تجدّد امثال (تبدّل امثال)
تجدّد امثال بحثی است در فلسفه و حکمت و عرفان که هیچ چیز در این عالم ثابت نیست و همواره عالم امکان در هر لحظه و هر آن در حال تغییر و تحوّل و نو شدن است و هیچ چیز در دو لحظه به یک حال نمیماند.
بر اساس تحول و زوال و فنا، هرگز موجود مادّی دو لحظه یکسان نخواهد بود؛ و در هر زمان به اعتبار فیض، جوان و به سبب فانی شدن، پیر است و در آن وقت که چیزی تازه و نو میکشد، چیزی هم میمیرد و نیست میشود.
در سوره الرحمن ۲۹ فرمود: «کلّ یوم هو فی شأن: خداوند در هر لحظه در کاری (تازه) است.»
خداوند که فیاض است دائم به این عالم فیض میرساند و تجلیّات که فیض او هستند، منقطع و گسسته نمیشوند؛ و دائماً صور و اعیان به وجود میآیند و از آنجا که اوست باقی مطلق، هرچه غیر او فنا میپذیرد و از بین میرود.
صورت از بی صورتی آمد برون **** باز شد که انّا إلیه راجعون (مثنوی)
جهان، کلّ است و در هر طرفة العِین **** عدم گردد و لا یبقی زمانین
نه تنها آنچه در صور و اعیان قرار میگیرد، به حساب و قدر و اندازه است بلکه آنچه محو و اماته میشود نیز به میزان و تقدیر است و حتّی اگر قطرهای به هوا برود و محو شود نیز از خزانه قدرت او نمیتواند بگریزد.
مثلاً اگر کنار دریا به امواج بنگریم، برخی کوتاه و برخی بلنداَند. موج که از دریا بلند میشود همان آب است، بعد هم که به دریا برمیگردد و کف میشود هم آب است؛ چیزی از بین نمیرود فقط شکلش عوض میشود. در نتیجه صحنه جهان هر لحظه به طور تجدّد امثال منظره دلربا و مورد شهود بوده و برای همیشه ظهوری از صفت فعل حقتعالی خواهد بود.
مثلاً تنفس ما هر آنش فرق میکند، سلولهای بدن دائماً در تغییر و تبدیل هستند و به تعبیری خدا در هر ساعت و روزی به اسمی ظهور میکند مانند اسم محیی و ممیت، قابض و باسط، قهَار و حفی و …
امّا این جهان که در چشم به هم زدنی در حال تحوّل و دگرگونی است، انسان گمان میکند که این عالم ثابت و بیتغییر است و این به آن علّت است که تغییر دائمی در خیال انسان به طور ثابت و ایستا جلوه میکند لذا آن را در شکل استمرار و واحد میبیند. مثلاً آتشگردان که یک نقطه بیش نیست ولی از کثرت سیر در گردش تعاقب حرکت باعث شده که آن را بهصورت دایره آتشین ببینیم.
هر نَفَس نو میشود دنیا و ما **** بیخبر از نو شدن، اندر بقا (مثنوی)
آن ز تیزی، مستمر شکل آمده است **** چون شَرر، کش تیز جنبانی به دست