن از گیتی، رها گشتن از خود و برگشتن از انس.
ط) سعدی میفرماید: «یکی از بزرگان گفت پارسایی را چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حقّ وی بهطعنه سخنها گفتهاند؟ گفت: به ظاهرش عیب نمیبینم و در باطنش غیب نمیدانم.»
هر که را جامه پارسا بینی **** پارسا دان و نیک مرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست **** محتسب را درون خانه چه کار؟
ی) مراقبه دولتی بزرگ است و علامت صحّت آن، موافقت احکام الهیت است و نیک دشوار بُوَد همیشه دل خویش بر یک صفت و یک حالت داشتن و مداومت بر مراقبه طریقی است موصل به حقایق و دوام دولت مراقبه، بیمقدمه قطع علایق و عوایق و صبر بر مخالفت نفس و احتراز از صحبت اغیار میسّر نگردد.
این نمونههایی از کلمات و نظرات بزرگانی همانند: مؤید الدین جندی، نجم الدین کبری، ملّا حسینقلی همدانی، شیخ زاهدابی، محمَد دیلمی، شیخ محمّد بهاری، ملّا مهدی نراقی، خواجه عبدالله انصاری و خواجه بهاءالدین نقشبند بود که در باب مراقبه بیان شد.