کلمات قصار دربارهٔ خدا
خدا گویی
کُنه وجود حقتعالی در غایت خفا است و همه موجودات وجودشان از حق است. وجود همه تابع و اشعه آن وجود حقیقی است.
ما ذات خداوند را درک نمیکنیم. ما در فکر و عقل خود ماهیّتِ صفات را درک میکنیم و میفهمیم، نه خود صفات و وجود حق را. ما از علّت پی به معلول میبریم. از آثارِ صفاتِ حق به برهان لِم به صفات آگاه میشویم.
هر اسم و صفت حق یک نور مختص دارد که در تجلّی به آن ظاهر میشود. یک جا نور مبین، یکجا نور أبهج و بستگی به قابلیت شخص دارد.
هر وقت عبد تمام کارهایش برای خدا شد و خودیّتِ خود را ندید، فانی فی الله میشود و در معبود محو میگردد.
عرش و کرسی و لوح و قلم که کنایاتی از علم و قدرت خدا میباشند، در هر مرحله از ظهور و هر نشئهای جلوهٔ قدرت و علم هستند و اسمی به خود میگیرند.
عبد وقتی اراده و علمش لله شد، فنای در حق میشود.
حالت توجه به حق داشته باشید تا با خدا رفیق شوید که او شفیق است.
ذات حق در قیامت تجلّی میکند، اما چون غیر واجب متناهی است، نامتناهی را درک نکند و کُنه ذات را در آخرت هم درک نمیکند.
تجلّی ظهور حق در اشیا و امکنه واقع میشود که به رؤیت، دیده و به سمع، استماع میشود. چنانکه صدا از درخت شنیده شد «إنّی انا الله» و تجلی در کوه موجب شد که موسی بیهوش شود. «فلما تجلّی ربَّه و للجبل جعله دکّاً و خرّ موسی صعقاً». (سوره اعراف، آیه ۱۴۳)
وجود مرض و فقر از حق است، امّا اسبابش از طرف بنده است.
فنای فی الله یعنی خود را لاشیء دیدن. در خدا فانی شدن و هیچ حول و قوّه ای را از خود ندیدن را گویند.
ذکر «هو» اشاره به ذات دارد و هویّت مطلقه است.
اسم «الله» اسم ذاتی است که جامع صفات کمالیه و جمالیه است.
قولِ حق، فعلش میباشد، در هر وقت و زمان که باشد.
بهترین یاد از حقتعالی خواندن قرآن است که کلام حق میباشد.
خلاصه سلوک در ترک ماسوی الله است.
کنه ذات حقتعالی ادراک نمیشود، نه در دنیا و نه در آخرت.
با خدا دوست شوید و توجّه به خدا داشته باشید.
همه استعداد دارند، لکن توفیق الهی باید شامل حال شود.
شما توکّلتان باید به خدا قرص و محکم باشد.
توجّهت به یکجا باشد، نه همه جا. فقط به خدا توجّهت راست و مستقیم و صادق باشد.
خدا را بندگی کنید.