تبتّل
تبتّل از ریشه «بتل» در اصل به معنی انقطاع است.
روی کردن بهسوی حق با اِعراض از غیر به وجهی که به او برسی انقطاع است.
تبتّل آن است که انسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد و از ماسوی الله منقطع شود و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد.
از مقامات تبتل تا فنا **** پایه پایه تا ملاقات خدا (مثنوی)
در سوره مزمّل ۸ فرمود: «تَبَتُّل إلیه تَبتیلاً: و از همه بگسل و به او بپیوند.»
که تبتّل، انقاطع به درگاه خداست برای عبادت و اخلاص عمل برای او.
اینکه در آیه به رسول مکرّم امر شده که از ماسوی الله قطع علاقه کن، قطعاً انقطاع برای حضرتش هست. چرا که رسول خدا صلیالله علیه و آله و ائمه هدی علیهالسلام پاک و مطهر بوده و رجس از آنان برداشته شده.
رجس مانع ظهور خواست حق است و اثر گناهان نمیگذارد خواست حق از شخص به ظهور بپیوندد امر تبتّل مربوط به ماست. آن که دلش به زنگ هوی مکدّر است، غفلت بر او غالب است؛ و آنکه پاک است با حق فاصله ندارد و از او جدا نیست ولی ماییم که به غیر حق علاقه و علقه داریم و باید که قطع علاقه کنیم.
انقطاع کامل آخرین نقطه سیر و نهایت کمال است.
«اللّهُمّ هَب لي کمال انقطاع إلیک: معبود من بر من کمال بریدن از خلق به سویت را عطا کن.»
در لغت، تبتّل به معنای بریدن است و منظور بریدن از دنیا. مقابل دنیا آخرت است. مقابل حرام حلال است یا مقابل غضب، حلم است و مقابل حرص، قناعت.
اختیار مقابلش تفویض است. اینهایی که طرف اوّل نام برده شد، همه مظاهر صفات دوزخی و صفات نفس امّاره است. اگر از حرام به حلال آمدیم، تبتل کردیم و منقطع شدیم از این حرام.
یا در مورد صفت غضب اگر آن را از خود دور کردیم، به طرف حلم تبتّل کردیم. چون غضب برای اهل دنیا و اهل دوزخ است.
باز گوییم عداوت صفت اهل دوزخ و اهل دنیاست و ما باید از این صفت بِبریم بهسوی محبّت. چون وقتی میخواهیم به طرف خدا برویم، هرچه تبتّل و انقطاع ما از دنیا بیشتر باشد، به حق نزدیکتر میشویم.