پیر
در طریقت، اتخاذ پیر راه، یعنی استاد حاذق و طی طریق از اهمّ مسائل بنیادی است. پیری که عین راه است. پیر همانند بهاران و مردم همانند پائیزند. پیر همانند ماه شب چهارده و مردم همانند شب تاریک را میماند. منظور از پیر، پیر عقل است که خداوند بدو این عنایت را کرده است. شراب طهور از دست پیر طریق، ایجاد مستی میکند. لذا گفتهاند: شراب کهنه در مست کردن، تأثیرش بیشتر از شراب نو است؛ چون راه سلوک، آفت و خوف و خطر دارد، باید پیرو و رهبر خود را برگزینی که به آسیبها برخورد نکنی. وقتی انسان بدون مرشد راه برود به آشفتگی و دردسر میافتد. از آنطرف تا استادی پیدا نکردی، بیخود راه نرو که خطر در طریق است. چون انتخاب کردی، سرپیچی از اوامر و نواهی او مکن و بدان تا سایهٔ او بالای سرت میباشد، شیاطین جن و انس نمیتوانند تو را از راه بدر کنند. نفس اماره نباید به خواهش خود راه برود، مگر افسار او در دست مرشدی کامل باشد تا دچار هلاکت و دوزخ نشود؛ اگر کسی رهبر او هوای نفس او شود، هم خود گمراه شود و هم دیگران را به گمراهی اندازد.
آنانی که بدون پیر و استاد، طیّ طریق کردهاند، حتماً نفس و دعا و عنایت ولیّ خدایی همراهش بوده که با جذبه او را جلو میبرده است. در واقع دست پیر غائبانه بر سر آنان است. بله آنکس که حاضر محضر ولیّ خداست، حتماً بهتر راه میرود و جلوتر میرود؛ و این تفاوت محسوس است و به تجربه دیده شده است. چون پیری را برگزیدی، نازکدل مباش و سست و ناتوان، چون آب و گل نباش. اگر پیر، دستورالعملی دهد و ریاضتی فرماید که سخت است، با صبر و تحمل آن نسخه را پیاده کند که به حقیقت میرسد.
پیر راه دان، هوشیار و زیرک است و سالکی که میخواهد جویبار تن و روح را از بیماری نجات بدهد از انفاس قدسی پیر میتواند بهره ببرد. وقتی در نفس رذایل وجود دارد، پاک کردن نفس از زوائد به نسخه و نظر پیر، ممکن خواهد بود. جرّاح جرّاحی را حاذق است و خود سالک بهخودیخود نمیتواند زخمهای نفس اماره را درمان نماید. افکار نامطلوب، همانند زخمهایی هستند که کمکم دامنهٔ آن بیشتر میشود و این طبیب روحانی است که میتواند آسیبها و جراحت را درمان کند. اگر پیر بر زخم مرهم (داروی روی زخم) معارف و فضایل بگذارد، درد آرام شود و زخم رو به بهبودی رود. سالک فکر نکند خودش توانسته زخم رذایل را مداوا کرده، اگر این فکر کند، احتمال خودبینی و عجب در او میآید؛ بلکه آن را از نفس پیر راه بداند.