واقعه
واقعه از صورت، آن باشد که میان خوابوبیداری بینند؛ و واقعه از معنی آن باشد که از حجاب خیال بیرون آمده باشد و غیبی صرف، که روح در مقام تجرّد از صفات بشری، مدرک آن شود.
شناخت راه بینهایت است، ولیکن از هر مقام آنچه در وقایع اتفاق میافتد نمونهای باشد.
1- ابتدا که سالک بر صفات خاکی عبور میافتد، در وقایع بیند که از نشیبها و کوچهها و چاهها و مواضع ظلمانی بیرون میآید و بر خرابهها و شکستها و تلها و کوهها میگذرد و ثقل و کثافت برمیخیزد و خفت و لطافت در وی پدید میآید.
2- در مرتبه دوم که بر صفات آبی گذر کند، سبزهها و مرغزارها و درختان و کشتزارها و آبهای روان و چشمه و حوض و دریا و مانند اینها بیند.
3- در مرتبه سوم بر صفات هوایی گذر کند، بر هوا رفتن و پریدن و دویدن و بر مخلوطکنیها رفتن و بر وادیها طیران کردن و مانند اینها بیند.
4- در مرتبه چهارم بر صفات آتشی گذر کند، چراغها و شمعها و برقها و خرمنهای آتش وادیهای آتشی و سوختهها و مانند اینها بیند.
5- در مرتبه پنجم بر صفات افلاک آسمانی گذر کند و خود را بر آسمانها و عروج کردن از یک آسمان به آسمان دیگر و گردانیدن چرخوفلک و مانند اینها بیند.
6- در مرتبه ششم، بر ملکوت افلاک و کواکب و ستاره و ماه و خورشید و انوار آنچه بدان ماند، ببیند.
7- در مرتبه هفتم بر صفات حیوانی عبور افتد و هر صفت که از وی عبور کند نشان غلبه آن صفت بود (مرصادالعباد ص 378) موضوع 164 و 246 وقایع را ببینید.