وساطت و شفاعت
اهل دانشی از ایران در نجف مشغول تحصیل بود که بعداً به مدارج علمی بالایی نائل شد. کسی از طایفه نسوان از قبیلهای خاص بعضی روزها برای ایشان شیر میآورد. روزی طبق هر روز که شیر آورد، او تقاضای متعه کرد. آن زن بسیار ناراحت شد و به قبیله خود خبر داد. آنان قصد کردند ضربهای مهلک و سنگین بر او وارد کنند. استاد فرمود: «من وساطت و شفاعت نزد آن قبیله کردم و آنان عقبنشینی کردند و آبروی آن اهل دانش حفظ شد».