تمکین
تمکین در لغت به معنای پابرجا کردن است و در اصطلاح عبارت است از دوام کشف حقیقت؛ زیرا که در این مرتبه، قلب سالک در مقام قرب استقرار یافته.
تمکین، رتبه منتهیان راه سلوک است و این درجه کسی را نصیب گردد که متابعت اولیاءالله نموده و تن به قدم فنا سپرده و رخت به کارخانه بقاء البقاء آورد.
اهل تمکین حالشان ایمن از زوال بود. هرگاه خواهند به اختیارِ خود از صفتی به صفتی و از حالی به حالی منتقل گردند و اهل تمکین را نیز تلوینات احوال است امّا فرق، آن است که بر احوال باطنی خویش غالباند و متصرف میتوانند شد.
در صفت اهل تمکین گفتهاند که از بندگی تصرف احوال آزاد شدهاند و حجاب از پیش بصیرت ایشان به کلّی برخاسته است و هیچ سببی از اسباب و ضعف به حال ایشان راه نیابد و هیچ چیز از ممکنات ستر و حجاب ایشان از مشاهده محبوب و اشتغال به آن نتواند بود، اختلاط با خلق و مشاهدهٔ احوال در ایشان اثر نکند و صفت ایشان را تغییر ندهد.
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار **** کائن کرامت سبب حشمت و تمکین من است (حافظ)
تمکّن آرامش خاطری است که بعد از تلوّن و وقوف، سالک واجد آن میگردد. سالک بعد از این که از رسیدن به شواهد رفع تزلزل نمود، از یقین و شواهد برای او فراغت و استقراری پدید میآید که تمکّن است. تمکّن فوق طمأنینه بوده و اشاره به پایان تلوّن است.