مقام ملکوت
۱- اشاراتی به معانی
ملکوت: فرمان فرمایی، گستره، چیرگی و حکومت
مُلک: حکومت و ادارۀ امور، قلمرو حکمرانی، حوزۀ اقتدار
۲- اشاراتی از قرآن
۱- وَ کَذٰلِکَ نُریٖ إبْرٰاهیٖمَ مَلَکُوتَ السَّمٰوٰاتِ وَ الإرْضَ… : اینگونه ما گسترۀ (فرمانفرمایی) آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان میدادیم. (انعام: ۷۵)
۲- أوَلَمْ یَنْظُرُوا فیٖ مَلَکُوتِ السَّمٰوٰاتِ وَ الْأرضِ وَ ٰما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَیْءٍ… : آیا در گسترۀ آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند؟ (اعراف: ۱۸۵)
۳- قُلْ مَنْ بِیَدِهٖ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ… : بگو! اگر میدانید کیست که گسترۀ (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست؟ (مؤمنون: ۸۸)
۴- فَسُبْحٰانَ الَّذیٖ بِیَدِهٖ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ… : پس پاکا! آنکه فرمانفرمایی (مالکیّت) هر چیز در دست اوست. (یس: ۸۳)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «(خداوندا!) چه هولناک است آنچه از ملکوت تو میبینم.» (نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۰۹)
۲- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «خدایی که از ملکوت قدرت خویش ما را نشان داد.» (نهجالبلاغه، خطبۀ ۹۱)
۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «خداوند توانایی که … اندیشۀ پیراسته از خطورات و وسوسهها بکوشد تا در ژرفاهای پنهانیهای ملکوتش به او دست یابد ناکام (نومید) برمیگردد.» (نهجالبلاغه، خطبۀ ۹۱)
۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «خداوند برای مسکون نمودن آسمانهایش و آبادانی جهان برین (اعلیٰ) ملکوتش، خلقی نو و بدیع از فرشتگان خویش را بیافرید.» (نهجالبلاغه، خطبۀ ۹۱)
۵- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «ستایش برای خدایی است که … عقلها از عظمت او پسزده شدند و ازاینرو برای رسیدن بهغایت (کُنه) ملکوت او راهی نیافتند.» (نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۵۵)
۶- امام زینالعابدین علیهالسلام: « (دربارۀ معراج پیامبر) رسول خدا به حجابهای نور نزدیک شد و ملکوت آسمانها را دید. سپس بسیار نزدیک شد و از زیر پای خود به ملکوت زمین نگریست تا حدّی که گمان کرد با زمین بهاندازۀ فاصله دو سر کمان یا کمتر فاصله دارد.» (علل الشرایع، ص ۱۳۱)
۷- پیامبر صلیالله علیه و آله: (شب معراج) «چون به پایین آمدم و چون به آسمان دنیا رسیدم به پایینتر از خود نگریستم، ناگاه با ابر و غبار و دود و هیاهویی مواجه شدم. گفتم: جبرئیل اینها چیست؟ گفت: اینها شیطانها هستند که بر فراز چشم آدمیان میچرخند تا که آنان در ملکوت آسمانها و زمین نیندیشند و اگر چنین نبود شگفتیها میدیدند.» (کنزالعمّال، ح ۳۱۸۶۱)
۸- پیامبر صلیالله علیه و آله: «اگر نبود شیطانها که بر گِرد دلهای آدمیان میچرخند، هرآینه آنان ملکوت آسمانها را میدیدند.» (محجة البیضاء ۲/۱۲۵)
۹- پیامبر صلیالله علیه و آله: «خوشا مستمندان شکیبا! آنهایی که ملکوت آسمانها و زمین را میبینند.» (الکافی ۲/۲۶۳)
۴- نکتهها
* چهار آیه در قرآن دربارۀ ملکوت آمده است، آنچه بهظاهر بهوسیلۀ گوش و چشم و جوارح حس میشود جنبۀ مُلکی دارد و آنچه باطن عالم محسوسات و طبیعت و افلاک است که بهوسیلۀ حسّ ظاهری ادراک نمیشود، ملکوت آنهاست که دارای مراتب و درجات و کیفیات است که چون حدّ و حصر ندارد نمیتوان به همۀ آنها علمِ کشفی پیدا کرد. اگر خداوند به عدّهای از انبیاء و اولیاء بعضی آنها را نشان داد، دلیل بر حصر نیست از فاعل نامتناهی، فعل نامحدود صادر میشود.
* در اصطلاح اهل عرفان وقتی گوش و چشم برزخی کسی باز میشود، بهقدر مقام و قابلیت میتواند خارج از محدودۀ حس را ببیند و بشنود و این از مسلّمات است و بسیاری از اولیای الهی از این رؤیتها داشتند و دارند.
* در اینکه حضرت ابراهیم طبق آیۀ ۷۵ سورۀ انعام، ملکوت آسمان و زمین را به چه کیفیتی و چه مقداری خداوند به او نشان داده است بعضی مصادیق که در السنۀ احادیث آمده را تذکّر میدهیم تا مقداری برای اهل سلوک تبیین شود:
۱- زمین و کسانی که بر آن بودند و آسمان و هرچه در آن بودند و فرشتهای (موکّلی) که آسمان را حمل میکند و عرش و کسانی (از ملائکه) که بر آن بودند آشکار شد (به نقل از امام صادق علیهالسلام تفسیر علی بن ابراهیم ۱/۲۰۵)
۲- عرش خدا از چهار نور آفریده شده است … و آن دانشی است که خدا به حاملان عرش که آن را بر دوش میکشند و آن نوری از بزرگواری اوست … آنان که عرش را بر دوش میکشند همان دانشمندانی که خدا دانش خود را بدانها (ذاتاً) عطا کرده (مانند انبیاء و اوصیاء) و از این چهار، چیزی بیرون نمیرود چه آنکه خداوند در ملکوتش آفریده است و این همان ملکوتی است که خداوند به برگزیدگان و خلیلش نشان داده و فرموده است (انعام: ۷۵)، حاملان عرش به نور او زندهاند و به نور او به شناختش رهبری شدند. (به نقل از امیرالمؤمنین علیهالسلام کافی ۱/۱۲۹)
۳- خداوند چون ابراهیم را به آسمان بالا برد قدرت بینایی و دیدش را چنان پرتوان ساخت که بر زمین و کارهای آشکار و پنهان مردم بینا گردید. (به نقل از پیامبر صلیالله علیه و آله الاحتجاج ۱/۶۵)
۴- خداوند به ابراهیم علیهالسلام نیروی دیدن فراتر از آسمانها و زمین داد، او نیز آنچه در آن بود از عرش و فراتر از آن و آنچه در زمین و درون زمین بود، دید. (به نقل از امام باقر علیهالسلام تفسیر عیاشی ۱/۳۶۴)
۵- حجاب زمین را برای ابراهیم برداشته تا آنکه زمین و کسانی را که در آن بودند، فرشتهای که آن را بر دوش میکشد، عرش و هر که بر آن است و همچنین صاحباختیار شما را دید. (به نقل از امام باقر علیهالسلام، بصائر الدرجات، ص ۱۲۷)
۶- خداوند پردههای آسمانها را برای ابراهیم کنار زد تا آنکه فراتر از زمین نظر افکند و پردههای زمین را برایش شکافت تا حدّ فاصل میان زمین و هوا را نگریست. (امام صادق علیهالسلام الخرایج و الجرایح ۳/۸۶۶)
۷- هفتآسمان برای ابراهیم شکافته شد تا آسمان هفتم و موجودات آن و زمینهای هفتگانه را با موجودات درون آن دید. (امام باقر علیهالسلام همان، ص ۷۶۷)
۸- امام باقر علیهالسلام: هنگامیکه ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را دید، مردی و زنی را دید که زنا میکنند بیدرنگ نفرین کرد و مرد هلاک شد. سپس مرد دیگری را دید، نفرین کرد و او هم مُرد. سپس نفر سومی را دید و باز نفرین کرد و او هم مُرد.
خداوند وحی کرد که تو مستجابالدعوه هستی ولی علیه بندگان من نفرین مکن چون اگر … (تفسیر قمی ۱/۲۰۵- روضه کافی ۸/۳۰۵)
اینها نمونههایی بود از دیدن ملکوت آسمانها و زمین که حضرت ابراهیم دید. درمجموع گفته میشود که هرچه از حدّ حس خارج باشد و انسان را به آن راه نباشد چه بواطن مسائل مادی افلاک و کرات و چه مجردات و موکّلینِ ستارگان و چه مناظر و آیات که از دیدگان همه مستور است ملکوت گفته میشود، اما آنهم دارای مراتب و درجات است که اینجا برای موشکافی این مسائل نیست. فقط این رؤیت یقینی است و اگر کسی همانند حضرت ابراهیم آن را ببیند یقین به فرمان فرمایی مطلق که از برای حقتعالی پیدا میشود و مسائل متافیزیک، ماوراءالطبیعه، غیب، خارقالعاده را میتوان از نمونۀ دیدن و شنیدنیهای برزخی دانست که گوش میشنود آنچه را عموم نمیشنوند و چشم میبیند آنچه را عموم نمیبینند.
* پیامبر ما صلیالله علیه و آله مقامش بالاتر از ابراهیم است، لذا به معراج رفت و آنچه از آیات و نشانههای عالم بالا بود را بالمعاینه دید؛ امّا ابراهیم نشسته بود بالمکاشفه و مشاهده به او چیزهایی را نشان دادند. معاینه ازنظر ارزشی و مقامی، بالاتر از مکاشفه و مشاهده است.
* در زندگی پیامبر صلیالله علیه و آله و امامان، از این اتّفاقات برای خودشان یا دیگران نوشتهاند که فهم آن خیلی راحت بوده و قبول کردن آن ساده و بیدغدغه است. امام باقر علیهالسلام به جابر بن یزید (عبدالله) ملکوت آسمان را نشان داد. (مناقب ابن شهرآشوب ۳/۳۲۶ و بصائر الدرجات، ص ۴۰۴) امام باقر علیهالسلام فرمود: «برای رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز مانند ابراهیم که ملکوت آسمان و زمین را دید، نمایان شد.» (تفسیر قمی ۱/۲۰۵)
امام صادق علیهالسلام: «خداوند آنچه برای ابراهیم از ملکوت را نمایان کرد برای محمد صلیالله علیه و آله و من ولیّ شما و ائمه نشان داد و پس از او میبینم [میدانم] که با آنان نیز چنین شود.» (الخرایج و الجرایح، ۲/۸۶۷)
امام زینالعابدین علیهالسلام فرمود: «خداوند، پیامبرش را سیر داد به آسمانها و شگفتیهای آفرینش و پدیدههای نوی خلقتش را به او نشان داد… پیامبر صلیالله علیه و آله به حجابهای نور نزدیک شده و ملکوت آسمانها را دید سپس سرازیر شد و از پایین ملکوت زمین را نگریست بهقدری که خود را نزدیک زمین دید.» (علل الشرایع ۱/۱۱۲)
* در طول مقامات معنوی بعد از امام و اوصیای الهی، اولیای الهی که فیوضات خاصالخاص نصیب آنان شده، هرکدام بهاندازۀ مقام خودشان از ملکوتها به مکاشفه و مشاهده رؤیت داشتهاند و در شرح احوال بعضی از آنان نوشتهاند.
* در مشاهدۀ افراد، احتمال خطا میرود اما در مشاهده و معاینۀ انبیاء و اوصیاء که پرده کنار میرود و ملکوت معلوم میشود احتمال خطا نمیرود چه آنکه بین رائی و مرئی ارتباط مستقیم بوده و به حقیقت دیده میشود. خداوند در سورۀ اسراء آیۀ ۱ دربارۀ معراج پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «منزّه است خداوند که شبی بندۀ خویش را از مسجدالحرام تا مسجد اقصی که پیرامون آن را خجسته گردانیدهایم بُرد تا از نشانههایمان به او نشان دهیم.»
در سورۀ نجم آیات ۱۸-۱۷ فرمود: «چشم پیامبر صلیالله علیه و آله بهسوی دیگر نگشت و کژ ندید، بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است.»
پس آنچه باطن عالم طبیعت و ملکوت آیات و نشانهها که بر همه مخفی است را دیده است که همه به صواب و درست و به حقیقت بوده است.
* ندیدن ملکوت آسمان و زمین، به خاطر احجاب و غلبۀ شیطان نفس است که نمیگذارد چشم برزخی باز شود. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اگر شیطانها (جنود جهل و نفس امّاره) بر گرد دلهای آدمیان نمیچرخیدند هرآینه ملکوت آسمانها را میدیدند.» (محجة البیضاء ۲/۱۲۵)
* دیدن ملکوت، به صفاتی است که ملکۀ انسان شده و نزد خدا عزیز است، مثل صبر که پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «خوشا به حال مستمندان شکیبا، آنهایی که ملکوت آسمانها و زمین را میبینند.» (الکافی ۲/۲۶۳)
پس هرچه باطن انسان تهذیب و تصفیه شود و جهاد اکبر را سیرۀ کاری خود کرده باشد، به وقتش خداوند چشم و گوش برزخی آن مهذّب را باز کند و چیزهایی ببیند که دیگران این لیاقت و استعداد را ندارند.
* از مصادیق اعمال نیکو اطعام طعام است که پیامبر علیهالسلام فرمود: «کسی که سه نفر از مسلمانان را طعام دهد خداوند او را از سه بهشت که در ملکوت آسمان و زمین است طعام دهد: بهشت فردوس، بهشت عدن و طوبیٰ درختی است در بهشت عدن که پروردگار ما به دست خود کاشته است.» (اطیب البیان ۱/۲۳۳)
از این حدیث معلوم میشود که الآن بهشت موجود است و الآن ملکوت که جای بهشتیان است موجود است.
* بعضی حکما گفتهاند عالم لاهوت عالم الوهیّا، خاص حقتعالی است. عالم جبروت، عالم مجردات، عالم ناسوت که همین عالم کون و فساد و طبیعت را گویند که همیشه در حالت تجدید و تبدیل است؛ اما عالم ملکوت که فوق ناسوت است، حقیقت و باطن عالم از عرش تا انتهای زمین که ما در آن زندگی میکنیم را گویند که در آن مَلَک و جن و انس و افلاک و… هست که قابلرؤیت برای اولیاء الهی است.
* قرآن میفرماید: «آیا در ملکوت آسمان و زمین نظر نمیکنید؟» (اعراف ۱۸۵) گرچه خطاب عام است، لکن برای بعضی که به علم نظری نگاه میکنند شاید از روح و باطن زمین و آسمان بهقدر دانش چیزی را بفهمند؛ اما برای خواص، منظور باطن اینهاست که گاهی خداوند توفیق میدهد و روح و حقیقت آسمان و زمین را رؤیت میکنند و مییابند که تدبیر و چیرگی و سلطه و حکومت به دست اوست.
* در سورۀ مؤمنون آیۀ ۸۸ خداوند میفرماید: «بگو ای پیامبر به دست کیست ملکوت هر چیزی؟ … به یَد و قدرت حق است.» یعنی فرمانفرمایی باطن عالمِ کون و ماده، از فرمان اوست که هرکدام در قاعده و قانونی در سیر و کار و نظم و پرورش هستند. در سورۀ یس آیۀ ۸۸ خداوند جواب میدهد: «منزّه است آنکه ملکوت هر چیزی به دست اوست.» یعنی حیات و بقا و نظم و ترتیب، گردش و سیر هر چیزی در حوزۀ اقتدار حق است که هرکدام دارای نوعی حیات و بقا و نظم و ترتیب و زندگی و بهنوعی در مدار تعیینشده درحرکت به اهداف هستند. همۀ مأمورین الهی مشغول به کارند از زیر زمین تا بالای عرش و هرکدام در لباس خاص خودشان گام برمیدارند و از مدار خارج نمیشوند با اجلی که حق برای آنها قرار داده است و این ملکوت بر اکثر مردم مستور است.
* نکتهای که کمتر گفتهشده این است که آنچه بر ابراهیم پیامبر ملکوت آسمان و زمین رؤیت شده است برای پیامبر ما که اشرف همۀ انبیاء بوده فوق آن را خداوند به او نشان داده است که بعضی از آنها در احادیث معراج یافت میشود.
* کلمۀ ملکوت مبالغه در مالکیّت است که او مالک الملوک است و هیچ مالکیتی و پادشاهی و دارایی ازنظر حقیقی برای کسی نیست، اگر هست اعتباری بوده و ادارۀ همۀ امور از ظاهر و باطن در گستره و تصرّف اوست.
* ملکوت، همان وجود اشیاء است از جهت انتسابی که به خدا داشته و قیامی که به او دارند و ممکن نیست که چیز دیگر با خدا در آن شرکت داشته باشد. پس منظور از نشان دادن ملکوت آسمان و زمین به خاطر آن است که خداوند خود را به ابراهیم نشان دهد منتهی از طریق مشاهدۀ اشیاء و از جهت استنادی که اشیاء به وی دارند. (المیزان ۷/۲۴۲) گوییم صرف دیدن یک ماده و طبیعت چیزی را ملکوت نمیگویند، بلکه آنقدر آیات و نشانهها و قوانین و فرمولهای پنهان در اشیاء است که قابل احصاء نیست. اگر کسی به روح اشیاء و تدبیر و نظمی که در آنها بهکارر فته برسد، نگاه او دیگر نظر ابتداییِ بدون نتیجه نیست.
* وقتی گوییم که ملکوت هر چیزی به دست خداست، یعنی او را مالک و محیط بر هر چیزی میدانیم و کسی دیگر را از نظر شراکت نفی میکنیم. دست، علامت قدرت است و کسی که چیرگی و حکومت مطلق برای اوست، دیگر قدرتی را برای کسی تصوّر نمیشود کرد.
* درست است که صُنعِ صانع در هر چیزی از نظر کمّی و کیفی با حکمت وضع شده است و دانستن همۀ مصنوعات و یا رؤیت حکمت همۀ آنها برای کسی غیر از پیامبر و امام مقدور نیست، چه آنکه آنچه از ملکوت هر چیزی از عرش تا زیر زمین به مکاشفه و مشاهده دیده شود قطرهای از دریای بیکران صُنع نامحدود اوست و اگر گوشهای از ملکوت چیزی دیده شود، رائی بهاندازۀ استعداد خود دیده است نه همۀ ملکوتهای بین ادوار و اطوار افلاک ازیکطرف و مناظره و شگفتیها و از مجردات و موکّلین همۀ اشیاء و… از طرف دیگر که جز تعجب و حیرت از کثرت حقایق و ادراک هر مرئی انسان بهتزده میشود.
در اینکه ملکوت هر چیزی به دست خداست (مؤمنون: ۸۸) هر حکیم و فیلسوف و عارفی بهنوعی تعابیر خاص، علم و ادراک خودشان را از آیه کردند.
بعضی گفتند: ملکوت یعنی حیات هر شیء است، یا گفتهاند به قیومیّت حق است که اشیاء به او استناد دارند و خود وجود استقلالی ندارند. عدّهای گفتهاند روح هر چیزی، دستهای گفتهاند حقیقت و ذات هر چیزی و گروهی گفتهاند باطن هر چیزی و بعضیها وجود و هستی در اشیاء را گفتهاند.
ازآنچه ما در این مقام یادداشت کردیم معلوم میگردد که ترجمه و معنی ملکوت که دانشمندان گفتهاند نزدیک به هم بوده و نفی یکدیگر نیست تا ضدّیت در معنی و مفهوم ملکوت پیش آید.
* ازآنجاییکه حق، فتّاح بوده و محیط به محاط خود است تا بابی از فتوحات مفتوح نگردد چشم برزخی هم باز نگردد و رائی مرئیِ حقّانی را نمیبیند. پس عالم مُلکی که باطنش عالم ملکوت است به دست حق از اسم باطن، حقیقت و روح هر چیزی ظاهر میگردد.
* ازآنجاییکه تجلّی حق نامتناهی است و تکرار در آن نیست، اگر برای کسی هزار سال تجلّی کرده و پردهای کنار رفته و حکمت صنع خود را به کسی نشان داده اینطور نیست که امروز همان تجلّی برای کسی بشود و ملکوت چیزی را ببیند، عین آن باشد. چراکه حق در هر آن و لحظهای در کاری است. (الرحمن: ۲۹) و هر تجلّی نو و تازه است.
* حافظ در غزل ۱۸۷ میگوید:
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند **** هر آنکه خدمتِ جامِ جهاننما بکند
مُلک که عالم مادّه و ظاهر و شهادت بوده و ملکوت که باطن و حقیقت و روح عالم ماده است. میگوید از عالم مُلک تا عالم ملکوت حجاب از جلوی چشمش برداشته میشود برای کسی که خدمتگزار جام جهاننما یعنی ضمیرِ مُنیرِ دوست باشد. (غزل ۴۲) یا ملازمت مرشد مکمّل و انسان کامل به جان انجام دهد.
* لطیفهای که بعضی عرفا یادآوری کردند این است که مُلک و ملکوت همانند جسم و جان هستند باهم پیوستهاند، مانند ارباب و بنده متّصل هستند، مُلک آثار ملکی دارد و ملکوت نمایشات ملکوتی دارد. چون اینها از جهتی مربوط به عالم شهادت و ظاهر است و هرکسی با توانی که دارد آن را میبیند و درک میکند.
از جهتی نامرئی و از محدودۀ ادراک جوارح و اعضا خارج هستند و کار هرکسی نیست که ببیند، لذا «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.»
مُلک و ملکوت باهم آمیختهاند **** نقد جبروت بر سرش ریختهاند
مُلک و ملکوت، جسم و جاناند به **** هم وین سیّد و بنده شه نشانند به هم
تنت از مُلک و جانت از ملکوت **** نظری کن به هر دو قسم نگر
* در بحث ملکوت آسمانهای هفتگانه یا زمینهای هفتگانه مطرح است که در قدیم که ابزار نجومی و علمی آن محدود بود، نمیتوانستند افلاک و ستارگان و عالم سماوی و سیر و طلوع و غروب و تبدیل و … را آنطور که امروزه به کشفیات جدید مبرهن شده بگویند و تبیین کنند؛ گوییم هفت، منظور چند ستاره معروف مشتری، زحل و عطار و مانند اینها نیست، بلکه افلاک نامحدودند و آنچه در ابزار علوم امروزه گفتهاند فریضه و علم نظری است و مسائل خیلی خیلی بیشتر از این آمار قُرب و بُعد و سیر است که گفتهاند. آسمانهای هفتگانه در قرآن ظاهر این است همۀ ستارگان در آسمان اوّل باشند. (صافات: ۶) ما آسمان دنیا را به ستارگان زینت بخشیدیم، اما از آسمانهای دیگر ازنظر موقعیت و کیفیت صریحاً چیزی در قرآن بیاننشده است. (تسنیم ۲/۶۱۶)
عارف بالله آقا سید علی قاضی در شرح دعای سمات به قلم خودشان نوشتند که فیثاغورث حکیم گفته در حال تجرّد از عالم ناسوت به ملکوت حالتی دست داد که موسیقی کواکب را به او شنواندند تا آنکه از لذّتی که او را فراگرفت از هوش رفت و این امر را اهل فهم استبعاد نمیکنند. (ص ۴۵)
درجایی دیگر صفحۀ ۳۲ فرمودند: ممکن است که آسمانها همانند شیشههای شفافی باشند که طوری رویهم قرارگرفتهاند که فاصله بین آنها قابلتشخیص نیست.
گوییم آنچه اهل کشف دیدهاند و دریافتهاند از باطن مُلک و موکّلین مربوطه و صدا و تصویر و موجهای لطیف که بر بنیآدم مکشوف نشده، بسیار است و آنچه همه گفتهاند قلیل و نادر است.