هوشیاری
هوشیاری این جهان سبب بعضی عمرانها و تراکم و جمع میشود، چنانکه اهل حرص و طمع و زر داران، دائم برای رسیدن به مقاصد دنیا، به دنیاداری میپردازند. اگر هوشیاری، فقط به آن جهان باشد، دیگر کسی دنبال آبادانی و عمران و بقا نمیرفت و سعی و کوشش، مفهومی برای ادامهٔ زندگی و بقاء نسل نداشت. هوشیاری در مَثَل، مانند آفتاب را میماند که یخ (حرص و طمع) را آب میکند. پس از جهان بالا، خداوند به نفوس، دو جنود عقل و جهل داده که آنها را بشناسند و به نحو موزون و متعادل از دنیا استفاده کنند. اگر هوشیاری معنوی را خداوند، بیشتر کند در این میان، نه هنر میماند و نه طمع و اگر هوشیاری دنیایی را بیشتر میکرد، دیگر کسی دنبال پرستش نمیرفت؛ پس تعادل برای بقاء، لازمهٔ حیات است.