وصل و ناله

گویند عاشقی بعد از این‌که به معشوقش رسید و واصل شد، شروع کرد به نامه عاشقانه خواندن و ناله و حرف زدن مختلف از هر دری. رندی گفت: عاشق در فراق ناله می‌کند، اما در وصال، ناله و حرف زدن چیست؟ همانند بلبل که در فراق گل و بهار ناله می‌کند؟ وقتی بهار می‌رسد و گل شکوفه می‌کند، دیگر چرا بلبل ناله می‌کند با این‌که به وصال رسیده است؟

وجوهی را می‌توان یاد کرد:

1- عاشق در وصال، دارد حمد می‌کند و سپاس‌گزاری می‌نماید.
2- درد فراق را شرح می‌دهد.
3- می‌ترسد دوباره به هجران بیافتد «بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش»
4- از زیادی محبت و تازگی دیدار از آنچه قبلاً ندیده و نشنیده، شروع می‌کند به حرف زدن و لبریز می‌گردد.
5- کنار یار، محرّکی است برای گفتن‌ها. «فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
6- از عشوه معشوق است که عاشق به ناله می‌افتد. «گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش»
7- جلوه معشوق، عامل است.

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت **** و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟ **** گفت ما را جلوه معشوق بر این کار داشت

8- فیض معشوق او را وادار می‌کند:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود **** این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.