وبلاگ

انسان کامل

انسان کامل، مظهر تامّ و تمام حضرت حق است.

انسان کامل باب الابواب است برای حرم قدس خدا.

در مقصد الاقصی آمده: انسان کامل آن است که در شریعت و طریقت و حقیقت تامّ باشد. به‌عبارت‌دیگر انسان کامل آن است که به ۴ چیز به کمال باشد؛ اموال نیک، افعال نیک، اخلاق نیک، معارف نیک.

انسان کامل را کَون جامع می‌دانند (منظور از کَون عالَم هستی است؛ یعنی انسان کامل زبده و سلاله هستی است.)

تمام موجودات همچون یک شخص است و انسان کامل دل آن شخص.

گفته‌اند: تمام موجودات همچون درختی است و آدمیان میوه آن درخت و انسان کامل که زبده و خلاصه آدمیان است به علم محیط است بر تمام این درخت.

چون الف از استقامت شد به پیش **** او ندارد هیچ از اوصافِ خویش (مثنوی)

گشت فرد از کِسوَه خوهایِ خویش **** شد برهنه جان به جان افزایِ خویش

(کِسوَه: جامه، لباس)

چون برهنه رفت پیشِ شاهِ فرد **** شاهش از اوصافِ قدسی جامه کرد

خِلعتی پوشید از اوصافِ شاه **** بَر پَرید از چاه بر ایوانِ جاه

(خلعت: لباسی فاخر که بزرگی به کسی می‌دهد.)

از این‌رو انسان کامل به الف تشبیه شده که الف را قطب حروف گویند و در همه حروف یا بی‌واسطه یا باواسطه حضور دارد و مقوِّم هر حرف است و به‌منزله ماده آن حروف محسوب می‌شود.

چون انسان کامل همه البسه تعلقات دنیایی و نفسانی را از خود فرو هشته و به درگاه الهی بار یافته است، لذا به اخلاق الهی متخلّق شده است و مظهر تام و تمامِ صفات الهی است به جز وجوب ذاتی.

برای انسان کامل اسامی مختلفی ذکر کرده‌اند: شیخ، پیشوا، هادی، مهدی، دانا، بالغ، کامل، مکمّل، جام جهان‌نما، آینه گیتی نما، تریاق بزرگ، اکسیر اعظم، عیسی،‌ خضر، سلیمان، نگین انگشتر جهان و …

اگر گفته‌اند عیسی؛ چون مرده زنده می‌کرد. اگر گفته‌اند خضر؛ به اعتبار آن‌که آب حیات خورده بود. اگر گفته‌اند سلیمان؛ به اعتبار آنکه زبان مرغان می‌دانسته.

هم سلیمان هست اَندر دَورِ ما **** کو دهد صلح و، نماید جورِ ما (مثنوی)

بر انسان کامل هیچ چیز پوشیده نمانده است. به خدای رسیده و خدای را شناخته و بعد از شناخت خدای، جواهر اشیاء را دانسته و دیده.

انسان کامل چون خدای را بشناخت و حکمت‌های اشیاء را بدانست، بعد از آن بهترین کار و راحتی بهتر از آن ندید مگر به تکمیل خلق مشغول شده است و به مردم چیز گوید. چون آنان بشنوند و عمل کنند، در دنیا و آخرت رستگار شوند و این رحمتی است که دارند.

اگر انسان کامل ترک پیشوایی نمود و عزلت و فراغت و قناعت اختیار کرد، کامل آزاد است.

پس انسان کامل آزاد آن است که او را ۸ چیز به کمال باشد: اقوال نیک، افعال نیک، اخلاق نیک، معارف نیک، ترک، عزلت،‌ قناعت، فراغت؛ و هر کس چهار اول را دارد و چهار آخر ندارد، بالغ است اما حرّ نیست.

معلوم شد انسان کامل ۲ گونه است: یکی دستگیری می‌کند و دیگر آزاد است؛ یعنی کامل مکمّل و کامل آزاد.

مولانا در غزل شماره ۳۷ دیوان کبیر درباره انسان کامل می‌گوید:

نوح تویی، روح تویی، فاتح و مفتوح تویی**** سینه مشروح تویی، بر درِ اسرار مرا

نور تویی، سور تویی، دولت منصور تویی **** مرغِ کُهِ طور تویی، خسته به منقار مرا

قطره تویی، بحر تویی، لطف تویی، قهر تویی **** قند تویی، زهر تویی، بیش میازار مرا

حجره خورشید تویی، خانه ناهید تویی **** روضه امّید تویی، راه دِه ای یار مرا

دانه تویی، دام تویی، باده تویی، جام تویی **** پخته تویی، خام تویی، خام بمگذار مرا

تمام آنچه درباره عظمت و شرافت و فضیلت انسان و استحقاق خلافت او گفته شده، نه درباره انسانی است که به‌صورت انسان و در معنی حیوان است، بلکه در خصوص انسانی است که مظهر خلافت و حقایق الهی و آینه دلش مجلای انوار ربّانی است که او انسان کامل است.

در مثنوی، دفتر اول، بیت اول آمده:

بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند

یعنی از این نی بشنو که چگونه از فراق سخن می‌گوید و از جدایی‌های ایام هجران شکوه می‌کند.

«نی» تمثیلی از انسان کامل و ولی واصل است که سبب دوری از نیستان یعنی عالم امر و روحانی که در مرحله پیش بوده، نالان است. تشبیه انسان کامل به نی از آن جهت است که درون او از تعلّقات دنیوی و هواهای نفسانی تهی است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.