تدلیس

پنهان کردن و پوشاندن عیب چیزی است و به‌عبارت‌دیگر تدلیس فریبکاری است.
تدلیس کتمان حق است.
از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد در مورد مردی که حقّی بر عهده دیگری دارد و آن شخص منکر حقّش می‌باشد و قسم می‌خورد که وی از او چیزی طلبکار نیست و صاحب حق هم دلیلی در دست ندارد. آیا می‌تواند به خاطر اینکه می‌ترسد حقّش ضایع شود، برای احیای حقّش به شهادت دروغ متوسّل شود؟
امام فرمود: «نمی‌تواند چنین کاری بکند، زیرا این تدلیس (نیرنگ و فریبکاری) است.»
کار منافق تدلیس است. چون آنچه را که در قلبش نیست اظهار می‌کند. تدلیس کننده فریب‌دهنده است و چیزی را که حقیقت ندارد به صورت حق ظاهر می‌کند و به این‌گونه آن را تدلیس می‌کند و این دور و بعید است.
گمراهان‌اند جمله در تدلیس **** مشرکان‌اند جمله در اضلال
وقتی میگوییم دَلَسَ یعنی فریب داد، گول زد؛ و فریبکاری برای سوءاستفاده کردن است. لذا مُدالِسَه یعنی خدعه کردن و تدلیس نیرنگ است.
این قضیه بیشتر در مورد مدّعیان دروغین که کلاه‌برداری می‌کنند به کار می‌رود و نیرنگ به کار می‌برند تا مریدان را جمع کنند و به طور نامشروع از این‌ها سوءاستفاده کنند.
مثل آنکه حافظ در شعری فرمود:
ای کبک خوش خرام که خوش می‌روی بِایست **** غرّه مشو که گربۀ عابد نماز کرد
که شیخ زین الدّین علی کلاه شیرازی برای فریب مردم، گربه‌ای را تربیت کرده بود و آن گربه پشت سرش به نماز می‌ایستاد.
مرحوم مجلسی گوید: جناب شاه اسماعیل در هر جا که به خانقاه مشایخ اهل سنّت می‌رسید، خراب می‌کردند و حیله‌ها و مکرهای ایشان را بر مردم اظهار می‌کردند.
از جمله سابقاً بقعه‌ای بود که مزار «ابو نعیم نامی» بوده، از مشایخ اهل سنّت. در سقف آن بقعه چراغی افروخته بودند که پیوسته روشن بوده و در کتیبهٔ آن نوشته بودند:
چراغی را که ایزد بر فروزد **** هرآن کس پف کند، ریشش بسوزد
آن معدن اسرار ربّانی چون آن حالت را مشاهده نمود، دانسته بود که مبنی بر حیله است. مردی را فرستاده بود که پف کرده، آن چراغ را خاموش نموده و ریشش نسوخت. پس فرموده بود که آن عمارت را خراب کرده بودند. پس ظاهر شده بود که راهی از سقف عمارت به خانهٔ متولی آن بقعه ساخته بودند و از آن راه، فتیله و روغن به چراغ می‌رسانیده‌اند. پس به این طریق، بنیان باطل را از بیخ کنده و حق را به جای آن نشانیده‌اند.
ظاهرش چراغ روشن بود و باطنش گول زننده و فریبکاری و تدلیس بود.
یا کسانی که دکترای فلسفه نداشتند و دکترای فلسفه جعل کردند به‌عنوان مدّعیان دروغین در تهران که این‌ها را گوییم مراد خَرند یعنی کاری احمقانه برای ریاست کردن یا نان درآوردن و انیّتی که در نفس این‌هاست.
مثلاً در یکی از شهرهای خراسان قطبی (صوفی) در خانه‌اش بود. کسی که می‌آمد در می‌زد، دربان از او می‌پرسید چه آورده‌ای؟ می‌گفت مثلاً کره و روغن، آوردم و کسی پشت در بود می‌صرفت به این قطب خبر می‌داد و وقتی‌که این مرید می‌آمده که برود توی اتاق، قطب صدا می‌زد که کره آوردی، روغن آوردی (به‌عنوان علم غیب)
این همان مکر و تدلیس است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.