وبلاگ

اصطلاحات عرفانی

۷۱۷. چه خواهد مَردِ معنی زان عبارت؟ **** که دارد سوی چشم و لب اشارت

اهل معرفت از اصطلاح چشم و لب چه می‌خواهند بگویند و به چه اشارت دارند؟

۷۱۸. چه جوید از رخ و زلف و خط و خال؟ **** کسی کاندر مقامات است و احوال

از لفظ رخ و زلف و خطّ و خال، اهل معنی و اهل مقام و حال چه چیزی را قصد کنند؟

۷۱۹. هر آن چیزی که در عالم عیان است **** چو عکسی زآفتاب آن جهان است

در جواب چنین گفته می‌شود که هر چیزی که در عالم امکانی ظاهر است همانند عکسی بوده که آفتاب اعیان ثابته در اینجا نقش و نمود پیدا کرده است.

۷۲۰. جهان چون زلف و خال و خط و ابروست **** که هر چیزی بجای خویش نیکوست

عالم همانند زلف و خال و خط و ابروست که هر کدام به جا و مکان خودش مناسب و نبودش نقص است.

۷۲۱. تجلی گه جمال و گه جلال است **** رخ و زلف، آن معانی را مثال است

تجلّی گاهی جمالی است مانند رحمت و لطف و بسط که «رخ» به آن تعبیر می‌شود و گاهی هم جلالی است مانند قهر و جبر و قبض که از آن به «زلف» تعبیر می‌شود که دالّ بر زلف پریشان و حجاب است.

۷۲۲. صفات حق‌تعالی لطف و قهر است **** رخ و زلف بتان را زان دو بهر است

صفات حق‌تعالی یا جنبهٔ لطف و نور دارد و یا جنبهٔ قهر و قبض که از رخ، صفات لطف و از زلف، صفات قهر منظور و مراد است.

۷۲۳. چو محسوس آمد این الفاظ مسموع **** نخست از بحر محسوس‌اند موضوع

هنگامی‌که شنونده، الفاظ رُخ و زلف که بدان اشاره شد را می‌شنود، معانیِ محسوسه آن، زود به ذهن می‌آید ولیکن اهل عرفان آن را به ذوق به معانی مشابهِ عرفانی متداول کردند.

۷۲۴. ندارد عالم معنی نهایت **** کجا بیند مر او را لفظ، غایت!

عالم معنی بی‌نهایت است. کجا این الفاظ می‌تواند نهایت حقایق و معنی اسماء و صفات را بفهماند؟

۷۲۵. هر آن معنی که شد از ذوق پیدا **** کجا تعبیرِ لفظی یابد او را

هر معنایی که از ذوق، از اهل عرفان پیدا شد، کجا با تعبیر لفظی می‌شود آن را درک کرد؟

۷۲۶. چو اهل‌دل کند تفسیر معنی **** به مانندی کند تعبیر معنی

اهل معنی چون برای سالکان معانی و حقایق شهودی را بازگو کنند، ناچار به الفاظ مربوطه که مشابهتی به معانی حقایق دارد تعلیم می‌کنند.

۷۲۷. که محسوسات از آن عالم چو سایه است **** که این چون طفل و آن مانند دایه است

عالم محسوسات، همانند طفل و عالم معنی همانند دایه است؛ یعنی از عالم معنی و نور، اسماء و صفات همانند دایه، عالم محسوس را پرورش می‌دهد. آنجا نور و اینجا به‌منزلهٔ سایه است.

۷۲۸. به نزد من خود الفاظ مُأول **** بر آن معنی فتاد از وضع اول

به عقیدهٔ من، این الفاظ از اول برای معانی و سپس بر محسوسات اطلاق شده است؛ نه آن‌که الفاظ رخ و لب، برای معانی محسوسه بوده، بلکه از جهت تأویل، بر معانیِ معقوله اطلاق شد.

۷۲۹. به محسوسات خاص از عرف عام است **** چه داند عام کان معنی کدام است

البته عرف عام، این الفاظ را به محسوسات اطلاق کرده‌اند و چه می‌دانند که این‌ها از اصل برای معانی بوده است.

۷۳۰. نظر چون در جهان عقل کردند **** ازآنجا لفظ‌ها را نقل کردند

عرف عام به طریق عقل، مسموعات را نقل کردند و الفاظ را در معانی محسوسه پیاده کردند.

۷۳۱. تناسب را رعایت کرد عاقل **** چو سوی لفظ و معنی گشت نازل

عاقل تناسب لفظ با معنیِ ظاهری را مراعات نموده و الفاظ را در معانیِ محسوسه پیاده کرد.

۷۳۲. ولی تشبیه کلی نیست ممکن **** ز جستجوی آن می باش ساکن

تشبیه بین محسوس و معقول به طور کلّ و تامّ ممکن نیست. کسی در جستجوی این تشابه نباشد و بهتر است که ساکت باشد.

۷۳۳. بر این معنی کسی را بر تو دقّ نیست **** که صاحب مذهب اینجا غیر حق نیست

کسی تو را نتواند بکوبد و اعتراض کند که صاحب مذهب (شیوه و روش) اینجا خود حق است و الفاظ، بر معانیِ حقیقی دلالت دارد.

۷۳۴. ولی تا با خودی زنهار زنهار **** عبارات شریعت را نگهدار

ولی هرچه انسان خودش فهمید و شنید اسرار را فاش نکند! بلکه تعبیرات شریعت را مراعات کند.

۷۳۵. که رحصت اهل‌دل را در سه حالست **** فنا و سکر پس، دیگر دلال است

سه حال از اهل معرفت است: فنا، سکر و دلال که حالت اضطراب و بی‌خودی است. این سه دسته در گفتن معانی و اسرار مجاز هستند.

۷۳۶. هر آن‌کس کو شناسد این سه حالت **** بداند وضع الفاظ و دلالت

هرکس این سه حالت را بفهمد می‌داند که وضع الفاظ و دلالت آن‌ها، بر حال و حقیقت است.

۷۳۷. ترا گر نیست احوال مواجید **** مشو کافر ز نادانی به تقلید

اگر تو وجدان معانی را به کشف و شهود نیافتی اما کلمات آنان را به تقلید بگویی، بعضی خیال کنند تو به مقاماتی رسیدی که این کفر است.

۷۳۸. مجازی نیست احوال حقیقت **** ز هرکس ناید اسرار طریقت

احوال انبیاء و اولیاء مجازی نیست. از هر کس اسرار طریقت را نتوان شنید، مگر کسی که محرم اسرار شده باشد.

۷۳۹. گزاف ای دوست ناید ز اهل تحقیق **** مر این را کشف باید یا که تصدیق

ای دوست! اهل تحقیق و حال، مطالب آنان بی‌جهت نیست. اگر خودت اهل کشف نیستی لااقل تصدیق کلمات آنان را کن.

۷۴۰. بگفتم وضع الفاظ و معانی **** ترا سربسته گر داری بدانی

چگونگی وضع الفاظ و معانی از محسوس به معقول و بالعکس را گفتم، اگر آن‌ها را به طریق اجمال و سربسته بدانی و محفوظ بداری. پس اگر الفاظی از اولیاء شنیدی پی به آن خواهی برد که وضع از چه قرار است.

۷۴۱. نظر کن در معانی سوی غایت **** لوازم را یکایک کن رعایت

در معانیِ الفاظ، به نهایت معنای آن توجه کن و مناسبت آنان از معانی و الفاظ را مراعات کن تا به مقصود پی ببری.

۷۴۲. به وجه خاص از آن تشبیه میکن **** ز دیگر وجه‌ها تنزیه میکن

از تشبیه میان محسوس و معقولِ معانی، که خاصّ الفاظ هستند استفاده کن تا دیگر وجه‌ها مانند تنزیه و جدا کردن واجب از ممکن، خلق از حق و مانند آن‌ها معلوم شود.

۷۴۳. چو شد این قاعده یکسر مقرّر **** نمایم زآن مثالِ چند، دیگر

در مراعات مطالب بین الفاظ و معانی، محسوس و معقولِ این قواعد مقرر است. برای توضیح بیشتر مثال‌های دیگر می‌زنم.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.