آفات و مکاید
در سلوک الی الله مراقبه از اهمّ مسائل است که آفات و حوادثی او را در معرض خطر نابودی قرار میدهد، همانند جهل به احکامِ حرام و واجب، عمل به گمان و ارتکاب به شبهات، سستی، تنبلی و بیحالی، اقبال و اشتها به اغذیه و اطعمه لذیذه، رفتن به مجالس قالیه و محافل غافله و نظیر اینها که از مکاید شیطان است، آفات اعمال میباشد. چون شواغل قلوبیّه افزون گردد و هِمَم عالیه با فِتن نفس از بین رود، حرمت مراقبه شکسته و دروازه از بازرس و نگهبان خالی شود و دنیا و حبّ آن جای حق را گرفته و آن را تبدیل به ظلمت کده میکند.
نظر ما بر این است که تمام آفت و مکاید از درون نفس پیدا میشود و گاهی هم از رسوبات گذشته سر برمیدارد تا به خواسته خود برسد. تا جنبه توسّل و تضرّع به حق نباشد و کمر همّت در تهذیب بسته نشود، راه قطّاع الطّریق قلب بسته نگردد و به صرف موعظه، کتاب خواندن و به ظواهر عمل کردن، کار درست نمیشود. اساس و ریشه از درون و قلب است و با گفتگو و حرف، نفس احیا نگردد.
آنان که در معرض آفات هستند و مراقبه کافی و لازم ندارند، در اضطراب هستند و این طرف و آن طرف میزنند و از اکابر و مشایخ طریق سؤال میکنند: «آیا ما میرسیم؟» «عاقبت ما چه میشود؟» ولی نمیپرسند که ربط، اتّصالِ اوصاف، دائم الحضور بودن و اخلاص، آیا در ما هست یا نه!
گاهی آفت به قدری ظریف و صغیر و دو جنبه است که سالک خیال میکند این چیزی نیست. چنانکه بسیار شنیده شده که بعضیها داعیه خفی دارند، ولی چون وقتش نرسیده حرفهای دوپهلو میزنند و در مذمّت بعضی صاحبان ارشاد سخن میگویند و مُدام مدح اساتید و شرح حال عرفا میکنند.
ای عزیز! خبر مانند معاینه نیست. حرف زدن و نقل اخبار دیگران آسان است، لکن شهود و به حقایق رسیدن کاری بس مشکل است و هر آن کس که آفات او را غلبه کرده، از معاینه و مشاهدات بیخبر باشد.