تسلیم

تسلیم به معنی گردن نهادن و فرمان‌برداری و منقاد و مطیع بودن است.

از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد: از کجا معلوم می‌شود کسی مؤمن است؟ فرمود: «از تسلیم او در برابر خدا و خرسندی‌اش به هر خوشی و ناخوشی که به او می‌رسد.»

گر به شمشیرت کشد ابروی او تسلیم شو **** ور به زنجیرت کشد گیسوی او آرام باش

در سوره روم ۵۳ خداوند فرمود که: «ای پیامبر تو تنها صدایت را به کسانی می‌رسانی که یؤمن بآیاتنا فَهُم مُسلِمون: به آیات ما ایمان دارند و (به فرمان ما) گردن نهاده‌اند.»

از این آیه و آیه قبل معلوم می‌شود که هادی اگر پیامبر هم باشد، دو شرط ایمان و تسلیم باید در شخص باشد تا هدایت یابد.

شرط، تسلیم است نه کار دراز **** سود نَبوَد در ضلالت تُرک تاز (مثنوی)

آیت‌الله بهجت فرمود: استادی دستور می‌داد که شاگردش چهل روز ترک حیوانی کند ولی در روز ۳۹ یک مرغ بریان می‌کرد و برای او می‌برد تا تناول کند. شاگرد می‌گفت: با این همه تحمل زحمت و ریاضت در ترک حیوانی تا این مدّت چطور بخورم؟ استاد می‌گفت: اگر تسلیم شوی بالاتر است.

باید که سالک تسلیم پیر راه باشد و خلاف امر او انجام ندهد. اگر مانند حضرت موسی که با بی‌صبری بر کار خضر علیه‌السلام اعتراض کرد، انجام دهد، کارش به فراق تبدیل می‌شود.

باید که مرید بر افعال استاد اعتراض نکند و هرچه در نظر وی کج نماید، حوالهٔ کجی به چشم خود کند، زیرا که نظر او کامل‌تر است و بداند که اعتقاد خلاف و اعتراض؛ سبب مفارقت بود، اگرچه به‌صورت مفارقت نبود.

باید تسلیم به ظاهر و باطن باشد که مرید تصرّفات خود را از خود محو کند و به تصرّف اوامر و نواهی و تأدیب استاد زندگی کند؛ چون مُرده تحت تصرّف غسّال.

و از آنجا که استاد از حضرات ائمه علیه‌السلام فیوضات اخذ می‌کند، واسطه فیوضات نسبت به مریدان است. پس در حضور و غیب استاد به ولایت او متّصل، اگر اجازت یابد انجام دهد وگرنه ترک کند. بدان که تسلیم اراده استاد، تسلیم قضا و قدر الهی است. چون از عهده برآید، تسلیم باشد.

«تسلیم تن» تسلیم ظاهری است و لاعلاج در مقام حریف تسلیم می‌شود و به اطاعت او درمی‌آید ولی فکر و عقلش تسلیم نشده و اگر فرصتی یابد، شاید برگردد و به ستیز برخیزد. اینان فقط گویند اسلام آورده‌ایم. (حجرات ۱۴)

«تسلیم عقل و فکر» آن است که شخص در مقابل دلیل و منطق تسلیم شود. با کتک و زور تسلیم نمی‌شود. کفار که اسلام را انکار می‌کردند، با یقین عقلی قلباً اسلام را قبول داشتند، امّا افکارشان به خاطر ستم و برتری‌جویی بوده که انکار می‌کردند. (نمل ۱۴)

«تسلیم قلب» بهترین تسلیم است که همان انقیاد و مطیع بودن است که با ایمان و عمل توأم است.

مرحلهٔ اوّل که در علم شریعت است تسلیم اوامر و نواهی است که منقاد بودن انسان را معلوم می‌دارد. مرحله دیگر آنکه آنچه از حق آمده، از فرمان‌ها و نواهی را بزرگ شمارد. به این معنی که سنگینی کار از کمیّت و کیفیت، در او بی‌میلی و بی‌رغبتی درونی ایجاد نکند که از ارزش آن کاسته شود. سالک از بروز حوادث تزلزلی به خود راه ندهد و در برابر پیشامدها تسلیم است. بعد از آنکه این مرحله به صواب درآمد، آنگاه مقام رضا جای خود را باز می‌کند. گرچه خط اندک است و در نتیجه مسائل دنیوی در تسلیم صواب کاستی ایجاد کند و این در عموم مردم بسیار است ولیکن سالک خطّ معنوی و اخروی را بر دنیوی ترجیح می‌دهد و کاربرد تسلیم اَش کار آیی بیشتری دارد. البته در فشارها توان مقام رضاست که جوابگوی است. چه آنکه گردن نهادن صرف کافی نیست.

تسلیم شدن واقعی مقدماتی دارد که به نفس سالک برمی‌گردد. چراکه رسوبات و رسومات و عادات در نفس باقی است، نمی‌گذارد نسبت به حق‌تعالی تسلیم محض باشد.

هوی پرستی، انیّت، راحت‌طلبی، تعلّقات و حبّ افراطی به زن یا شوهر یا فرزند یا مال و مانند این‌ها مواردی است که هرکس گرفتار آن باشد، از رسومات و عادات به شمار می‌رود و مانند تسلیم محض می‌شود.

اگر کسی به شهود برسد که غیر انسان همه چیز تسلیم اویند (آل‌عمران ۸۳) و از آن‌طرف به قول پیامبر صلی‌الله علیه و آله به این برسد که اُمرتُ أنْ اُسلِّمَ لِربِّ العالمین: امر شده‌ام که تسلیم پروردگار جهانیان باشم.

و اینکه نفس را حکومتی نیست جز فرمان‌برداری محض از حق‌تعالی؛ هرآینه به مرحله والای تسلیم رسیده است.

تسلیم امری ظاهری است ولی شاید قلباً شخص کراهت داشته باشد اما در رضا شخص هم ظاهراً و هم باطناً راضی و تسلیم است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.