تعیّن اوّل
مقام احدیّت اوّلین تجلّی و تعیّن حق است؛ تعیّن اوّل مقام احدیت است.
احدیّت یعنی ذات حق با نفی هر نوع اعتبار و اضافات و نسبت از آن.
ذات احدیّت چون اقتضای تعیّن اوّل کرد، تجلّی کرد و افاضه وجود به جمیع موجودات فرمود و اوّل مرتبهای که قبول این فیض نمود، تعیّن اوّل است.
تجلّی اوّل که اوّل تنزّل و تعیّن است عبارت است از تعیّن ذات با جمیع اسماء و صفات.
از مرتبه احدیت به مرتبه و احدیت به اعتبار اتّصاف او به جمیع صفات و اسماء ظهور پیدا میکند.
وحدت صرف و قابلیّت محض مشتمل بر جمیع قابلیّات را تعیّن اوّل گویند.
تعیّن اوّل اصل تعیّنات است.
تعیّن اوّل را عقل کل، قلم، روح اعظم، اسم اعظم، امّ الکتاب و حقیقت محمّدیّه میخوانند.
حقیقت محمّدیه و احمدیه نزد عرفا عبارت است از تعیّن اوّل که آن قلم اعلیٰ هم میگویند؛ و این حقیقت واسطه افاضه فیض وجود بر اعیان عام میباشد؛ یعنی اعیان را از تاریکیِ عدم به صحرای نور و وجود بیرون میآورد.
لذا خداوند تبارکوتعالی در حدیث قدسی فرمود: «لولاک لما خَلقتُ الافلاک» و چون در قرآن او را رحمت عالمیان نامیده، پس وصول رحمت از کانون کَرَم الهی به قضای وجودی بدون این واسطه عظمی امکانپذیر نیست؛ همچنان که تابش نور هدایت بر قلوب بندگان جز بهواسطه صورت عنصری محمّدی محال است.
متعیّن به تعیّن اوّل عقل اوّل که مسمّی است به: «امّالکتاب، قلم اعلی، عین واحده و نور محمّدی» و در حدیث قدسی است: «اوّل ما خَلَق الله العقل»
و در روایت است: «اوّل ما خَلَق الله نوری»، «اوّل ما خَلَق الله القلم»، «اوّل ما خَلَق الله روحی».
عقل یا نور محمّدی در زبان اهل ذوق به «انسان کامل، نفس ناطقه، روح اعظم، عقل کلّی، عقل اوّل، آدم والد الکبیر، روح محمّدی، نور محمّدی» معتبر است که به زبان اصطلاحی به آن تعیّن اوّل گویند.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اوّل چیزی که خدا آفرید نور من بود، سپس نور علی را از آن جدا کرد و ما پیوسته در نور بسر میبردیم تا در طول هشتاد هزار سال به حجاب عظمت رسیدیم، سپس خداوند سایر آفریدگان را از نور ما آفرید. پس ما آفریدگان خداییم و سایر آفریدگان به خاطر ما آفریده شدهاند.»
تعیّن الف مجرّد که بهمنزلهٔ ذات است بهصورت باءِ مقیّد تنها به سبب نقطه تعیّنی است که در زیرِ باء قرار دارد که بهواسطهٔ آن باء از الف متمایز گردد؛ زیرا هرگاه الف از مقام اطلاق خود به مقام تقیّدش در صورت باء که نخستین مرتبهٔ آن در عالم کثرت است نزول کند، تمایز الف از باء فقط به نقطهای است که مایهٔ تمیز آن از حروف دیگر است.
حقتعالی نیز چنین است زیرا وقتی از مقام ذات و مقام اطلاق و صورت احدیّتش در صورت تقیّد و تعیّنش که از آن بهصورت امکانی در حضرت واحدیّت تعبیر میشود نزول کند، تمیز این صورت مقیّده از آن ذات مطلقه تنها به سبب نقطهٔ قیدی امکانی است که تحت تعیّن آن واقع است که ذات مطلق بدان سبب از سایر موجودات تمایز مییابد.
و نخستین صورت از این صورت مقیّده گاهی عقل اوّل نامیده میشود و گاهی روح و گاه نور … پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «ظَهَرَ الموجودات مِن باء بسمالله الرّحمن الرّحیم»
و به جهت این که تقیّد و تمایزش به سبب نقطهیابی تمیزی یعنی نقطهٔ امکانی حدوثی است. از امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت است: «اَنا النقطةُ تحت الباء» و از کاملان نقل است که گفتهاند: «به سبب باء وجود آشکار شد و به سبب نقطه عابد از معبود تمایز یافت.» پس بعد از الف سرّی بزرگتر از باء و نقطه یعنی عقل اوّل و حقیقت انسان که از آن دو به باء و نقطه تعبیر میشود و الف که ذات احدیّت است نیست.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «کنت نَبیّاً و آدم بین الماء و الطین: من نبی بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود.»
علی علیهالسلام فرمود: «کنت وَلیّاً و آدم بین الماء و الطین؛ من ولی بودم درحالیکه آدم میان آب و گل بود.»
از استاد «سید عبدالکریم کشمیری» سؤال شد: در روایت «اَوَّلُ ما خَلَقَ الله» عقل، لوح، قلم، نوری و امثال اینها آمده است. کدام اوّل است و تعدّد چیست؟ در جواب فرمودند: حقیقت «اوّل ما خَلَق الله» نور پیامبر صلیالله علیه و آله است که در مراتب و شئون همراه او عقل و لوح و قلم هم آمده است.