وقایع
اگر سالک خود را بر حیوانها قادر ببیند، عبور و استیلای اوست بر آن صفت و اگر خود را اسیر حیوان ببیند، یا از آن ترسان باشد، نشان غلبه آن صفت بر نفس اوست.
سالک میباید از عوالم مختلف عبور کند؛ چه آنکه هر عالم مناسب آن مشاهدات و وقایع پدید میآید. تفاوت در وقایع، فقط استاد کامل است که میتواند تشخیص بدهد نه سالکی که وقایع شناس نبود و در وقایع بند شود.
هر چیز در حال استغراق ذکر و فکر، بین خواب و بیداری به دل آید؛ آن از غیب بود و واقعه است. البته تشخیص بسیار مشکل است، چه آنکه هر چه سالک به دلش آید، اگرچه یک اسم داشته باشد، مانند آب؛ اما انواع آبها و آن از بالا و پائین آمدن و امتزاج آن با چیز دیگر و امثال اینها کارشناسی آن به استادِ راه رفته است.