وبلاگ

از عبودیّت تا رسیدن به معبود

آنکه در همه مراحل زندگی پیوسته در بندگی است و هماره در چهارچوب عبودیّت گام برمی‌دارد، مقدار نگهبانی و بازبینی بر اعمالش بیشتر شده و از حمد و ثنای حق غافل نمی‌شود و از دسترنج خود به اندازه نیاز ارتزاق کند و بر افعال شبانه‌روزی خود محاسبه روا می‌دارد. چون حال و کارش چنین باشد، عبور از موانع و دفع تخیّلات و تصوّرات آمالی برایش آسان شود و آن وقت می‌توان گفت خوش به حال چنین کسی که این‌چنین مراقبت دارد.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «خوش به حال کسی که در خانه بیتوته کند و از دسترنج خود بخورد و به طاعت رب مشغول و بر خطیئات خویش بگرید».

گفته‌اند مراقبه دهلیز مشاهده حق است؛ یعنی عبد، با توفیقاتی که نصیبش شده از راه عبودیت و حفظ همه افعال در مسیر حق، مشهود و معبودش را می‌بیند و در او فانی می‌شود.

توجّه تام به معبود و عدم تفرقه در افکار سبب می‌شود تا انسان همه مراحل را یکی پس از دیگری درک کند و به مقام قُرب و اُنس رسد. آن وقت است که رسوبات نفسانی مضمحل شده و ملکات، الهی گردند و معبود با تزکیه عبد مشهودش شود.

تبدیل صفات با مجاهده حاصل می‌شود و گذر از موانع در واقع گذشت از خطرات است. پس اگر بنده‌ای تغییر نمود و عبور کرد، آن‌وقت موکلّین الهی بانگ برآورند که «ببینید! این عبد در معبودش فانی شده و همیشه در حضور و قرب اوست» و معبود هم گوید: «‌ اگر بنده‌ای واقعاً مرا اطاعت کند، او را مثل خودم قرار می‌دهم».

امام صادق علیه‌السلام در مصباح الشریعه می‌فرماید: «بندگی جوهری است که کُنهش ربوبیّت است. آنچه از عبودیّت ناپیداست، در مقام ربوبیّت پیدا گردد و آنچه از ربوبیّت پوشیده و مخفی شود، در عبودیّت آشکار گردد…».

تفسیر عبودیّت آن است که هر چیزی که دارد بذل کند و سبب آن وقتی است که نفس را از هویٰ و هوس بازداشته و برخلاف میل نفس، وی را وادار نماید. کلید این وصول ترک آسایش و راحتی و دوست داشتن عزلت است و راهبرد آن جز با احتیاج و فقر به حق‌تعالی محقق نشود.

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: «خدا را چنان بندگی کن که گویا او را می‌بینی. اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند».

عبد مرکّب از سه حرف عین و باء و دال است. عین، اشاره به علم حق‌تعالی است و باء، اشاره به بُعد و دوری از غیر حق و دال اشاره به دنو و نزدیکی حق‌تعالی که حجابی نباشد… . امّا اصول معامله خلق با خدا به هفت چیز است: ادای حقّ او،‌ حفظ حدودش،‌ شکر عطایش، رضا به قضایش، صبر بر بلایش، تعظیم حرمتش و شوق به‌سوی او. پس مراقبه عبد به خاطر معبود رسیدن به او و فانی شدن در او،‌ با این تذکّرات و توضیحات حاصل می‌گردد: بذل دارایی و خلاف میل نفس عمل کردن، مفتاح رسیدن است. چون چشم بصیرت و حق بینی پیدا شود، دیگر خود را نبیند و برای خود چیزی نمی‌داند، چه آن موجودی که نزد اوست، از اوست و به‌سوی او بازمی‌گردد. اعتبارات و وجود مجازی انسان را به معبود نمی‌رساند. راه بندگی مفتوح است و با اهتمام در بندگی معرفت شهودی پیدا شود و حق خود این بنده را پرورش می‌دهد.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن **** که خواجه خود روش بنده‌پروری داند

مراقبه در بندگی، یعنی نیّت شخص مراقب در ثواب و عقاب و نظر به حور و غِلمان نباشد، بلکه وجه الله باشد و بس. چون غرض با مرض نبود، معروف، مشهود شود و چون اغراض با امراض مختلفه و متضاده همراه شود، ترقّی به تنزّل تبدیل شود و به شهود نرسد.

کسی مرد تمام است کز تمامی **** کند با خواجگی کار غلامی
پس آنگاهی که ببرید او مسافت **** نهد حق بر سرش تاج خلافت

آری! آن‌که حق عبودیّت را انجام دهد و از محسوس به معقول، از ظاهر به باطن و از کثرت به وحدت رسیده باشد و کامل شود و راه‌های دراز سلوک را بپیماید و با تخلیه و تجلیه صفای باطن پیدا کند، آنگاه حق خود را به او نشان دهد و تاج خلافت بر او نهد. در این صورت خلیفه نماینده مستخلف است و آنچه واجب داشت در این ممکن فانی، ظهور کند.

شریعت را شعار خویش سازد **** طریقت را دثار خویش سازد
حقیقت خود مقام ذات او دان **** شده جامع میان کفر و ایمان

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.