بصیرت
بصیرت قوّتی است در دلهای منوّر که حقایق و باطن اشیاء به آن دیده شود.
راغب گوید: «نیروی درّاکه قلب را بصیرت و بَصَر گویند.»
بصیرت چیزی است که تو را از حیرت برهاند و آن بر سه درجه است:
درجه اوّل بصیرت آن است که تصدیق نمایی خبرهایی که بر اصول و قوانین شریعت که مبتنی بر اصل و حقیقتی است و خوفی به عواقب آن نیست و چنان باشی که از آن خبرها لذّت برده و از آنها به حق جانبداری نمایی.
درجه دوم بصیرت آن است که عدل حق را در هدایت و ضلالت خلق مشاهده کنی و احسان و انعام او را در عین اینکه به اختلاف به خلق میرسد، ببینی و جذبه کشش حق را که خلق بدان رو به حق کشیده میشوند را به عیان ببینی.
درجه سوم بصیرت آن است که چشمه معرفت در دل به فوران درآید و درک و فهم اشارات ممکن گردد و فراست به بار نِشینَد.
بصیرت دیدهوری است و بصیرت سه چیز است: بصیرت قبول، بصیرت اتّباع و بصیرت حقیقت.
بصیرتِ قبول، رسیدن است به یافت آشنایی. «قَد جاءَکُم بصائِرُ مِن رَّبِّکم (۱)»
بصیرتِ اتّباع، راه سنّت به صلابت سپردن است. «عَلی بصیرة أنا وَ مَنِ اتَّبَعَنی (۲)»
بصیرتِ حقیقت، مولای خود را به دیده دل بدیدن است. «تَبصِرَة وَ ذِکری لِکُلِّ عَبدٍ مُّنیبٍ (۳)»
بصیرت قبول، در نظاره تجارب و عاملات و دلایل است. بصیرت اتباع در کتاب و سنّت و آثار سلف است؛ و بصیرت حقیقت، چراغی است در دل که «اِینَکَم» و ندا در گوش که «ایدرم» و نشان روشن که «باتوام».
(۱) سوره اعراف ۲۰۱: «خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.»
(۲) سوره یوسف ۱۰۸: «بگو این راه من و پیروانم است که با بینایی و بصیرت، مردم را به خدا دعوت کنم.»
(۳) سوره انعام ۱۰۴: «همانا رهنمودهایی که سبب بصیرت است از جانب پروردگارتان به سوی شما آمده است.»
اِبصار، یعنی بینا کردن و دیدهور کردن است و اَبصار، جمع بَصَر یعنی دیدن به چشم است و آن بصر به عقل و بصر به حکمت و بصر به فِراست است.
فِراست: دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر، هوشیاری.
بهوسیله «بصر عقل» سود و زیان خود و عواقب خود شناخته شود، دیگر بدیدن مراتب خلق و طاقت هرکس و سوم بدیدن هر چیز در هر کار و در هر هنگام و با هرکس است. اگر جز این ببیند، همه محنت است.
بهوسیله «بصر حکمت» در هر قضیه با شفقت بنگرد و در هر قسمت به خیر ببیند و در هر صفت الهی، اشارت حق را بنگرد.
بهوسیله «بصر فراست» به تجربه از روی علامت دریابد و با استدلال بفهمد و با نظر دل که نور خدایی است که به مؤمنان داده، درک کند.
بصیرت قوه عاقله نظری است و حصول بصیرت منوط به عقل و نور حکمت است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «فراگیری (علم) چشم بصیرت را باز میکند.»
و فرمود: «هرکس از وقایع گذشته عبرت گیرد، بینا میشود و کسی که بصیرت و بینایی حاصل کرد، میفهمد و آنکه بفهمد، عالم میشود.»
در سوره حشر ۲ آمده: «فَاعتَبروا یا اولی الابصار: ای صاحبان بصیرت و بینایی عبرت بگیرید.» پس اعتبار و پند گرفتن برای کسانی است که اهل بصیرت و صفای دل هستند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «اهل بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و به دل بینا گردد و از آنچه مایه عبرت است، سود گیرد و راه هموار و روشنی را بپیماید و از پرتگاه هواپرستی و سرنگونی در کوره راهها دوری گزیند و با اعمالی چون؛ کجرفتاری در حق و یا ناهنجاری در گفتار یا سخن راست را تغییر دادن، گمراهان را بر زیان خویش یاری نکند.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بیناترین مردم کسی است که عیبهای خود را ببیند و از گناهانش جدا شود.»
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «کور آن نیست که چشم ظاهر ندارد، بلکه کور آن است که چشم بصیرت ندارد.»
و فرمود: «ملعون است کسی که دیده بصیرت او کور شده باشد.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «به سبب دوستی دنیا گوشها از شنیدن حکمت و چشمها از دیدن نور بصیرت کور شوند.»
و فرمود: «آرزوها بصیرت آدمی را کور میکند.»
پس مانع اصلی بینایی دل، صفات شیطانی و رذایل است که بر قلوب انسانها احاطه دارد و دلها را محجوب کرده و مانع چشم بصیرت برای دیدن ملکوت و بواطن و معانی و حقایق میگردند. چنانچه پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اگر نبود شیطانها که بر گِرد دلهای آدمیان میگردند، هر آینه انسانها ملکوت را (با چشم بصیرت) میدیدند، لولا اِنّ الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لینظروا إلی الملکوت» که شیاطین انس و صفات شیطانی مانعاند بر چشم بصیرت آدمی.
و تا وقتی که سالک چشم دل خود را از معایب نفسانی پاک نکرده باشد، نمیتواند معارف و بوستان اسرار الهی را مشاهده کند.
پاک کن دو چشم را از مویِ عیب **** تا ببینی باغ و سَروِستانِ غیب (مثنوی)