وبلاگ

بی‌اعتمادی

هرگاه تکیه‌گاه انسان خدا نباشد، به خود یا به خلق اعتماد می‌کند.

بی‌اعتمادی به خدا مرض بزرگی است که دنیا و آخرت بنده را ویران می‌کند. بعضی‌ها خدا را قبول دارند ولی بر او توکل نمی‌کنند و حتی اگر کلمهٔ خدا را هم بر زبان آوردند، در عمل به خدا اعتمادی ندارند.

وقتی بی‌اعتمادی بر خدا زیاد شود، اسباب ذلّت و تمسّک به خلق زیاد می‌شود و از آن طرف هم خداوند درهای اعتماد خود را بر روی شخص می‌بندد.

چنان‌که در حدیث قدسی آمده: «ای داود، هیچ بنده‌ای از بندگان من دست به دامنِ کسی از بندگانم نَزَد که من بدانم از دل به او امیدوار است مگر اینکه اسباب آسمان‌ها را از پیش رویِ او قطع کنم و زمینی که در زیر قدم اوست بر وی خشمناک میزگردانم و باک ندارم که به هر وادی هلاک شود.»

و نقل شده که در تورات آمده: «ملعون است هرکه اعتماد او به انسانی مثل خود باشد.»

این صفت خبیثه منافی ایمان بوده و شعبه‌ای از شرک (شرک خفی) است و علّت آن از ضعف نفس و یقین پایین است که قدرت توکّل را در شخص می‌کاهد و از بین می‌برد.

اعتمادش بر ثبات خویش بود **** گرچه کُه بُد، نیم سیلَش در ربُود (مثنوی)

برای از بین بردن این صفت و حصول صفت توکّل، راه اوّل و آخر آن، اعتماد به خداوند یکتاست که آن را دم به دم در خود زنده کند؛ و اعتقاد جزم به اینکه هر کاری که در هستی رخ می‌دهد همه از جانب خداست و هیچ‌کس را حول و قوّه ای نیست مگر به‌واسطه او و بداند که «من یتوکّل عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُه: هرکس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است.» (طلاق ۳) و صفت متوکّلین را بخواند.

از فال بد زدن و حیله در کارها برای انجام امورات خود پرهیز کند و برای کارهای خود زیاد نزد خلق نرود و خواهش و تمنّا نکند و مراقبت و مواظبت بر فکر داشته باشد تا وسوسه شیطان در او رسوخ نکند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.