نور وضوی نه خدای
وقتی مریدی از مریدان شیخ ابوسعید ابوالخیر وضو ساخته بود، در خلوت خانه، نوری در نظرش آمد. نعرهای بزد و بیرون دوید و گفت: خدای را بدیدم. شیخ احوال را دانست و فرمود: ای کار نادیده! آن نور وضوی تو بود، تو کجا هنوز و آن حضرت از کجا.
وقتی مریدی از مریدان شیخ ابوسعید ابوالخیر وضو ساخته بود، در خلوت خانه، نوری در نظرش آمد. نعرهای بزد و بیرون دوید و گفت: خدای را بدیدم. شیخ احوال را دانست و فرمود: ای کار نادیده! آن نور وضوی تو بود، تو کجا هنوز و آن حضرت از کجا.