تلوین

تلوین در لغت به معنای رنگ دار کردن است و در اصطلاح احوال ناپایدار و دگرگون سالک را گویند. آن‌که در سلوک هنوز به مقصد نرسیده، از حالی به حالی و از صفتی به صفتی می‌گردد.

گاهی قلب سالک به کشف حقیقی نائل می‌شود و گاه در حجاب فرو می‌رود؛ بنابراین تلوین صفت ارباب احوال است.

تلوین، دگرگونی قلب سالک است در سیر احوال و مقامات.

تلوین، مرتبه نُدماست تا ایشان را بی‌اختیار ایشان به حضرت سلطان ندارند بازنیارند.

تغیّر و تلوّن و اضطراب از نفس پیدا می‌شود. آنجا که اثری از انوار حقیقت کشف افتد، آنجا نه ولوله‌ای بود و نه مشغله و نه تغیّر و نه تلوّن.

تا وقتی سالک در مقام تلوین و حال است به ناچار احوال گوناگون بر قلبش به تعاقب وارد گردد و محکوم خوشی و ناخوشی و قبض و بسط است.

جمله تلوین ها ز ساعت خاسته ست **** رَست از تلوین که از ساعت بِرَست (مثنوی)

همه تلوین ها و احوال متغیّر ناشی از محدودهٔ زمان و جهان مادّه و مدّت است. کسی که از کمند زمان رهایی یافته، از این‌گونه تغیّرات و احوال ناپایدار خلاصی می‌یابد.

درباره تلوّن (هر دم به رنگی شدن، حالی به حالی شدن) آیه الحق سید عبدالکریم کشمیری (ره) می‌فرمودند: «اهل عرفان متلوّن را نمی‌پذیرند.»

و فرمود: زلیخا قبلاً خود را باخته بود و یوسف را پذیرفت و دیده تمکین پیدا کرده بود. امّا زنان مصر تلوّن داشتند؛ یعنی اوّل نظرشان دربارهٔ زلیخا و یوسف یک‌جور بود و بعد از دیدن عقیده‌شان عوض شد. «وقتی یوسف را دیدند بسیار بزرگ شمردند و از هیبت یوسف دست‌های خویش را بریدند و گفتند: این بشر نیست مگر فرشته‌ای کریم و گرامی.» (یوسف ۳۱)

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «بر حذر باشید از تلوّن اخلاق و دگرگون کردن آن از حالی به حالی دیگر»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.