نقش
دانستهای که نقش را هیچ از معانی خبری نیست، چه آنکه نقشها فاقد حیات هستند و نقاش به منظوری، نقش را بر در و دیوار و گرمابه و ورزشگاه و مدرسه و … کشیده است، اما مردم از صورت نقش تأثیر نمیگیرند، مانند غم و شادی؛ چرا که نقش روح ندارد تا روح ببخشد. آدمیان فاقد روح و حیات، همانند نقش هستند که مرده و جامدند و از معنی و حقیقت، غافل و بیخبرند، یعنی نقش آدمیان که جامه و تن دارند، همانند نقش ماهی را ماند که نه به آب و نه در خاک توانی ندارند. صورتی که ذاتاً پوستش سیاه است، به هیچ شوینده و کرمی سفید نمیشود. نقش آدمیان بیروح هم به هیچ دارویی درمان نشوند؛ و بیرون آمدن فکر از جمود به حقیقت هم، کار سادهای نیست.