تفکّر
تفکّر به معنای تأمّل است.
فکر حرکتی است ذهنی بهسوی دانستهها و اندوختههای قبلیِ ذهنی و رسیدن از آن اندوختهها به مطلب و مرادِ خود.
تفکّر، سیر باطن انسان است از مبادی به مقاصد.
تصوّر کان بود بهر تدبّر **** به نزد اهل عقل آمد تفکّر
یعنی اگر تصوّر (آنچه در دل خطور میکند) با تدبّر و تأمّل همراه شود، مطلوب حاصل میشود که عقلاً به آن تفکّر میگویند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «نَبِّه بالتفکّر قلبِک: با تفکّر قلبت را بیدار کن.»
ثمرهٔ تفکّر عبارت است از علوم و احوال و اعمال ولیکن علم ثمرهٔ خاصّ آن است نه چیز دیگری.
آری، چون علم در دل حاصل شود، حالت دل دگرگون میگردد و هرگاه حالت دل دگرگون شد، اعمالِ جوارح نیز دگرگون میشود و عَمَل تابع حال و حال تابع علم و علم تابع فکر است.
همانگونه که اگر سنگ را بر آهن زنند، آتشی از آن جستن میکند که پیرامون خود را روشن میسازد؛ به همینگونه فکر آتش گیرانه نور معرفت است و هنگامیکه مانند سنگ و آهن آن دو معرفت را با هم جمع کنند و مانند زدن سنگ بر آهن، آن دو را به نحوی که خاص آنهاست تألیف و سازگاری دهند، نور معرفت مانند برخاستن آتش از آهن جستن خواهد کرد و به سبب آن دل دگرگون میشود بهطوریکه به چیزی که پیش از این رغبت نداشته، راغب میگردد؛ همانگونه که چشم بر اثر روشناییِ آتش، آنچه را که پیش از آن نمیدیده است میبیند.
آنگاه به مقتضای حالِ دل، اعضاء برای عمل بپا میخیزند؛ همانگونه که شخصی که بر اثر تاریکی قادر به کار نبوده، به محض احساس بینایی و دیدن، آنچه را که پیش از آن نمیدیده برای عمل بپا میخیزد.
بنابراین ثمرهٔ تفکّر، علوم و احوال است و علوم، بینهایت است و احوالی که تصوّر میرود و بهوسیله آنها دل دگرگون میشود، قابل شمارش نیست.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بر تو باد به اندیشه که به راستی آن رهایی از گمراهی و اصلاح کننده کارهاست.»
و فرمود: «التفکّر یدعو الی البِّر و العملِ بِهِ: تفکّر انسان را به کار نیک و عمل به آن میخواند.»
تفکّر طلب بصیرت است برای درک مطلوب و آن بر سه نوع است:
۱- تفکر در عین توحید ۲- تفکر در لطافت صنع ۳- فکر در معانی اعمال و احوال (منازل السائرین)
۱. تفکر در ذات و اسماء و صفات خداوند:
از آنجایی که فکر خادم عقل است و عقل نیروی فکر را به جایی میفرستد که از آنجا خبر بگیرد، جایی که عقل خود بدان جا راه ندارد، نیروی فکر چگونه میتواند بدان جا راه پیدا کرد! فکر از جایی میتواند خبر بگیرد که محیط به آنجا باشد.
به ذات مقدّس کبریایی چیزی احاطه نداد، اوست که بر همه چیز محیط است: «و الله مِن ورائهم محیط»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «و من فکَّرَ فی ذاتِ الله تَزَندَق: هرکس در ذات الهی فکر کند، کافر میشود.»
این منع برای آن است که نتیجه تفکر در ذات، حیرت، دهشت و اضطراب است.
و پیغمبر صلیالله علیه و آله فرمود: «دربارهٔ خلق خدا فکر کنید و در ذات خدا فکر نکنید.»
آنکه در ذاتش تفکّر کردنی است **** در حقیقت آن نظر در ذات نیست (مثنوی)
پس پیمبر دفع کرد این وَهم از او **** تا نباشد در غلط سوداپز او
وانکه اندر وَهم او ترک ادب **** بیادب را سرنگونی داد رب
سرنگونی آن بوَد کو سوی زیر **** میرود، پندارد او کوهست چیر
سیر در اسماء و صفات و افعال خداوند سبب میشود که سالک تا اندازهای به عظمت و قدرت و علم و اراده و احاطه و عزّت خدای متعال آشنایی حاصل کند.
البته معنایش این نیست که به کنه اسماء و صفات و افعال خداوند میتوان پی برد بلکه هرکس به اندازه استعداد و قابلیت خودش میتواند از اسماء و صفات و افعال خداوند به شناخت و درک برسد.
۲. تفکّر در صنع و مخلوقات خداوند:
مشو محبوس ارکان و طبایع **** برون آی و نظر کن بر صنایع
در آلاء فکر کردن، شرط راهست **** ولی در ذاتِ حق محضِ گناهست
هر چیزی که در جهان وجود است به جز خداوند، همه از فعل و آفریدهٔ اویند که بیانگر حکمت و قدرت و عظمت خدای متعالاند و شمارش آنها غیرممکن است؛ که اگر برای نوشتن کلمات پروردگار درختان زمین، قلم و آب دریاها، مرکّب شود نتوانند آنها را برشمارند. (آیه ۲۷ لقمان؛ وَ لو اِنّما فِي الاَرضِ مِن شجرةٍ اقلامٌ و البحرُ یِمُدّهُ مِن بعدِهِ سبعةُ أبحُرٍ مَّا نَفِدَت کلِماتُ اللهِ اِنَّ الله عزیزٌ حکیم)
تفکّر در معمّای آفرینش و اسرار خلقت کار سختی است. پس هرکس به اندازه استعداد خودش از آن مییابد.
و تفکّر در خلقت، تفکّر دربارهٔ موجوداتی است که اصل آنها به اجمال شناخته میشود و اندیشه ما در تفصیل آنهاست که اینها بر دو قسماند:
۱) آنهایی که با حسّ بینایی درک نمیشوند مانند فرشتگان و جنّ و شیطان.
۲) آنهایی که با حسّ بینایی درک میشوند.
مانند: آسمانها و ستارگان و سیّارات، کهکشانها و خورشید و ماه و حرکات آنها و طلوع و غروب و پیدایش سال و فصول و شب و روز و نیز جزر و مدّ و …
زمین و آنچه در زمین است اعمّ از کوهها و درّهها، اقیانوسها و دریاها و رودخانهها، درختان و گیاهان، معادن، فسیلها و گازها و نفت و زغالسنگ، انواع سنگها و کانیها و انواع خاکها، آب، آتشفشان، جاذبه زمین و …
آنچه میان آسمان و زمین است مانند ابرها، باران، برف، تگرگ، رعد و برق و بادها و گازها و هوای اطراف زمین و … .
در سوره آلعمران ۱۹۰ فرمود: «بیشک در آفرینش آسمان و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانهها (ی روشنی) برای خردمندان است.»
تفکّر کن تو در خلق سماوات **** که تا ممدوح خلق گردی در آیات
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «تفکّر در ملکوت (باطن) آسمان و زمین عبادت مخلصان است.»
این نوع از تفکّر را تفکّر آفاقی گویند و نوع دیگر از تفکّر، تفکّر در نفس انسانی است.
در سوره عبس ۱۸ تا ۲۲ فرمود: «(بنگر که خداوند) از چه او را آفریده است، از نطفهای آفریده پس او را موزون کرد آنگاه راه را بر او هموار ساخته، سپس او را میرانده و در گور نهاده، سرانجام هرگاه بخواهد او را برمیانگیزد.»
در سوره مؤمنون ۱۲ تا ۱۴ فرمود: «ما انسان را از عصارهای از گل آفریدیم، سپس او را در قرارگاهی استوار نهادیم، سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشت پارهای و گوشت پاره را استخوانهایی آفریدیم، پس بر آن استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوکارترین آفریدگاران است.»
پس تفکّر انفسی، تفکّر در هیئت انسانی اعمّ از اعضای بدن؛ استخوان، خون، پوست، ماهیچه، انگشتان، ناخن، مو، چشم، گوش، قلب، کلیه، ریه (شش)، کبد (جگر سیاه)، طحال و مفاصل و رودهها و معده، مغز و اعصاب، لب و دندان و … .
و عملکرد هر کدام؛ گوارش، شنوایی، بویایی، بینایی، تنفس، چشایی، گردش خون، حرکت، لامسه …
۳. تفکّر در صفات و اعمال و رفتار خویش:
شامل تفکّر در ۱. معاصی و گناهان، ۲. طاعات و عبادات، ۳. منجیّات (صفات ممدوح)، ۴. مهلکات (رذایل نفسانی)
۱) به این صورت که سالک همه اعضای هفتگانه بدنش را به تفصیل بررسی کند (محاسبه) که اگر بهوسیله آنها گناهی را مرتکب میشود، آن را ترک کند و بعد از آن که با تفکّر، حقیقت این حالات را شناخته، در طول شبانهروز به مراقبه مشغول باشد تا هریک از اعضایش را از ارتکاب گناه محفوظ دارد.
۲) تفکّر در طاعات و عبادات به این صورت است که بر واجباتی که بر او مقرّر شده، نظر کند که چگونه آنها را ادا میکند و نقصان و تقصیر خود را بیابد و در برطرف کردن آنها سعی بنماید و تفکّر کند که چگونه سایر موجودات از جمادات، نباتات، حیوانات در طاعت و فرمانبرداری از خدای متعال هستند.
۳) تفکّر در منجیّات و صفات ممدوح، تفکّر در صفاتی چون توکّل، توبه، تواضع، اخلاص، زهد، ارادت، اطاعت، صبر، رضا، شکر، خوف و رجاء، قناعت و …
که این صفات باعث نزدیکی و تقرّب به درگاه خدای متعالاند.
۴) تفکّر در معاصی، تفکّر در مورد صفات ناپسند و رذایلی است که ریشه آن در نفس امّاره است؛ مانند حرص، حسد، تکبّر، بخل، حبّ مال و حبّ جاه، غرور، غفلت، سوءظن و بدگمانی، ریا، تملّق، شهوت، غضب، خوض در باطل، عُجب، ظلم، بداخلاقی، تنبلی …
که نتیجه تفکّر در این موارد، اصلاح نفس و تزکیه باطن است.
و اینهمه تأکید در امر تفکّر برای این است که چشم بصیرت نفس قوّت گیرد و به اعمال نفس آشنا گردد و به نحوه حکومت آن توجّه پیدا کند و در نتیجه خطا را از صواب تمییز دهد.
امام حسن عسگری علیهالسلام فرمود: «معیار بندگی و عبادت، بسیاری روزه و نماز یعنی صوم و صلاة مستحب نیست، بلکه عبادت؛ بسیاری تفکّر در آفریدههای خداوند و تعقّل در آیات حکیمانه پروردگار جهان است.»
امام صادق علیهالسلام فرمود: «اکثر عبادت ابوذر تفکّر و عبرت بود.»
لقمان بیشتر تنها مینشست و خواجهاش از کنارش میگذشت و به او میگفت: ای لقمان، خیلی تنها مینشینی، اگر با مردم همنشین شوی، انس تو با آنان بیشتر میشود. لقمان پاسخ میداد: «طول تنهایی بر ادراک فکر و طول تفکّر راهنمای راه بهشت است.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسی که فکرش طولانی باشد، بینش او نیکو میگردد.»
آقای بهاءالدینی فرمود: «ما چهار سال فکر کردیم تا دری به روی ما باز شد.»
ارباب کشف و اصحال تفکّر در معرفت او، غریق بحر تحیّرند.
آری، تفکر آیینهٔ حسنات و کفّاره گناهان و روشنایی قلب و سبب خوبی اخلاق است. همینطور باعث اصلاح آخرت و توجّه به عاقبت امر خویش و افزایش علم میشود.
تفکّر، خصلتی است که به مانند این عبادت، خدا بندگی نشود.
و به مقام تفکر نمیرسد مگر کسی که خداوند او را به نور معرفت و توحیدش تخصیص داده باشد.