وحدت و کثرت
منشأ نزاعها و ستیزهها، از صورتپرستی و ظاهربینی شروع میشود و توجه به ظواهر، چون تجزیه و تقسیم را به همراه دارد و مربوط به عالم محسوسات است، جدایی و تفرقه را به بار میآورد؛ اما در امور معنوی و باطنی، اتحاد و یکرنگی و خوشی حاکم است؛ زیرا در امور معنوی تقسیم و تجزیه نیست. قبل از آمدن به این جهان، ما در انبساط و بی تعینی و یک گوهر بودیم و چون به جهان محسوس آمدیم، به صورتها و کثرات و رنگها و تفرقه و تعینها مبتلا شدیم.
یک گُهَر بودیم، همچون آفتاب **** بی گره بودیم و صافی همچو آب
اگر در اینجا (عالم خلق) یکی شویم، تعدد و تفرقه از بین خواهد رفت. صد عدد سیب متعدد هستند، اگر آنها را با آبمیوهگیری، آب بگیریم تعدد از بین میرود و یکی میشوند.
گر تو صد سیب و صد آبی بشمُری **** صد نمانَد، یک شود چون بفشُری
اگر میان سالکان الی الله، صفا و وفا باشد و از صورت بگذرند؛ که آن سرکش است و به معنی و حقیقت توجه داشته باشند، وصول به وحدت سهل میشود.
اتحاد یار، با یاران خَوش است **** پای معنی گیر، صورت سرکش است
سالک باید بت صورتها و کثرتها را بشکند و همهجا با معنی به گنج وحدت دست بیابد.