پیاده یا سواره
ابراهیم ادهم به حج میرفت که ناگاه عربی شترسوار به وی رسید و گفت: ای شیخ کجا میروی؟ فرمود: به زیارت خانه خدا! با تعجب عرض کرد: پیاده این راه دور و دراز را چه طور خواهی رفت؟ فرمود: مرا مرکبها هست. عرب پرسید: کو کجاست؟ فرمود: وقت نزول بلا بر مرکب صبر سوار میشوم و وقت نعمت بر مرکب شکر و در وقت نزول قضا بر مرکب رضا سوار میشوم؛ و هر وقت نفس من مرا بر چیزی ترغیب نماید من یقین میکنم که از بقیه عمرم خیلی کم مانده، پس از وی اعراض میکنم. عرب گفت: در این صورت تو سواره و من پیاده سیر میکنم.