وبلاگ

از بنده به مولای

بنده از مولای امید دارد که به موافقت باشد تا خاک پای او شود. بنده می‌گوید: جسم و جان من، هر چه دارم متعلق به توست و تسلیم حکم تو می‌باشم.

جسم و جان و هر چه هستم آن توست **** حکم و فرمان، جملگی، فرمان توست

بنده اگر دلش بگیرد و برای مولایش بی‌تاب شود، دردهای بنده موقع بلا و محنت، مداوایش به احسان مولا است.

ناله بنده و شیون و زاری هم برای او کند؛ برای مولای خوب، رواست که بنده جان را فدایش کند. عمل بنده گاهی سبب ناراحتی مولی می‌گردد. پس بنده باید آنچه در توان دارد، فدا کند تا وصل تبدیل به هجران نگردد.

چراکه هرگاه مولا آهنگ جدایی می‌کند، ناله بنده شروع می‌شود و به تقصیر اعتراف می‌کند و دست نیاز برمی‌دارد.

چون مولی مطلوب و بنده طالب است، پس بنده در شیفتگی و شوق به او گام برمی‌دارد. بنده در دوستی باید افروخته شود، اگر مولی بگوید: این پخته است، بنده هم می‌گوید: پخته است.

بنده در دست مولی همانند سفاناج (اسفناج) در دست آشپز باشد، اگر خواهد شوربای ترش یا شوربای شیرین بپزد؛ مطیع محض باشد.

بنده به مولی گوید: اختیار با توست، شمشیر و کفن پیش تو می‌گذارم، می‌خواهی مرا گردن بزنی یا ببخشایی و لطف کنی که من مقصرم.

می‌نهم پیش تو شمشیر و کفن **** می‌کشم پیش تو گردن را، بزن

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.