بطالت (بیکاری)
بطالت به معنی بیکار شدن است و بیکاری آفت عمل است و مراد، عادت کردن به بطالت و بیکاری است. چون هرکس به آن عادت کند، راحتطلب شود و تا تواند به کار مشغول نشود و یا اگر به چیزی مشغول شود، برای اینکه زود از آن فارغ شود، در خوبی و استحکام آن اهتمام نورزد.
مولانا در مثنوی از صوفیهای که کار نمیکنند و منتظر مینشینند تا کسی چیزی بیاورد، مذمّت بسیار نمود. حالت نفس اینجور است که تنپروری و آسایش و راحتی را دوست دارد که راحت بخوابد، بیزحمت نان در بیاور که از معایب نفس است.
حالت نفس اینجور است که وقتی بیکار میشود فکر و خیال میکند که واهی است.
عموم مردم در خیال و قوّه و مصوّره بر صواب نمیروند، پس قرین افکار و آرزوهای ناصواب میشدند. به همین دلیل باید نفس را به اندیشه و افعال ممدوح مشغول بدارند.
پس این نفس باید چوب بخورد تا حرکت کند یا چوب کاری یا عبادت یا ذکر …
ابن عباس میگوید: وقتی رسول اکرم صلیالله علیه و آله مردی را میدید که نیرو و تواناییاش مایهٔ تعجّب پیغمبر میشد، سؤال میکرد: آیا کار میکند؟ و اگر به پیغمبر میگفتند: نه بیکار است. میفرمود: از چشم من افتاد؛ یعنی جوان بیکار در نظر پیامبر ارزش ندارد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «خداوند خواب زیاد و بیکاری فراوان را دشمن میدارد.»
امام باقر علیهالسلام فرمود که موسی علیهالسلام گفتم: «پروردگارا، کدام بندهات را بیشتر دشمن میداری؟» فرمود: «آنکه در شب مرداری است و در روز بیکاری»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «هیهات مِن نَیلِ السَّعادهِ السُّکونُ اِلَی الهَوانی وَ البِطالَهِ: آرمیدن در آغوش تنبلی و بطالت، دوری جستن از سعادت است.»
ابن ابی یعفور گوید امام صادق علیهالسلام فرمود: «اعمال مردم تو را فریب ندهد؛ بدان که تو در گروه عمل خود میباشی. روزهای خود را به کارهای بیهوده تلف نکن و اوقات خود را به بطالت تباه نگردان و بدان کسانی هستند که کارهایت را ضبط میکنند.»
تاسِهٔ تو، شد نشان آن کَشِش **** بر تو بیکاری بُوَد چون جان کَنِش (مثنوی)
یعنی اندوه و دلتنگی که موقع بیکاری بر تو غلبه میکند، نشانهٔ انگیزه و کشش درونی توست. بهطوریکه این بیکاری برای تو مثل جان کندن است.