وبلاگ

تجدد امثال

دنیا هرلحظه به مرگ و رجعتی دچار است. فنا و بقاء از خواص این عالم است. خداوند در هر ساعت و لحظه‌ای موجودات را به تجلیّاتِ پی‌درپی که کسی حساب آن را نتواند کرد، به ظهور اسم ممیت و محیی به کار اندازد. فیض منبسط، هیچ‌وقت تمامی ندارد و در هر آنی که تجلّی می‌شود، کهنه و نو شدن، مردن و زنده شدن در موجودات می‌باشد. ما در هزار و یک تحفه و بعضی دیگر از کتاب‌هایمان، دربارهٔ تجدّد امثال یا تبدّل امثال، یادداشت کرده‌ایم که معنای آن این بود که همهٔ هستی، آن به آن، در حال تغییر و تبدیل و تجدّد است و قاعدهٔ حرکت جوهری از این موضوع بشمار می‌رود. خداوند در سورهٔ الرحمان آیه ۲۹ فرمود: «کلّ یومٍ هو فی شأن: خدای را در هر روز (لحظه) در کاری (تجلّی نویی) است.» در هر لحظه و دقیقه‌ای، موجودات در حال دگرگونی هستند، اطلاع ما از آنان، همانند قطره از دریاست؛ چون همه چیز را به یک چشم ثابت می‌بینیم و روز و شب برای ما تکرار شده است؛ اما از تبدیل ذات و عَرَض چیزی خبر نداریم؛ و سرعت زمان به‌قدری زیاد است که نتوانیم آن را درک کنیم. کل عالم در حال تغییر است و فیض و تجلّی خداوند، آن به آن، در حال نو شدن است. درحالی‌که ما نوعاً عمر و زندگی و گردش زمین و … را به حال سکون می‌بینیم. آنِ قبلی، کهنه شده و آنِ بعدی نو شده است، حتّی نَفَس ما، ولی ما نو را کهنه می‌پنداریم. تیزیّ صنع، سرعت انگیزی صانع در صنع، به‌قدری دقیق است که همه چیز در حال حرکت است و ما آن را ثابت می‌پنداریم. خداوند در سورهٔ نمل آیه ۸۸ فرمود: «وَ تَری الجِبال تَحسبُها جامدة وَ هی تمرّ مرَّ السحاب: تو کوه‌ها را می‌بینی و می‌پنداری که جامد و راکد است، درحالی‌که همانند ابرهای گذران در حال حرکت هستند.»

یکی از قدرت‌نمایی‌های حق در تجدّد امثال است و این در آفرینش، برای کسی که اهل دقّت در صنع می‌باشد، بسیار زیبا و معرفت آفرین است. آبی که به هوا می‌رود، محو شده و تبدیل به بخار می‌شود و بعد از فعل و انفعالات، تبدیل به ابر متراکم و باران می‌گردد و میلیاردها مرتبه در شبانه‌روز، این تجدّد وجود دارد و کسی از این قدرت‌نمائی، باخبر نیست و در واقع، همهٔ آفرینش، دَم بِدَم از عدم به وجود آیند و لباس پوشند و بعد از مدتی، لباس ممکن آن‌ها عوض نشود. چون مشیّت او در همهٔ مصنوعات غالب است، پس کاروان کلّ مخلوقات از نیستی به هستی آیند و دوباره به جایگاه و لباس دیگر منتقل می‌شوند. مردم، شب‌هنگام بخواب روند، صبح هنگام بیدار شوند و این تجدّد، همیشه تازه و نو می‌شود. چطور در پائیز، همهٔ برگ‌ها می‌ریزند و درختان لخت می‌شوند و در زمستان بخواب می‌روند و وقت بهار، نو و تازه شده و گل‌ها و برگ‌ها و میوه‌ها به شکوفایی می‌رسند و آنچه قبل داشته، مانند آن را بروز می‌دهد. بله! ای سالک الی الله، دم بدم در نفس تو، بهار و خزان هست، همان‌طور که در آفاق، بهار و خزان است و هر روز تبدل امثال را در وجود خودت بیاب، پس خزان‌ها را از درون نفست بیرون کن و بهارها را در دل تازه کن و از غنچه و گل‌های معارف، بهاری نو در خود ایجاد کن؛ اما کسی که دلش، همانند سنگ است با فرا رسیدن بهار، آیا سنگ سر سبز شود؟ خیر، پس بهتر آن است که همچون خاک متواضع شوی تا مانند گل‌های رنگارنگ از این خاک مستعد سر برآوری.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.