حقیقت مراقبه
حقیقت مراقبه این است که سالک ملاحظه رقیب (خدا) را داشته باشد و همّت و توجّه قلبیاش (با معرفتی که تدریجاً برایش حاصل گشته) به او باشد. البته کمکم جوارح هم متابعت قلب کنند.
اگر سالک، علم پیدا کند که خدا مطّلع بر ضمایر، اسرار و بواطن است و هیچچیز بر او پوشیده نیست. (البته نه علم نظری، چنانکه خیلیها میدانند و تأثیری در سیره آنان ندارد، بلکه علمی که به عینالیقین برسد و اگر این علم پیدا شد) قلبش مستغرق و خاشع در او گشته و متوجّه بزرگی او میشود و البته غلبه و استغراق، محو و فنا میآورد. رفیق و دوست اینان نیز کسانی هستند که رؤیتشان موجب تذکّر است. اینان قبل از عمل، مستقیم گام برمیدارند و تخطّی و تعلّل و تأسف ندارند. آنان که این صفات دامنگیرشان نشده، همیشه قبل و بعد از انجام عمل در یک درجه گام برنمیدارند و نوع کارشان به خاطر کمّ و کیف زندگی فرق میکند.
اینان که به حقیقت مستغرقاند، با آگاهی و بینش گام برمیدارند، دروازه حقایق به رویشان باز است و قلوبشان به خاطر تجلّی حضرت ربّ العالمین از انجاس و ظلمات، پاک و روشن است.