برادری (اخوّت)
در سوره حجرات ۱۰ فرمود: «به حقیقت همه مؤمنین با یکدیگر برادر هستند.»
بعد از معرفت خدا، نعمتی شیرینتر و پاک از مصاحبت در راه خداوند و برادری و رفاقت به خاطر او نیست.
سه چیز است که در هر زمان عزیز است: «برادری در راه خدا، زن صالحه و فرزند رشید.» و کسی که یکی از آنها را داشته باشد، خیر دنیا و آخرت را به دست آورده و به نصیب فراوان رسیده است.
از برادری که تو را به خاطر طمع یا خوف یا خوردن دنیا بخواهد، دوری کن و در طلب برادری صادق و پرهیزگار باش؛ اگرچه در جاهای بسیار دور باشد و در طلبش به زحمت بیفتی که خداوند بعد از انبیاء و اولیاء، بهتر از برادران پرهیزگار خلق نکرده است. در سوره زخرف ۶۷ آمده: «برادران در آن روز (قیامت) بعضی بر بعضی دشمن هستند مگر پرهیزگاران»
و حکما گفتهاند: بعد از محبّت الهی که دوره مقامات واصلان و غایت مراتب کاملان است، محبّت اهل خیر با یکدیگر است که منشأ آن ارتباط روحانی و اتّحاد جانی است نه عارضه نفع عاجل و لذّات زائل و لِهذا از شائبه مخالفت و منازعت منزّه و از عروض کلام و ملال مبّراست.
گفتهاند: طریق موافقت و اخوانیّت به حقیقت نیکوترین طریقهاست. چه مصالح دنیا بدان منوط است و سعادت عقبی بدان مربوط.
و رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «هرکس را که خداوند بخواهد به او خیری رساند، دوستی شایسته نصیبش نماید که هرگاه خدا را فراموش کند، به یادش آورد و هرگاه خدا را یاد کند به ذکر خدا یاریاش نماید.»
پس از اینکه عقیل در جنگ بدر اسیر شد، رسول خدا صلیالله علیه و آله او را به علی علیهالسلام سپرد و فرمود: خودت میدانی با این برادرت. علی علیهالسلام اسلام را بر او عرضه کرد و او را بهسوی اسلام فراخواند. عقیل از پذیرش اسلام خودداری نمود. حضرت با آنکه عقیل را بسیار دوست میداشت او را نشاند و شمشیر را برهنه نمود. عقیل گفت: به حق آنکه بدو سوگند یاد میکنی، تصمیم کشتن مرا داری؟ فرمود: آری، به خدایی که جز او خدایی نیست سوگند که اگر ایمان نیاوری، تو را خواهم کشت. عقیل گفت: گواهی میدهم که معبودی جز الله نیست و محمّد فرستاده خداست و این دین که اسلام است حقّ است. علی علیهالسلام به او فرمود: تو را با مژدگانی و ترساندن به اسلام فراخواندم اجابت نکردی، حالا چه شد که مسلمان شدی؟ گفت: فکر کردم، دیدم، با اینکه تو علاقه شدیدی به من داری، به خاطر اینکه اسلام را نپذیرفتم، با جدّیت تمام قصد کشتن مرا داشتی. لذا دانستم اگر این دین بر حق نبود، مثل تویی برادری چون مرا نمیکشت و همین امر سبب اسلام من شد. علی علیهالسلام او را در آغوش گرفت و فرمود: «تو اکنون برادر من هستی؛ زیرا برادری، برادری دینی است نه برادری نسبی.»
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اُخُوَّةُ الدّینِ آکَدُ مِن اُخُوَّةِ النَّسَبِ: برادری دینی از برادری نسبی استوارتر است.»
یکی از کارهای بسیار مهمّی که پیامبر صلیالله علیه و آله بعد از پنج یا هشت ماه ورود به مدینه انجام دادند، ایجاد عقد برادری میان مهاجر و انصار بود.
عبدالله بن عباس گفت: چون آیه ۱۰ حجرات: «اِنّما المؤمنون اخوة: همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند.» نازل شد، رسول خدا صلیالله علیه و آله بین جمیع مسلمانان برادری را بهعنوان یک اصل برقرار کردند و هر دو نفر را با یکدیگر برادر نمودند به مقدار مقام و مرتبه و تناسب افراد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام روی خاک دراز کشیده بودند، پیامبر صلیالله علیه و آله آمدند نزدش و فرمودند: یا ابا تراب بپا خیز که تو را با کسی برادری ندارم. والله که تو را برای خود ذخیره کردم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «هرکس برادری در راه خدا بیابد، خانهای در بهشت یافته است.»
هرکدام از دو برادر دینی که بیشتر به دیگر محبّت و احترام کند، خداوند بیشتر از آن را نصیب وی کند.
و هر کدام از نظر علم به دین خدا آگاهتر است، واجب میشود که برادر دینی دیگر را، از فنون و فوایدی که خدا به او کرامت کرده، بیاموزد و او را به استقامت و راضی بودن و قناعت هدایت کند و به رحمت الهی بشارت و از عذابش بترساند. بر برادر دیگر است که این ارشاد را مبارک تلقّی کند و به آنچه او را دعوت کرده و موعظه نمود، تمسّک جوید و از او راهنمایی گیرد و به خدای اعتصام نماید و از او کمک بخواهد تا توفیق بر این کار را به او بدهد.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «هرکس به برادر دینی خود خدمت کند، خداوند از پسران بهشتی به خدمت او گمارد و با اولیایش ساکن (کند) و جای دهد؛ اسکنه مع الاولیاء»
مراد از اخوّت، برادری ایمانی است که بین اهل ایمان است و برادری حاصل نمیشود مگر در وقتیکه دو برادر در یک جهت و نسبت خاصّی با هم مشترک باشند و تردیدی نیست که این امر جز بر اثر ایمان پایدار و واقعی تحقق نمییابد.
مقصود از برادری، اخوّت از لحاظ خلقت اصلی و طینت اوّلی باشد که مؤمنان از بازمانده گِل پیغمبر و امامان علیهالسلام خلق شدهاند، پس به لحاظ طینت اصلی برادرند.