استاد

اگر دنبال استاد حاذق در طریقت می‌گردی، استادی پیدا کن که وقتی سخن می‌گوید، کلماتش نورانی و تأثیرگذار باشد و مروارید را از صندوقچه درونش به تو برساند؛ اما استاد نماها که برای جذب مرید، کلماتی دزدیده یا بافته می‌گویند دل را نورانی نمی‌کند. صحبت با مردان حقیقت‌گو و پیران طریقت، سبب می‌شود که تو را به باور کشانند و به زنجیر حقایق متصل کنند. اگر انسان قلبش همانند سنگ سخت هم باشد، چون به صاحب دل برسد و با آنان نشست‌وبرخاست کند کم‌کم انعطاف پذیرد. پس مهر آنان، سبب تلطّف و رقّت قلب مرید می‌شود. آنان حاذق و راه رفته‌اند و امید به وصال می‌دهند و عاقبت تو را به نور خورشید متصل می‌کنند. اقبال در صحرا افتاده نیست بلکه باید از صاحب اقبال و کسی که مُقبل است جستجو کرد و یافت. پس اگر عمری در طلب استاد حاذق، کسی کوشید و نصف عمرش، جویای او شد و بدان رسید، عمرش تلف نشده که اینان نیک‌بختان روزگارند.
استاد در مثال همانند استخر آب است و شاگرد هم به‌اندازهٔ خودش از لوله‌ای که به استخر وصل است استفاده می‌برد. اگر آب استخر شور و تلخ و بی‌مزه باشد، تلمیذ هم از همان‌ها بهره می‌برد. ولی استاد حاذق و راه رفته، آب استخرش از معارف زلال و ناب، پر است و به تلامذه، خوی و صفات نیکان و خوبان را می‌آموزد. آب طیّب برای پاکان است و لذا الطاف اولیاء الهی به طالبان همه‌اش نیک و القاء خصال عارفان را در لولهٔ وجود آن‌ها می‌ریزند. به‌عبارت‌دیگر، هر هنری که استاد دارد، همان هنر را به روح شاگرد آراسته می‌کند. مگر نمی‌بینی استاد فقه، شاگردش فقیه می‌شود. استاد علم صرف و نحو، تلمیذش استاد نحوی می‌گردد. استاد نجار، شاگردش نجار می‌شود؛ اما استادی که فانی در حق شده، تلمیذ را به راه حقیقت و فانی می‌برد. تنها علمی که به درد مرگ و قیامت می‌خورد، علمی است که زاد و توشه، همراه آن باشد. چرا که همهٔ علوم مقدمه‌اند نه هدف؛ فقط علم فقر و سلوک الی الله است که سالک، همتش فقط رسیدن به حضرت حق است و دائم در مجاهدت و خلوص است و این علم حتماً بدرد مرگ و قیامت می‌خورد؛ لذا در احادیث، طلب علم دین را فریضه دانسته‌اند، ولیکن اگر علم دین به عمل کشیده نشود، محفوظاتی می‌باشد که در زاد و توشه تأثیری ندارد؛ لذا در روایت فرموده‌اند: شدیدترین عذاب برای عالمی است که به علم خود عمل نکرده باشد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.