توحید
توحید، ایمان و اقرار به یکتایی و یگانگی خدای متعال است و فقط یکی دانستن خدا نیست بلکه توحید آن است که برای او یگانه و از غیر او بیگانه باشی و همهچیز را از او ببینی «یَفعَل الله ما یشاء» و کمالش آن است که در همه کارها جز او را نبینی.
چیست توحید خدا؟ آموختن **** خویشتن را پیش واحد سوختن (مثنوی)
توحید، معرفت و یکی دانستن خداوند است و اسقاط اضافات و سوزاندن آن در عشق واحد حقیقی.
توحید حقیقی حق، نتیجه معرفت کامل به اوست و آن معرفت اثر جمع بین تشبیه و تنزیه از یک طرف و عقل و وحی از طرف دیگر است.
و اینطور نیست که معرفت به علم حصولی کافی باشد، بلکه فقط علم حضوری است که انسان را از مقامات مختلف توحید بهرهمند میکند.
و تا انسان نفی وجود خود نکند، در حق فانی نشود و به او باقی نگردد، در واقع موحّد نیست و از مراحل قرب الهی دور مانده است.
در راه رسیدن به بالاترین مقام توحید کمال انسانی، آدمی از مقامات متعدد عبور میکند.
یکی از شاگردان مرحوم عارف کامل سید علی آقا قاضی (ره) نزد عالم عامل آیتالله سید جمال الدّین گلپایگانی رفت و در بین صحبت از آقای قاضی سخن به میان آمد فرمود: «ایشان جانش را گذاشت روی خداپرستی. اصلاً جانش را داد برای توحید. او داخل حساب نیست بلکه فوق حساب است.»
ممکن است کسی محب باشد ولی مدارج توحیدی را نپیموده باشد. چون محبت فرع معرفت است؛ ممکن است آدمی مُحب باشد ولی معرفتش بالا نباشد.
توحید چهار مرتبه دارد:
۱) توحید نخست این است که انسان به زبان لاالهالاالله بگوید درحالیکه دلش از آن غافل و یا منکر آن باشد مانند منافقان.
۲) مرتبه دوم اینکه دلش معنای الفاظی را که به زبان میراند، تصدیق کند چنانکه همه مسلمانان تصدیق میکنند و این را اعتقاد گویند.
۳) مرتبه سوم آنکه این معنا را از طریق کشف بهوسیله نور حق مشاهده کند و این مقام مقرّبان است و به این صورت که اگرچه اشیاء بسیاری را مشاهده کند، لیکن با همهٔ کثرت، همه را از خداوند یگانه بداند.
۴) مرتبه چهارم آنکه در عالم وجود جز یکی نبیند و این مشاهدهٔ صدّیقان است. اهل معرفت آن را فنای در توحید مینامند؛ زیرا در آن حال که در عالم جز یکی مشاهده نمیکند، خود را نیز نمیبیند و هرگاه خود را نبیند به سبب آن است که در توحید مستغرق شده و نفس خویش را در آن فانی کرده؛ یعنی از رؤیت خود و خلق فانی شده است.
امام حسین علیهالسلام در عصر روز عرفه جانب چپ کوه جبل الرحمة روی مبارک بهسوی کعبه نموده و دستها برابرِ رو برداشتند و با نهایت تذلّل و خشوع مانند مسکینی که طعام طلبد با خدا راز و نیاز کرد و چنین عرض کرد (قسمتی از دعای عرفه):
«ای مولای من، تویی که منّت نهادی، تویی که نعمت دادی، تویی که احسان کردی، تویی که رفتار نیک با من داشتی، تویی که فضیلتم دادی، تویی که لطفت را کامل گردانیدی، تویی که به من روزی بخشیدی، تویی که توفیقم دادی، تویی که به خلق عطا کردی، تویی که فقیر را غنی کردی، تویی که هدایتم نمودی، تویی که خوددارم کردی، تویی که گناهم را مستور ساختی، تویی که گناهم را آمرزیدی، تویی که عذر گناهانم را پذیرفتی.
تویی که تمکن پابرجایی بخشیدی، تویی که عزّت دادی، تویی که کمک فرمودی، تویی که بازویم را گرفتی، تویی که تأییدم کردی، تویی که باورم شدی، تویی که بیماریم را شفا دادی، تویی که عافیتم بخشیدی، تویی که اکرامم داشتی. تو مبارکی و برتری؛ پس حمد و ستایش مخصوص توست و شکر ثابت و ابدی برای توست.»
بزرگی فرمود اصل توحید سه چیز است: شناختن خدای را به ربوبیّت و اقرار کردن خدای را به وحدانیّت و نفی کردن جملهٔ انداد.
خداوند به حضرت موسی علیهالسلام وحی کرد: ای موسی ۱) فقیر کسی است که مانند من کفیلی نداشته باشد. ۲) مریض کسی است که طبیبی مانند من نداشته باشد. ۳) غریب کسی است که مثل من مونسی (حبیبی) نداشته باشد.
گفتهاند: یکی گوی و یکی جوی و یکی بوی؛ یعنی سالک طریق اَحَد باید بپیماید.