توحید ذاتی
توحید ذاتی به معنای نفی شریک و شبیه از ذات سبحانی خدای متعال است و اینکه ذات الهی یکتاست.
در سوره بقره ۱۶۳ فرمود: «و إلهُکُم إلهٌ واحد: خدای شما خدایی یکتاست.»
توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی که دویی بردار و تعدّد پذیر نیست، مثل و مانند ندارد و در مرتبه وجودی او موجودی نیست.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «هر چیزی را شناسنامهای است و شناسنامهٔ خداوند سوره توحید است.»
بسمالله الرّحمن الرّحیم. قل هو الله اَحَد. الله الصّمد. لَم یلد و لم یولد و لم یکن لهُ کفواً احد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه خطبه ۱۸۱ فرمود: «حقتعالی زاییده نشده تا در عزّت شریک داشته باشد.»
و در خطبه ۳۵ فرمود: «شهادت به یگانگی او میدهم اینکه شریکی برای او نیست و خدای دیگری با او نیست.»
خداوند در ذات یگانه است و در یگانگی او، هیچ نوع شرک و کثرت راه ندارد. مقام احدّیت فقط زیبنده ذات کبریایی اوست و او معبود یکتاست.
یکی از صحابه پیامبر صلیالله علیه و آله در وقت دعا به دو انگشت به خدا اشاره میکرد. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: یکی کن یکی کن. (یعنی با یک انگشت اشاره کن) خدایی که تو او را میخوانی یکی است.
ذات خدای متعال بسیط الحقیقه است و فقط او واجبالوجود است. به این معنا که ذات احدّیت جزء ندارد؛ نه عقلی و نه خارجی.
و هیچ نوع ترکیبی در آن راه ندارد؛ نه ترکیب علمی، نه وصفی، نه خارجی، نه ذهنی. نه مرکب از اجزای تحلیلی عقلی است؛ نه عینی و نه خارجی.
بهعبارتدیگر خداوند مثل مادّه، جزء ندارد و ترکیب هم ندارد. قابلرؤیت نیست.
به ذات خدای متعال ترکیب عقلی هم راه ندارد و اینکه مجرّد مطلق است. مجردات مانند فرشتگان اگرچه جسم ندارند امّا جزء و مقدار دارند که چنین وجودی مجرّد محض و وجود مطلق است.
امام باقر علیهالسلام فرمود: «خداوند از خلق خود خالی و خلقش از او خالیاند. هرچه اسم چیز (شیء) بر آن واقع شود، غیر خداوند عزّوجل، مخلوق است و خداوند تعالی خالق هر چیز است.»
خداوند را شیء گفتم رواست چنانکه فرمود: «لیسَ کمِثلِهِ شیء»
امّا مانند دیگر اشیا نیست و مثل و مانند ندارد.
شیء چیزی را گویند که هست و وجود او ثابت شود؛ مقدار دارد، وزن دارد، کمیّت و کیفیت دارد، جهت و سو دارد … که این جنبه مخلوقی است و ممکنالوجود است که در این صورت تناهی دارد، مستهلک میشود.
امّا خدای متعال بینشان و لامکان است، مجرّد مطلق بوده، نامتناهی است و ترکیب ندارد … خداوند نظیر و مانند ندارد.
هیچگاه واجبالوجود ممکنالوجود نمیشود و ممکنالوجود هم هیچگاه واجبالوجود نمیشود.
پیامبر صلیالله علیه و آله در سجده میگفت: «اللهمّ: خدایا
اَعوذ بِعَفوک مِن عقابک: از عقابت به عفوت پناه میبرم. (توحید افعالی)
اعوذ بِرضاک مِن سخطک: از خشمت به رضایت پناه میبرم. (توحید افعالی)
اَعوذ بکَ مِنک: از خودت به خودت پناه میبرم.»
که مرتبه سوم، توحید ذاتی و فنای کلّی است که استعاذه حقیقی حاصل شده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه فرمود: «صاحبان همّت عالیه او را درک نمیکنند و خردمندان زیرک که در دریای فکر غوطه میخورند، به او دسترسی ندارند.»
تفکّر در ذات کبریایی راه به جایی نبرد و قوّهٔ عقل بدان راه نیابد. فکر میتواند از جایی خبر بگیرد که محیط به آنجا باشد و ذات خداوند اعظم از آن است که کسی به آن احاطه پیدا کند.
و نتیجه تفکر در ذات، حیرت و دهشت و اضطراب است. لذا در روایت آمده است که: در ذات خدا فکر نکنید که هرگز قدر و منزلت این کار را ندارید.
هیچ دانی معنای قول خداوند: «من کنز مخفی بودم. دوست داشتم تا شناخته شوم.» چیست؟ کنز، نعمت بیقیاس پنهانی است. راه به سرّ آن نبرد، جز پادشاه و تنی چند از خاصّان او. سنّت پادشاه آن است که کسانی که بر کیفیت گنج وقوف دارند، به تیغ بیدریغ، خون ایشان بریزد تا حدیث گنج، پنهان ماند. پادشاه ازل و قدیم، حقیقتِ کنزِ مخفیِ ذات او را کس نداند جز تنی چند از خاصّان او؛ یعنی فقر او اَبدال که با کس ننشینند و در نظر کس نیایند تا سرّ مکنون حقیقت ذات بیچون نهفته بماند.