تلقین

تلقین به معنای فهماندن و یاد دادن مطلبی به دیگری است.

و نیز به معنای انداختن و افکندن مطلب در ذهن و فکر کسی را گویند.

روایتی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله است که فرمود: «چون مؤمنی را خاموش و صاحب وقار بینید به او تقرب بجویید (و با او معاشرت کنید) که حکمت، تلقین می‌کند.»

مرکب چوبین، به خشکی ابتر است **** خاص، آن دریاییان را رهبر است (مثنوی)

این خموشی مَرکَب چوبین بوَد **** بحریان را خامُشی تلقین بوَد

هر خموشی که ملولت می‌کند **** نعره‌های عشق آن سو می‌زند

تو همی گویی: عجَب! خامُش چراست؟ **** او همی گوید: عجَب! گوشش کجاست؟

فضایل و ثمرات ذکر وقتی مفید و مؤثر آید که با شرایط و آداب بوَد. اوّل آن‌که باید ذکر تحقیقی باشد نه تقلیدی؛ زیرا که آنچه از افواه عوام یا از پدر و مادر به سمع او برسد و صورتی در دلش بندد، آن ذکر تقلیدی بود و بر دل چندان کارگر نیاید؛ همچنان که تخم تا پرورده نشود و نرسد، اگر بر زمین اندازند نروید.

و اگر به تصرّف تلقین صاحب‌ولایت و مرشد کامل در زمین مستعد دل مرید افتد، روز به روز در تزاید بود تا به مقام شجرگی رسد. (تلقین ذکر صاحب‌نفس می‌خواهد.)

و از همین‌جاست که گفته‌اند: تلقین ذکر به‌منزله تلقیح نفس شیخ صدوق است به باطن مرید صدیق و این تلقیح از شیخ کاملی که دارای نورانیّت کامل قلبی باشد صورت می‌گیرد.

تلقین چون بذری باشد که در سینه وی اندازند؛ و این اسباب چون آب دادن و پروردن باشد، نما پذیرد و قوی شود و شجرهٔ طیّبه راسخه ای گردد که بیخ آن استوار باشد و شاخ آن به ساق عرش متّصل.

سید حیدر آملی (م ۷۹۰) در کتاب المحیط الاعظم دربارهٔ تلقین ذکر می‌فرماید: آنچه فقیر مذکور (محمّد سمنانی) در اجازه خود به طور تفضیل برایم ذکر کرده آن است که: روزی علی علیه‌السلام بر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله وارد شد و عرض کرد: «مرا به نزدیک‌ترین راهی که به‌سوی خداوند برساند و در نزد او پسندیده و برای بندگان آسان‌ترین باشد، راهنمایی فرما.»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «یا علی بر تو باد به آنچه از طریق نبوّت به تو رسیده!» عرض کرد: آن چیست؟ فرمود: «ذکر خدا» عرض کرد: «یا رسول‌الله، اگر فضیلت ذکر این‌چنین است پس تمامی مردمان ذکر گویند.»

فرمود: «رستاخیز بزرگ برپا نمی‌شود مگر آن‌که بر روی زمین کسی باشد الله الله گوید.» سپس فرمود: «یا علی، تو ساکت باش من سه بار این ذکر را میگویم و تو از من می‌شنوی، چون من ساکت شدم تو بگو تا من بشنوم.» این‌گونه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله علی علیه‌السلام را تلقین ذکر فرمود.

امّا در سیر و سلوک الی الله اسوه و استاد کامل یک مطلب است و مطلب دیگر قابلیت اسوه پذیر و القا پذیرنده است. تجربه نشان می‌دهد نوع افرادی که خوش‌باورند، ساده هستند، با دید و دوربین نگرش مثبت‌اند، القا و تلقین در آن‌ها مؤثرتر است.

امّا افرادی که سخت و تودار هستند، متلوّن‌اند، کمتر القاء در این‌ها اثر می‌گذارد. حتّی در ذکر و دعا نیز همین‌طور است. گاهی کسی محب است ولی دوستی‌اش در مرتبه‌ای نیست که فوت و فن کوزه‌گری در او اثر گذارد.

دعوت به خیر با تلقین و تذکرش باعث ثبات و استقرار عقاید حقّه در دل‌ها می‌شود.

در احادیث وارد شده که خود را به بیماری نزنید که بیمار خواهید شد و گور خود را مَکَنید که خواهید مرد. در اینجا مسئله تلقین به نفس مطرح می‌شود که:

۱) اگر تلقین در جهت مثبت و کمال به کار گرفته شود، سازنده و کمال آفرین است.

۲) اگر تلقین در جهت منفی و قهقرا به کار گرفته شود، ویرانگر و بیماری‌زا شود تا جایی که به درون قبر می‌کشاند.

تلقین به نفس، تحقق به حقیقت آن مطلب است؛ یعنی اگر مطلبی را به نفس تلقین کنی، به همان صورت که تلقین کرده‌ای، آن را می‌بینی.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «چون به سائلان عطا کنید، دعا را به ایشان تلقین نمایید زیرا که دعای ایشان دربارهٔ شما مستجاب می‌شود ولی در حق خودشان به اجابت نمی‌رسد.»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «به خود تلقین تنگدستی مَنما و نوید طول عمر به خود مَده.»

که هرکس تنگدستی را به خودش تلقین کند بخیل گردد و هرکس به خود عمر دراز تلقین کند زیاده‌خواه شود.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «به خود تلقین مکن که تو از همهٔ مردم برتر هستی و دیگران باید به تو احترام بگذارند و در برابرت تعظیم کنند.»

در قضیه یعقوب و یوسف علیه‌السلام فرزندان یعقوب نمی‌دانستند که گرگ انسان را می‌خورد. پدرشان از ترس حسد و کینه‌توزی آنان اظهار کرد که از گرگ صوری می‌ترسد و فرمود می‌ترسم گرگ او را بخورد و بچه‌ها از تذکر و تلقین پدر استفاده کردند. لذا در روایت آمده: «به مردم دروغ‌گویی را تلقین نکنید و دروغ‌سازی را به آن‌ها نیاموزید.»

شیطان القاء وسوسه می‌کند و مسلمانان نباید با القاء شیطان‌صفتان از جاده حقیقت منحرف شوند. همان‌طور که در سوره حج ۵۲ به آن اشاره شده است.

نقد است علّامه حلّی در وقت احتضار کلمات فرج را به او تلقین می‌کردند و او می‌گفته: لا. پسرش بسیار مضطرب شده و از غایت اضطراب به جناب احدیّت استغاثه کرده و درخواست نمود که شیخ را افاقه حاصل شود تا حقیقت حال ظاهر شود.

شیخ را از استغاثه پسر فی‌الجمله افاقه حاصل شد. از او پرسید که من هرچه شهادتین را به تو عرضه می‌کردم، می‌گفتی: لا. وجه این چیست؟

فرمود: «تو شهادتین را عرضه می‌کردی و شیطان لعین خلاف آن را تلقین می‌کرد. من به او لا می‌گفتم نه به تو.»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.